بررسی تمام اسناد بین المللی؛ آموزش و پرورش به زبان مادری جز حقوق بشر نیست

 

 

ادعاهای بسیاری در خصوص پایه ای بودن حق آموزش و پرورش به زبان مادری در متون حقوق بشر در رسانه های داخل و خارج ایران دیده میشود، اما شگفت آورترین مسئله ای که وجود دارد ادعاهای عده ای معدود از فارغ التحصیلان رشته حقوق در این مورد است، این حقوقدانها در عین حال که ادعای حقوقی در یک مورد به خصوص دارند به دنبال جوابهای غیر حقوقی در متونی خارج از متون حقوق هستند و حتی ماده های حقوقی را دلبخواهی تغییر داده و رشته اکادمیک خود را تحریف میکنند. دلیل آن هم شاید کیفیت آموزش پرورش ایران است که چنین افراد منطقی محصول مستقیم آن است. افرادی که هرگز سعی نمیکنند خودشان را با علم تطبیق دهند بلکه سعی دارند علم را به زور با خودشان منطبق کنند!

 

کامل ترین ادعای که در این خصوص مشاهده کرده ام مربوط به مصاحبه رسانه روز آنلاین با عبدالکریم لاهیجی نایب رئیس فدراسیون بین المللی جامعه‌های حقوق بشر و رئیس جامعه دفاع از حقوق بشر ایران است. موضوع مصاحبه و نام مقاله از زبان جناب لاهیجی این است که ایشان ادعا دارند آموزش به زبان مادری یک حق پایه‌ای است. در ادامه برای اثبات این ادعا جملات زیر در مقاله ذکر میشود:

 

حق آموزش به زبان مادری، در بسیاری از اسناد و معاهدات حقوق بشری مانند منشور زبان مادری، اعلامیه جهانی حقوق زبانی، بندهای ۳ و ۴ ماده ۴ اعلامیه حقوق اشخاص متعلق به اقلیتهای قومی، ملی، زبانی و مذهبی، ماده ۳۰ کنوانسیون حقوق کودک، ماده۲۷ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و… مورد تاکید قرار گرفته است.

http://www.roozonline.com/persian/wijeh/wijehitem/article/-6a1e2fecc3.html

 

قصد من این است که بر خلاف عملکرد مدافعان حقوق بشر تک تک این ماده های قانونی را به ملت ایران نشان دهم تا همه گی مشاهده کنیم که دلایلی که برای حقوق بشری بودن آموزش و پرورش به زبان مادری مطرح میشود تا چه حد خلاف واقع و غیر حقوقی است.

 

اعلامیه جهانی حقوق زبانی

 

در روزهای 6 و 9 ماه جون سال 1996 کنفرانس غیر دولتی به دعوت  کلوپ پن جهانی (یکی از سازمانهای غیر دولتی نویسندگان) در شهر بارسلونا اسپانیا اعلامیه ای را با موافقت 41 شعبه کلوپ پن و 60 سازمان غیر دولتی دیگر منتشر میکنند که خودشان به آن نام حقوق جهانی زبانی میدهند.

 

امضا کنندگان این بیانیه به خوبی میدانستند که برای آنکه بتوانند به چیزی که امضا کرده اند جنبه حقوقی و جهانی بدهند علاوه بر آنکه به شکل خود خوانده نام اعلامیه را حقوقی و جهانی گذاشتند این اعلامیه باید مورد تایید سازمانهای حقوقی و بینالمللی قرار میگرفت. به همین دلیل در سال 1996 این اعلامیه به سازمان فرهنگی سازمان ملل یعنی یونسکو ارائه میشود و این سازمان در نشست عمومی سال 1996 آن را رد میکند و از تصویب و تایید آن سر باز میزند.

 

متن اعلامیه جهانی حقوق زبانی به شکل غیر رسمی در سایت یونسکو و حتی سایتهای دیگر کشورها منتشر میشود اما نکته جالب توجه انتشار آن توسط یونسکو اشاره به هدف رسمی کلوپ پن برای ارائه این اعلامیه به سازمان یونسکو است.

