زندان فلات
ای دوست
ای برادر زندانی
این جا
میان مسلخ اندیشه و امید
روی فلات خون و فلز و کار
روی کران ماهی و مروارید
در بندر نظامی نفت و ناو
در کشتزارهای برنج و چای
و در کنار گله و گندم
ما
این بام های کوچک توفان
آهنگ پیشگوئی توفان ناگهان
در بندهای سرد قزل قلعه و اوین و حصار
زندانیان خسته ی این خاک نیستيم
زندانیان خسته ی این خاک دیگرند
زندانیان خسته ی این خاک
در بند کارخانه و کار ستمگرند
انبوه سرخ رنجبران اینجا
زندانیان خسته ی زندان کشورند
اینجا سلاح و سکه و جاسوس
فرمانروای دوره ی شدادی است
و خانه های مردم و سرتاسر فلات
انبوه بندهای عمومی و انفرادی ست
ایران در این میانه ی تشویش
مفهومی از اسارت و آزادی ست
و باز همچنان
ما
این بام های کوچک توفان
آهنگ پیشگوئی توفان ناگهان
با داغ های تافته
– گل های زخم و پوست –
با سینه های سوخته می خوانیم
از بند بند قلعه ی تاریک
آزادی
ای تحول خونین
ای انقلاب دور
و نزدیک
همین اراجیف را گفتید و یک مملکتی را به گا داده و از رو هم نمیروید. این مزخرفات دیگر خریدار ندارد.
واقعا که درست گفتی آقای فوضولی. عجب روئی دارن این رفقای سبیل کلفت.
مزخرفات تک تک کلمات و واژگان هایی است که شما استفاده کردید.
بر خلاف تصورهای ابلهانه ی شما بسیاری از کارگران ایرانی هنوز پس از گذشت سه دهه از جان باختن رفیق سلطانپور هنوز نمایشنامه ی "عباس آقا کارگر ایران ناسیونال" را در محل کار خویش اجرا میکنند.
نه رفیق مفیق بازی های ابلهانه دیگه خریدار داره نه شعرهای بند تنبونی. ابلهانه روضه خونی و مرده پرستیه.
برای کارگرهای صنایع خود رو در ایران، حتا پس از گذشت سه دهه سعید سلطانپور و فرهنگ سیاسی ی که او نماینده گی میکرد، اتفاقا خیلی بیشتر از سی سال پیش مطرح میباشد، نگاهی کنید به وبلاگ کارگران ماشین سازی خودرو کار - کارگران ایران خود رو
http://khodrokarr.wordpress.com/
/> البت برای کسی که احتمالا یک روز در عمرش هم کار نکرده درک چنین پدیده ای مقداری سخت است.
خودروکار
http://ikhodrokar.blogspot.com/
آدرس سایتهای کارگران ایران خودرو
خودروکار در ورد پرس
:http://khodrokarr.wordpress.com/
خودروکار سایت رسانه ای کارگران ایران خودرو
ikhodro.blogspot.com
خودرو کار در بلاگر
ikhodrokar.blogspot.com
تکاپو سایتی برای آموزش مسایل کارگری
takapooo.wordpress.com
پیک خودرو اخبار خودرو سازان
peykekhodro.wordpress.com
خودرو کار در فیس بوک
www.facebook.com
--
من فکر کنم این دیسلایکها ناشی از دیدن آرمِ داس و چکش بوده و دوستان شوکه شدند و دیسلایک زدند. سلطانپور کسانی بود که به جرمِ انسان بودن در شب ازدواجش اعدام شد و کسانی مثل فرخ نگهدارها به دستبوسی رفتند و صدها یا هزاران انسان را قربانی کردند. هردو زیر اون آرمِ داس و چکش بودند.
