در منطقه ای که هر گوشه اش درگیر جنگ و بحران است پیدا کردن نقطه ای امن و آرام که ایرانی ها را با آغوش گرم بپذیرد آسان نیست. هر سال صدها هزار (میلیون ها؟) ایرانی به ترکیه و عراق سفر می کنند. آنهایی که توانایی دارند فرا تر به اروپا و آمریکا می روند. این گرایش به غرب دلایل خاص خود را دارد. ترکیه راحت ترین ایستگاه برای فرار از ایران و نهایتاً (با کمی شانس) به کشورهای صنعتی غرب است. عراق جای زیارت است و بس. اروپا و آمریکای شمالی می توانند ایده آل باشند اما جمهوری اسلامی آنقدر بدنام است که وابستگی های مذهبی و فرهنگی مهاجران ایرانی را زیر سؤال می برد تا جایی که همیشه باید مدنیت و انسانیت خود را ثابت کنند.
نخست وزیر هند به ایران سفر کرده و چند قرارداد بزرگ در تهران امضا خواهد کرد. تا اینجا به ما ربط زیادی ندارد. رهبران خارجی می آیند و می روند و سر و صدایی راه می اندازند ولی آخرش در زندگی شهروندان تغییر چندانی اتفاق نمی افتد. اما بد نیست ایرانیان نگاهی دوباره به هند بیاندازند بعنوان یک دوست قدیمی، یک دوست خوب، در آن منطقه فلک زده. منظورم دوستی استراتژیک مثل بین تهران و دمشق و مسکو و پکن نیست. منظورم در سطح مردم است. در سطح فرهنگ و زبان است.
قبل از سلطه بریتانیا، پادشاهان ایرانی الاصل چندین قرن در هند فرمانروایی کردند و فارسی زبان رسمی بود و شعرا و نقاشان و معماران و … سبک ایرانی را می پسندیدند. تجارت و کسب علوم وقت بین دو کشور در سطحی بود معادل آنچه امروز بین ایران و غرب در جریان است. تا اواسط قرن بیستم بسیاری از ایرانیان، از جمله پدربزرگ پدری ام، برای دوره های آموزش عالی نه به اروپا یا آمریکا، بلکه به هند می رفتند. و فراموش نکنیم که مهاجرت دست جمعی ایرانیان زرتشتی بعد از حمله اعراب به سمت شرق و به مقصد هند بود، جایی که با آغوش باز پذیرفته و به مرور زمان به اقلیتی کوچک اما با نفوذ تبدیل شدند.
هند امروز برای ایرانیان طالب علم و آسایش جذابتر از هر زمان است. علاقه و احترامی که مردمانش به فرهنگ ایرانی و زبان فارسی دارند نظیر ندارد، بجز شاید در تاجیکستان. بسیاری از دانشگاه هایش در زمینه تکنولوژی در میان بهترین های جهانند. رشد اقتصاد و صنایع شان به اندازه چین است و شاید بیشتر. بسیاری از مکتب های عرفانی شان، از یوگا گرفته تا بودیزم و غیره، جهانی شده. و باید صد آفرین گفت به دموکراسی شان که توانسته کشوری عظیم با صدها زبان و مذهب و فرقه و نژاد را اداره کند.
در ۱۹۸۰ مادرم از دانشگاه بنگلور برایم پذیرش گرفت به این امید که ایران انقلاب زده را رها کنم. گوش نکردم. گفتم «ولم کن … هند؟»
اگر امروز بود می رفتم.
عکس: معبد پارسیان زرتشتی در شهر مومبای
مرسی جهانشاه
مقاله جالبی بود، برای اینکه یک نگاه دوبارهای به کشور دوست بیندازیم. این ویدیو که کمی قدیمی هست ولی در رابطه با این مطلب خیلی جالبه. فقط اشکالش اینه که به انگلیسیه، عیبی نداره؟ توضیحات زیر ویدیو برای من خیلی جالب بود.