 

http://unesdoc.unesco.org/images/0010/001042/104267e.pdf

 

سازمان یونسکو در بند 2 توضیحات خود در مورد هدف بررسی این اعلامیه میگوید: هدف اصلی ارائه این اعلامیه از طرف کلوپ پن به سازمان یونسکو این بود که کلوپ پن درخواست داشت تا سازمان یونسکو کمک کند تا این اعلامیه که از طرف یک سازمان غیر دولتی تصویب شده است از جهت شکل و جنبه های قانونی مفاد برسسی شده تا جهت ارائه به سازمانهای میان دولتی، یک متن استاندارد جهانی در زمینه حقوق زبانی تهیه کند.

و همانطور که گفتم یونسکو از تصویب آن سر باز میزند این عدم تایید بدین معنا است که یونسکو آن را از دید قانونی و شکل قبول نکرده است چون هدف این بررسی این بود که از لحاظ قانونی بودن و شکل آن را بررسی کند.

 

هیچ اعلامیه ای حقوق زبانی در هیچ سازمان رسمی بینامللی اعم از حقوقی و سیاسی به تصویب و امضای هیچ کشوری نرسیده است. این نکته ای است که معمولا فعالان حقوق بشری و دوستان رسانه ای آنها سعی در پنهان کردن آن دارند.

 

در واقع دولت ایران از طرف مخالفان به رعایت نکردن حقوقی متهم میشود که اصولا وجود ندارد. و حتی توسط سازمانهای بینالمللی مانند سازمان یونسکو رد هم شده است. شاید یکی از دلایل واضح رد آن غیر ممکن بودن اجرای آن باشد.

 

اعلامیه حقوق اشخاص متعلق به اقلیت های ملی یا قومی، دینی و زبانی

 

دلیل دیگری که مدافعان حقوق بشر! برای پایه ای بودن و حقوق بشری بودن آموزش و پرورش به زبان مادری می آورند بند سه و چهار ماده چهارم اعلامیه حقوق اشخاص متعلق به اقلیت های ملی یا قومی، دینی و زبانی است در زیر نتنها بند سه و چهار ماده چهارم، که تمام ماده چهارم راعینا کپی میکنم تا حقیقت روشن شود:

 

 

 

Article 4

1. States shall take measures where required to ensure that persons belonging to minorities may exercise fully and effectively all their human rights and fundamental freedoms without any discrimination and in full equality before the law.

2. States shall take measures to create favourable conditions to enable persons belonging to minorities to express their characteristics and to develop their culture, language, religion, traditions and customs, except where specific practices are in violation of national law and contrary to international standards.

3. States should take appropriate measures so that, wherever possible, persons belonging to minorities may have adequate opportunities to learn their mother tongue or to have instruction in their mother tongue.

4. States should, where appropriate, take measures in the field of education, in order to encourage knowledge of the history, traditions, language and culture of the minorities existing within their territory. Persons belonging to minorities should have adequate opportunities to gain knowledge of the society as a whole.

5. States should consider appropriate measures so that persons belonging to minorities may participate fully in the economic progress and development in their country.

 

ماده 4

یک

کشورها باید هرجا لازم بود برای حصول اطمینان از این امر که اشخاص متعلق به اقلیت ها بتوانند همه حقوق بشر و آزادی های بنیادی خود را به گونه ای کامل و موثر، بدون هیچ تبعیض و با برابری کامل دربرابر قانون اعمال کنند تدابیری به عمل آورند.

دو

کشورها باید برای ایجاد شرایط مساعد به منظور توانمند ساختن اشخاص متعلق به اقلیت ها برای بروز ویژگی های خود و توسعه فرهنگ، زبان، دین، سنت ها و رسوم خویش، به استثنای آنجا که روش های معین مخالف قوانین ملی و مغایر با معیارهای بین المللی باشند، اقدامات لازم انجام دهند.

سه

کشورها باید، هر کجا که امکان دارد، اقدامات مناسب انجام دهند تااشخاص متعلق به اقلیت ها بتوانند فرصت های کافی برای یادگرفتن زبان مادری خود یا آموزش دیدن به زبان مادری خود داشته باشند.