در دنیا و ایرانی آزاد هر عقیدهای حق ابراز نظر دارد و خواهد داشت نه شکنجه و اعدام! چه از راست، لیبرال، چپ، سلطنت طلب، مذهبی، لامذهب، همجنسگرا، کمونیست، گاو پرست، و و و ........ مگر اینکه بر ضد آزادی دیگران و انسانیت فعالیت و حرکت کند. بقول فدائیان اون زمان که میگفتند: "با ایمان به پیروزی راهمان"، من میگم با ایمان به پیروزی دموکراسی و انسان گرایی! بیایید انسان هارو نفی نکنیم بلکه عقاید را به نقد و چالش کشیم، باور کنید با فحش کاری (که حق دموکراتیک شماست) هیچ چیزی درست نخواهد شد به خدا، از چاله به چاه خواهیم افتاد! اگر میخواهیم پی ببریم که چرا به اینجا رسیدیم و چگونه به "گاه" رفتیم همگی باید از خودمون شروع کنیم چون همگی مقصر بودیم و هستیم از شاهش، مردمش و ملّا ش تا رشنفکرش. به قول اون مثل قدیمی بیاید: حداقل یه سوزن به خود بزنیم بعد یک جوالدوز به دیگران! همین....
یه مشت ظل الله ی فرتوت و نیمه فرتوت انقدر دیسلایک کنن تا دیسلایک دونشون...
کارگران ماشین سازی به طور اخص و کارگران و زحمتکشان به طور اعم میدانند دوست و دشمن شان کیست.
توهمی نسبت به این جمع ظل الله یون نمیشود داشت، اینان هنوز در عقده ی تطهیر ساواک و رستاخیزاند.
والا، اگه یکم به این دوست ما، خر، مردم و دوستان گوش میکردن وضعمون به این وضعی که هست نمیرسید.
خر جان، دامت گرم که خیلی خوب گفتی. ولی خوب متاسفانه کجا اون گوش شنوا
مهرداد
شاعر و مبارز بزرگی بود. روجش شاد.
البته ماجرای سعید سلطانپور بسیار رقت بار و تاسف انگیز است و باید به شدت محکوم گردد ولی بطور کلی معضل "شبه چپی"های ایرانی جهل عمیق این جماعت در جامعه شناختی آنان و در عدم داشتن سواد و دانش لازم در فرهنگ، سنّت، و تدین جامهای بود که در آن میزیستند. جالب اینجاست که نو رسیده شبه چپی، خانم لادن بازرگان، در افاضات اخیرشان علّت شکست چپیها را در انقلاب ۵۷ در بیسوادی آنان نسبت به مارکسیسم دانسته اند. لادن خانم هرچند بیماری را درست تشخیص داده اند ولی در تجویز درمان عاجزند (رجوع کنید به کامنت من در ارتباط با بیانات ایشان):
http://iranian.com/posts/view/post/15140
شبه چپیهای وطنی دشمن اصلی خودرا به غلط و به علت تقلید کور کورانه از مدلهای نامتجانس غربی (کوبایی، برزیلی، آرژانتینی ، ویتنامی، چینی، و غیرو) دستگاه شاه میدانستند در حالیکه بزرگتین دشمن آنها مذهبیون بودند که بعد از اینکه از رفقای چپول به عنوان پیاده نظام در انقلاب استفاده کردند اکثریت آنها را از دم تیغ گذراندند و سپس به دیار عدم رهسپار کردند. سلطانپور را علیرغم فعالیتهای چریکی او نظام شاه نه تنها اعدام نکرد بلکه از زندان هم آزاد نمود. چپولان چون فاقد سواد و دیسیپلین لازم برای مباحثه بودند ناچار همانند یک "کالت" فقط بلد بودند دست به اسلحه ببرند. به نظر آشنا میآید، نه؟
http://www.youtube.com/watch?v=1F07gAVJT_A
و البته جواب اسلحه، اسلحه بود.