امیدوارم که برای شما هم جالب باشه:
https://www.youtube.com/watch?v=Swgch16i2VY
Very Well Said/ Thank you for the post
Dear Dr Noury I liked you comment. You could also add the link of "Aryan Lands: Iranians Living in Different Parts of India" in that comment:
http://www.iroon.com/irtn/link/29565
دلیل مهاجرت ایرانیان به هند مشخص نیست. در هند حکومتی "دموکراسی" بنا است ولی مردم آن از نبود شدید رشد اجتماعی و جامعه مدنی دردمندند. ممکن است بانوان در جاهایی بتوانند آزادانه قدم بزنند، ولی ره رفتن در خیابانها و شهرهای مختلف آن کشور بی امنیت است. در واقع، آزادی را فقط نمی توان در نوع حکومت توضیح داد بلکه در مخلوطی از حکومت و مدنیت مردم. متاسفانه در هند، مدنیت به حد حقوق شهروندی در ایران نیست.
مردم هند چگونه «از نبود شدید رشد اجتماعی و جامعه مدنی دردمندند» و «مدنیت و حقوق شهروندی» ایرانیان بر چه اساس از مردم هند بیشتر است؟
ـ زنان در هند از ایران که آزادترند
- آزادی مذهب و بیان و مطبوعات و فعالیت سیاسی که در هند بیشتر است
- حکومتشان که ولایت فقیه نیست
- در علم و تکنولوژی که فرسنگ ها جلوترند
و و و...
من سفر به هند زیاد داشته ام. در هند آزادی مذهب وجود دارد و حکومت آنها هم در فرایافت خوب است، بماند که فساد دولتی و اداری از ایران بیشتر است. در عین حال، آزادی زنان بستگی به درک مردم از آزادی دارد. جامعه هند جامعه ای فقیر (۷۵ درصد کشور در زیر خط فقر زندگی می کنند) که یک زن نمی تواند به راحتی هر جا خواست برود. آزادیهای قانونی در هند خوب هستند اما در جامعه بخاطر نبود رشد اجتماعی، بسیاری نمی توانند از آن آزادیها استفاده ببرند. البته هند کشور جالبی است چون با اینکه فقیرند، آن پانزده درصدی که پولدارند می شوند پانزده میلیون نفر. البته بخاطر داشتن نظامی سکولار و همراه با دموکراسی، من آینده خوبی را برای هند پیش بینی می کنم، ولی الان جای زندگی نیست. (هم اکنون زندگی در ایران در کل بهتر از زندگی در هند است).
من هم هند سفر کرده ام. اما فقر مالی به معنی فقر فرهنگی نیست. بسیاری از مردم ممکن است نتوانند از آزادی های قانونی استفاده کنند ولی اهمیت موضوع در همان وجود آزادی ها و پایبندی دستگاه های حکومتی به قانون اساسی است. و جود همین آزادی هاست که به همان قشر فقیر امکان می دهد که با تلاش فردی جایگاه اجتماعی خود را ارتقا دهد. در ضمن برتری مدنی و حقوق شهروندی ایرانیان را برنشمردید :)
با ابرمرد موافقم در مورد درد كمبودهاى هند، بخصوص اگر جوامع غربى را ايده آل بگيريم. واى بحال مسافر هند اگر پيشاپيش واكسن نزده باشد! اما جذابيتى كه جهانشاه در هند ميجويد شايد درست بخاطر اين باشد كه هند غرب نيست. فرهنگ ويژه دارد گواينكه جوانبى از آن زشت بنمايد يا واقعا زشت باشد. هند جمع اضداد است و گيرائيش در همين است. ساعتى را كه در ميدان شاهى حيدرآباد با آنهمه برو بياى گدا و ژنده پوش و زيباروى جيب بر و مرتاض و مار افسا و گارى و ريكشا كه توى مردم ميلوليدند - بله لذت آن تماشا را هنوز زير دندان دارم.