چهارم

کشورها باید، هرجا مناسب بود، در زمینه آموزش تدابیری به عمل آورند تا آگاهی از تاریخ، سنت ها،زبان و فرهنگ اقلیت های موجود در داخل سرزمین خود را تشویق کنند. اشخاص متعلق به اقلیت ها بایدفرصت های کافی برای شناخت و کسب آگاهی ازجامعه به صورت یک مجموعه داشته باشند

 

 

لینک این اعلامیه در سازمان ملل متحد:

http://www.ohchr.org/EN/ProfessionalInterest/Pages/Minorities.aspx

 

 

اولا اصرار مدافعان حقوق بشر در ذکر تنها بند سه و چهار ماده چهارم این اعلامیه بدان جهت است که عمدا قصد سانسور و نادیده گرفتن بند دو همین ماده را دارند، که روشهای اجرای حقوق مذکور را محدود به قوانین ملی و معیارهای بینالمللی میکند. قانون ملی ایران در اصل 15 میگوید:

زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‏های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.

این بدین معنا است که روش اعمال حقوق ذکر شده دراعلامیه حقوق اشخاص متعلق به اقلیت های ملی یا قومی، دینی و زبانی و مذهبی نمیتواند با قوانین ملی  ایران و معیارهای بینالملی مغایر باشد.

یک فارغ التحصیل حقوق که خود را عضو جامعه علمی و دانشگاهی میداند چطور میتواند چنین دروغ بزرگی به زبان آورده و کل یک بند حقوقی سازمان ملل را به این راحتی نادیده بگیرد. حقوق رشته اکادمیکی است که به تغییر ویرگول و نقطه حساس است چه برسد به نادیده گرفتن کل یک بند حقوقی.

 

در واقع دیگر لازم نیست به بندهای دیگر اشاره کنم چون کل این ماده و اعلامیه حقوق اشخاص متعلق به اقلیت های ملی یا قومی، دینی و زبانی محدود به قوانین ملی کشورها و معیارهای بین المللی است.

 

اما به شکل خاص جهت روشن شدن بند سه و چهار ماده چهارم این اعلامیه دو ایمیل به دکتر ریچارد کاپلان پرفسور روابط بینالملل دانشگاه اکسفورد انگلستان فرستادم و از ایشان سوالات زیر را پرسیدم که ترجمه پارسی آن را عینا می آورم:

 

سوال: دراعلامیه حقوق اشخاص متعلق به اقلیت های ملی یا قومی، دینی و زبانی و مذهبی، در بند 3 ماده چهارم سازمان ملل متحد میگوید:

آموزش دیدن به زبان مادری خود.

آیا این بدین معنا است که تمام کشورهای عضو سازمان ملل باید صاحب سیستم آموزش و پرورش چند زبانه باشند؟ آیا این در کشوری مانند امریکا با بیش از 50 زبان ممکن است؟

جواب پرفسور: شما باید بخش آغازین بند سه را بخوانید. هیچ انتظاری وجود ندارد که کشورها در همه زبانهای اقلیتهای خود آموزش داشته باشند.

 

سوال بعدی: سازمان ملل در بند سه بسیار روشن میگوید آموزش به زبان مادری، اما مسئله این است که اقلیتهای زبانی هر کشوری با استناد به این قانون میتوانند خواستار آموزش و پرورش چند زبانه باشند؟ در حالی که اجرای آن غیر ممکن است لطفا  بند سه را کمی بیشتر توضیح دهید.

 

جواب پرفسور: "هر کجا که ممکن است". این یک معیار بسیار مهم است.

جهت مشاهده ایمیل پرفسور ریچارد کاپلان بر روی لینک زیر کلیک فرمایید

http://www.mediafire.com/view/844cdhd4h4qz112/Richard_Caplan_Professor_of_International_Relations_and_Official_Fellow%2C_Linacre_College.png

 

در واقع کل ماده 4 این اعلامیه که روشهای اجرای آن مجبور است محدود به قوانین ایران و معیارهای بینالماللی باشد هر جا که ممکن است باید اعمال شود مثلا در کشور 50 زبانه امریکا با 300 میلیون جمعیت یا کشور ده زبانه ایران با 82 میلیون جمعیت ممکن نیست. چون نه امکان مالی و اجرای و منطقی رسمی شدن 10 زبان محلی وجود دارد و نه قوانین ملی چنین اجازه ای میدهد.