زندگی رفیق سعید سلطانپور و آثار هنری باقی مانده از حیات پر تلاش و پر حاصل کوتاه او، از شعر و نمایشنامه و ... یکی از بهترین و موفق ترین تجربه ها در تلفیق فرهنگ مترقی جهانی، در متن شرایط معاصر ایران میباشد، با تاکیدی بر طبقه ی کارگر و فرهنگ و هنری پیشرو برای پروژه ی سیاسی آن طبقه .
آنچه خرگوشان هار استعمار از آن به عنوان "فرهنگ، سنت و تدین" کشور نام میاورند، در حقیقت امر تنها بخشی از قضیه و فقط جنبه ی غالب فرهنگی در ایران است. اما این هژمونی غالب گاهی اوقات چندان نیز غالب نمیباشد. در ایران، حداقل از دوران انقلاب مشروطیت تا به حال، ما همچنین با فرهنگ و سنت های معاصر، امروزی و مدرن نیز روبرو بوده ایم. و این سنتی عمدتا معترض است که بسیاری از نمایندگانش (عشقی، ارانی، مرتضی کیوان، سعید سلطانپور،....) همواره با قهر و سرکوب سلطنت روبرو بوده اند. تنها دلیل تمکین سلطنت در آزادی سعید از زندان ظل الله، کارزار جهانی کنفدراسیون در حمایت از او بود.
"تفکر" مانوی ساده لوحانه ( این یا آن) در تطهیر سلطنت سخره تر از آن است که جدی گرفته شود. فقط این اشاره بس که موانع رشد و نهادینه شدن مردم سالاری در ایران نه فقط اسلام سیاسی، بلکه سلطنت مطلق و هر نوع روایت و عملکرد غیر-دمکراتیک میباشد. این تبصره شامل روایت های غیر دمکراتیک چپ نیز میشود، و تا حدودی خود رفیق جان باخته سعید سلطانپور.
از جهل مضاعف ظل الله یون پلشت همین کافی که اکنون "محسن سازگارا"، یکی از بنیان گذاران "سپاه پاسداران"، تئوریسین و نظریه پرداز سیاسی آنان شده است.
رفیق قاسم تو برادر وقتی اصلا معنی "سنّت" را نمیدونی بیخود به خودت اینقدر فشار نیار که یک مشت موهومات رو به هم بند کنی که خودت هم نمیفهمی چی میگی. از کی تا بحال "سنّت" مدرن بوده؟!! به همین دلیل هست که من هم با لادن خانم بازرگان هم عقیدهام که چپولان ما از بی سوادی مزمن رنج برده و برای پنهان کردن این نقص فاحش خودرا در پس عباراتی که خودشان هم معنیش را نمیدونند قایم میکنند.
در ضمن دوستان متوجه هستند که چپولان هر وقت که قافیه تنگ میاد و نمیتونند یه بحث ساده رو پیش ببرند فوراً (مثل رژیم اسلامی) به طرف مقابل "انگ" میزنند و همه رو یا اسلامیست خطاب میکنند و یا سلطنت طلب!
بقول رفیق فرد "حالا پا بزن" :))
خرگوش هار استعمار تو هر وقت فهمیدی نیما به چه سنتی در ایران مطعلق بود، تازه میفهمی دنیا دست کیه.
محسن سازگارا برای شما نظریه پردازی و سیاست تعیین میکنه. اینو که دیگه هر بچه ی کودنی هم میداند. مثل اینکه شما تنها بچه ی کودنی هستید که هنوز نمیدانید "خط " سیاسی ات از کجا آب میخوره.
حالا برو مثل دوستت فرد، تحریم سفت و سخت، قرنطینه و جنگ علیه مردم ایران را تبلیغ کن و جار بزن.
از مقدمه ی کتاب "از صبا تا نیما" (تاریخ ادب فارسی معاصر) - جلد سوم: از نیما تا روزگار ما.