در واقع ماده 4 و کل این اعلامیه محدود به دو چهارچوب حقوقی است:

قوانین ملی و معیارهای بینالمللی

انجام آن هر کجا که ممکن باشد نه همه جا

 

 و از همه مهمتر تمام محدودیتهای که شمردم یعنی قوانین ملی و ممکن بودن اجرای آن جز قوانین حقوق بشر سازمان ملل متحد بوده و لازم الاجرا است و کسی حق ندارد محدودیتهای اعمال شده توسط سازمان ملل متحد در مورد یک ماده حقوقی را به شکل دلبخواهی حذف کند.

 

پرفسور ریچارد کاپلان کیست:

استاد روابط بینالملل دانشگاه اکسفورد، مشاور متخصص در کمیته امور خارجه مجلس عوام انگلستان، پژوهشگر موسسه مطالعات بینالمللی استراتژیک، سردبیر مجله سیسات جهانی، مدیر بخش نیویورک انیستتوی گزارش جنگ و صلح، مشاور در دفتر حفاظت از صلح سازمان ملل متحد، نماینده انگلیس در یک کنسرسیوم پژوهشی اروپایی برای بررسی چالش های جدید در مورد حفظ صلح و نقش اتحادیه اروپا در مدیریت بحرانهای چند جانبه، عضو شورای برنامه ریزی جهانی انجمن جهانی در مورد کشورهای ضعیف.

 

 

ماده 30 کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل متحد

 

 

دلیل دیگری که مدافعان حقوق بشر برای پایه ای بودن و حقوق بشر بودن آموزش و پرورش به زبان مادری ارائه میکنند ماده 30 کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل متحد است. ماده مذکور را عینا در زیر کپی میکنم تا روشن شود که اصولا دلیلی که آورده میشود ارتباطی با ادعا دارد یا نه:

 

Article 30

In those States in which ethnic, religious or linguistic minorities or persons of indigenous origin exist, a child belonging to such a minority or who is indigenous shall not be denied the right, in community with other members of his or her group, to enjoy his or her own culture, to profess and practise his or her own religion, or to use his or her own language.

 

ماده 30

 

در کشورهایی که اقلیت‌های بومی، مذهبی یا زبانی یا افرادی با منشاء بومی وجود دارند، کودک متعلق به این گونه اقلیت‌ها یا کودکی که بومی است نباید از حق برخورداری از فرهنگ خود، برخورداری از مذهب خود و اعمال آن یا استفاده از زبان خود به همراه سایر اعضای گروهش محروم شود

 

جهت مشاهده ماده 30 کنوانسیون کودک  در سایت سازمان ملل متحد

http://www.ohchr.org/EN/ProfessionalInterest/Pages/CRC.aspx

 

در ماده 30 کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل متحد صرفا محروم نشدن کودک از استفاده از زبان در کنار اعضای گروه خود را حق بشری میداند در هیچ قسمت از این ماده کوچکترین اشاره ای به آموزش و پرورش به زبان مادری وجود ندارد ازهیچ قسمتی از این ماده حقوقی نمیتوان ادعای تغییر سیستم دولتی و آموزشی یک کشور عضو سازمان ملل از مقطع ابتدای تا پایان دانشگاه به زبان مادری افراد را استنباط کرد.

 

یک حقوقدان فارغ التحصیل رشته حقوق چگونه میتواند به شکل دلبخواهی از این جمله که کودک متعلق به اقلیت نباید از استفاده از زبان و فرهنگ خود محروم شود معنای آموزش و پرورش به زبان مادری از ابتدای تا دانشگاه و رسمی شدن زبانهای محلی را بیرون بکشد؟

 

در واقع ادعا ی فعالان حقوق بشر با دلایلی که برای اثبات ادعای خود می آروند هیچ ارتباطی ندارد. دلیل آن هم این است که ادعاهای آنها فاقد اساس منطقی و حقوقی است و همین حقیقت آشکار آنها را مجبور به دروغگوی میکند.

 

 

 

ماده۲۷ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد

 

دلیل دیگری که مدافعان حقوق بشر برای پایه ای بودن و حقوق بشر بودن آموزش و پرورش به زبان مادری ارائه میکنند ماده۲۷ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد است جهت روشن شدن مسئله کل این ماده را در زیر مینویسم:

 

Article 27

In those States in which ethnic, religious or linguistic minorities exist, persons belonging to such minorities shall not be denied the right, in community with the other members of their group, to enjoy their own culture, to profess and practise their own religion, or to use their own language.

 

در قسمت پایانی این پاراگراف به طور واضح میگوید:

or to use their own language

 

همانطور که به وضوح مشخص است در میثاق حقوق بشر سازمان ملل متحد در ذیل نام حقوق مدنی و سیاسی در ماده 27 صراحتا میگوید حق بشری اقلیت های زبانی در یک کشور صرفا استفاده از آن است. در اینجا سازمان ملل به عنوان بزرگترین سازمان جهانی متولی حقوق بشر در دنیا نهایت حقی که برای اقلیتهای زبانی در نظر میگیرد تنها استفاده از آن است نه رسمی شدن زبان مادری و یا تغییر سیستم آموزش و پرورش کشورهای عضو.

 

مدافعان حقوق بشر ادعا دارند که آموزش پرورش به زبان مادری جز حقوق بشر است و حتی فراتر از آن ادعا دارند که حق پایه ای انسانی است و جهت اثبات آین ادعا به ماده 27 حقوق سیاسی و مدنی سازمان ملل متحد اشاره میکنند فارغ از حقوقدان بودن و یا نبودن خوانندگان محترم مقاله، کذب بودن این ادعا به وضوح مشخص است.

 

لطفا جهت مشاهده میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد کلیک کنید:

 http://www.ohchr.org/EN/ProfessionalInterest/Pages/CCPR.aspx

 

 

در ادامه کمیته حقوق بشر سازمان ملل در مورد همین ماده 27 که در مورد حقوق سیاسی و مدنی اقلیتهای زبانی است توضیح بیشتری ارائه میدهد.

طبق قوانین حقوق بشر کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد، در توضیحات عمومی شماره 23 و در مورد ماده شماره 27

در بند 3.1 مینویسد

میثاق حقوق بشر سازمان ملل متحد در بند 27 حقوق مدنی و سیاسی در مورد اقلیتها (استفاده از زبان مادری) تمایز دارد با حق تعیین سرنوشت/حق خودمختاری

و در بند 3.2 مینویسد

استفاده کردن از حقوق مندرج در ماده27 (حقوق اقلیتها) نباید به حاکمیت و تمامیت ارضی کشورهای عضو سازمان ملل متحد

 خدشه ای وارد کند.

 

لطفا جهت دانلود و ورود به سایت کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد کلیک کنید

http://www.ohchr.org/Documents/HRBodies/TB/HRI-GEN-1-REV-9-VOL-I_en.doc

و یا

http://www.refworld.org/docid/453883fc0.html

 

 

فعالیتهای دولت ایران جهت حفظ زبانهای مادری در ایران

 

تدریس رشته زبان و ادبیات کردی و رشته زبان و ادبیات ترکی در دانشگاههای ایران

 

انتشار کتب شعر و داستان به زبانهای ترکی و کردی تا جای که مثلا فعالیت موسسات انتشاراتی مانند ارک و اختر تبریز و غیره صرفا در زمینه نشر کتب ترکی است. وجود مجالات کردی و ترکی در سرتاسر شهرهای ترک زبان و کرد زبان ایران.

 

وجود ایستگاههای رادیوی و تلوزیونی محلی که به کردی و ترکی برنامه منتشر میکنند.

 

تدریس زبان و ادبیات کردی و زبان و ادبیات ترکی در موسسه نیمه دولتی جهاد دانشگاهی در سرتاسر ایران با مبلغ ناچیز و اجازه تدریس این زبان در موسسات خصوصی.