------------------
یادیاران
استاد عبدالحسین زرین کوب سالها پیش از این در نقد کتاب (از صبا تا نیما) نوشت: یحیی ارین پور، بیش از تمام کسانی که در این سالهای اخیر در ایران راجع به ادبیات عهد قاجار ، نهضت بازگشت ادبی و ادبیات عهد مشروطیت سخن گفته اند، توفیق یافته است.
همه کسانی که این اثر را خوانده بودند، مشتاقانه در آرزوی جلد سومی بودند که می بایست با نیما و نیمائیان و نویسندگان معاصر متمم و مکمل از صبا تا نیما باشد و این ارزو به دست و ذهن توانای مترجم و نویسنده توانای روزگار ما ـ استاد یحیی آرین پور ـ صورت تحقق یافت و اکنون به نام (از نیما تا روزگار ما) در زیر دست خواننده فاضل است.
دست نوشت این کتاب در زمان حیات پدر (روانشاد اکبر زوار) در سال 1366 توسط مترجم توانا، نویسنده منطقی و زبان شناس متواضع جناب آقای سمیعی ـ که سالها پیش از صبا تا نیما را ویراستاری کرده بود، ویراستاری شد.
.....
فصل اول: تاثیر تجدد در موقعیت زن در ایران
رفیق قاسم!!
اومدی درستش کنی خراب ترش کردی که برادر. حالا هی موضوع رو عوض کن. حالا هرچی دست و پا بزنی دیگه نشون دادی که دو کلمه فارسی هم بلد نیستی رفیق. یه چیزی پروندی حالا هم توش موندی که یه جوری رفع و رجوع ش کنی. مگه شما دوستان چپول در عالم معکوس و ساخته و پرداخته خودتون از نیمای سنّت شکن، نیمای سنّت ساز درست کنید!! (حالا هی عشوه بیا که منظورت این بود که شعر نیمایی تعادل بین سنّت و مدرنیته بوده ولی با شناختی که از تو دارم رفیق این قبیل حرفاِ از کلاس تو خیلی بالاتره).
برگردیم به سازگارا. تو هم که مثل حزب اللهیها با هرکه مخالفی بهش میگی سلطنت طلب! خویشاوندی پنهان (که چندان هم دیگه پنهان نیست) یعنی همین. اولا که سازگارا نظریه پرداز جمهوری خواهها و بوده و هست. در ثانی توی کار خودش در تشکیل سپاه پاسداران خیلی موفق تر بوده تا شما رفقا در تشکیل پیشمرگه. حالا اگه حسودیت میشه اون یه امری دیگه است :))
خواب خرگوشی، نهضتها و جریانات تجدد و نوآوری فرهنگی هنری که بیش از یک قرن در کشور سابقه دارند، خود تبدیل به سنتی متفاوت با ارزشهای محافظه کارانه ی غالب میشود. تفهم شعر نونیمایی حتا برای مثلا باسواد ترین محافظه کارانی مانند خانلری نیز غیر قابل فهم بود، فروغ که دیگر هیچ.
زمانی که در قدرت بودید با حجتیه و بد تر همکاری میکردید، حالا در روز روشن از سازگارا و دوستان خط میگیرید، اما در ملا عام خجالتی میشی.
ظل الله ی عقده ی همه را به کیش خود پندارد، خودت پر از حسادت و احساسات سخیف هستی و فکر میکنی همه مثل خودتن؟ مجسمه ی بلاهت تو خیلی حقیر تر از درک مبارزه ی مردم در کردستان هستی، حالا راجع به نیروی پشمرگ اظهار فضله میکنی؟ شما مانند دوستت برو تحریم سفت و سخت، قرنطینه و جنگ را تبلیغ کن و جار بزن.
دوستان اگر نمونهای از عجز چپولان در یک بحث سویل و متین را میخواهند ببینند کافیست که به نوشته بالا از رفیق مش قاسم نگاهی بیاندازند. به ادعای ایشان دکتر خانلری و فروغ فرخزاد از درک شعر نو نیمایی عاجز بودند ولی مش قاسم کاملا قادر به چنین درکی هستند!!!