 

وجود قوانینی مانند اصل 15 که از تدریس زبان مادری در کنار زبان آموزش و پرورش که پارسی است حمایت میکند. همانطور که در متون حقوقی بینالمللی مشاهده کردید در هیچ کجا از دولت ایران و یا دیگر دولتهای عضو سازمان ملل خواسته نمیشود که زبانهای محلی در کنار زبان رسمی کشور تدریس شود اما در قوانین دولت ایران بیش از قوانین بینالمللی به این موارد پرداخته شده است.

 

در کنار حقوقی نبودن ادعای فعالان حقوق بشری در مورد زبان مادری، رسمی شدن تمام زبانهای مربوط به اقلیتها در هر کشوری دور از عقل و کاملا غیر منطقی است. کافی است کشوری را متصور باشید که در آن زبان مشترک و رسمی و یا زبان همگانی وجود نداشته و تمام زبانها دارای ارزشی مساوی و برابر در برابر قانون باشند. شما برای انجام کار بانکی قبضی در 10 زبان کشور ایران دریافت میکنید و باید سعی کنید زبان خودتان را از میان زبانهای دیگر پیدا کنید علاوه بر آن مامور بانک چنین کشوری علاوه بر تحصیلات بانکی باید زبانشناس هم باشد و بتواند به 10 زبان پاسخگوی ارباب رجوع خود باشد چون همانطور که گفتم زبان مشترکی در میان نیست و همه زبانها دارای ارزش مساوی در برابر قانون میباشد!

هر کلمه ای در تمام تابلوها و نوشته های رسمی و حتی تمام اسکناسهای رایج کشور باید به 10 زبان رسمی کشور باشد! مثلا تبلوی شهرداری تهران باید به 10 زبان نوشته شود که حدودا 50 متر فضا لازم خواهد داشت و یا اسکناس کشور ایران مانند یک طاق پارچه چند ده متر خواهد بود!

به بیمارستان محلی که در آن حادثه ای برای شما رخ داده مراجعه میکنید شما قادر نخواهید بود مشکل خودتان را بیان کنید چون قبل از انجام کمکهای اولیه پزشکی، میبایست دکتر همزبان شما که متخصص در بیماری مورد نظر شماست پیدا شود البته اگر تا آن زمان فوت نکرده باشید!

آموزش و پرورش کشور هم جالب خواهد بود تصور کنید در تمام علوم و در تمام مقاطع تحصیلی از ابتدایی تا دوران دانشگاه دولت موظف به تربیت آموزگار در 10 زبان مختلف و چاپ کتاب در 10 زبان مختلف در تمام مقاطع تحصیلی و در تمام رشته ها خواهد بود!

 مشکل دیگری که وجود دارد این است که فرق قطعی بین زبان و لهجه وجود ندارد پس بنابرین میتوانید به 10 زبان عمده ایران زبانهای دیگری هم اضافه کنید تا قضیه جالبتر شود. هیچ کشوری در تاریخ مدنیت بشر نتوانسته تمام زبانهای اقلیتهای خودش را رسمی کند انجام چنین کاری در کشور 300 میلیونی آمریکا با بیش از 50 زبان مختلف چیزی بیش از یک جوک  بی مزه نیست.

 

در واقع فعالان حقوق بشر، دولت و ملت ایران را متهم به رعایت نکردن حقوقی میکنند که در هیچ متن حقوقی یافت نمیشود، در منطق بشر نمیگنجد و هیچ کدام از کشورهای جهان هستی مانند آلمان، فرانسه، امریکا، انگلیس و ژاپن و دیگر کشورها تجربه انجام آن را ندارند.

 

از تمام فعالان حقوق بشری دعوت میکنم متن حقوقی به ملت ایران نشان دهند که ثابت کند آموزش و پرورش به زبان تمام اقلیتهای یک کشور جزحقوق  بشر بوده و ظیفه انجام آن برعهده دولتهاست. اگر قادر نیستند چنین متن حقوقی عرضه کنند توضیح دهند که به چه دلیل دروغ میگویند و هدفشان چیست؟

 

 روزبه آذرگون متولد آذربایجان شرقی

11/21/2017

رشته زبانها و فرهنگهای مردم خاورمیانه

دانشگاه واشنگتن

azergun@uw.edu

https://azericultureinfo.wordpress.com/