امید است که این قطعات ارزنده برای شناخت حماقت و شناعت این جماعت چپول حفظ شود. قاسم تو هنوز نمیفهمی که سنّت یعنی چه. اون سلطانپور بدبخت هم نفهمید و سرش را هم به همین دلیل از دست داد. ولی تو از اون زرنگ تر بودی که رفتی تورانتو از اون جا گفتی کومله لنگش کن :)))
MashGhasem مینویسد:
" تفهم شعر نو نیمایی حتی برای مثلا باسواد ترین محافظه کارانی مانند خانلری نیز غیر قابل فهم بود، فروغ که دیگر هیچ."
منظور مش قاسم این است که محافظه کارانی مثل خانلری از درک نیما عاجز بودند و از درک فروغ عاجزتر.
درسته مشتی؟
نفهمی و کودنی هر کودک عقده یی یک حدی داره اما در کودنی و حماری این بچه ی عقده یی ظل الله ی حدی نیست.
هر ابله یی که گوشه ی با ادبیات معاصر فارسی آشنا باشد به یاد میاورد که خانلری در مورد شعرهای فروغ خصوصا " ای مرز پر گهر" چه فکر میکرد. اما این خنگ بیسواد ما نمیدونه.
کار این خرگوش هار استعمار مانند دیگر دوستانش در اینجا اساسا چیزی نیست جز تبلیغ و جار زدن برای تحریم های سفت و سخت، قرنطینه، و راه اندازی جنگ در ایران. هر وقت هم از این وظیفه ی اصلی خودشان خسته میشوند باید به همه نشان دهند که چقدر هار، بیسواد و فحاش میباشند.
بدبخت واقعی در حقیقت امر جد و ابای سلطنت طلبان بی همه چیز است که پس از این همه نوکری و کاسه لیسی برای خارجی ها، هنوز هم اندازه ی یک گوساله چیزی سرشان نمیشه و چشم امید به منابع "غیبی" دارند.
در ایران ما بیش از یک قرن فرهنگ و ادبیات مدرن روبرو میباشیم، اما برای بی سوادان حمار ما اصلا و ابدا چنین سنت مدرنی وجود ندارد.
نگفتم خیییییلی حماره؟
These people need to apologize from our nation before they make any comment. Everybody knows they put our nation in this mess and back stabbed our people big time. Some of them like User name mash ghasem hasn't even learned to say he is sorry. Most likey if Soltan poor was alive he would have apologized from our people as we see in the case of many of them. Abbas Milani is one of them, but he is brave enough to come forward and says he is sorry.
مش قاسم
قبل از اینکه خودت رو بیش از این جر و واجر کنی توصیه میکنم برو ببین اونهایی که سالها پیش از اینکه احشامی مثل تو داد از چپ گرأیی میزدند (به مفهوم اصیل کلمه و نه چپولان قلابی نظیر خودت) اکنون چگونه قضاوت میکنند بعدش هم پرو آب رو بذار روی سماور جوش بیاد که دایجان ناپلئون چای بعداز ظهرشون دیر نشه.
http://iroon.com/irtn/vlog/3125/
تفاوت چپی سابق باسواد و فاضل (میلانی) و جوجه چپول فعلی بیسواد و جاهل (مش قاسم) از زمین تا آنسوی کهکشان هاست.
در ضمن اگه از خودت حرف اوریژینالی در چنته نداری که بزنی چرا کامنتهای منو در ایرانیان دات کام "دیسلایک" میزنی :)))
بالا بری پایین بیای هنوز از "سنت" چیزی سرت نمیشه.
حالا هی پا بزن :))
فعلا که این تویی که میایی اینجا بیسوادی خودت را به همه نشان میدی. اون "با سواد"ت در بچگی خواهان "محاصره ی شهرها از طریق دهات" بود ، بعدش رفت به خدمت "تمدن بزرگ" برای گوساله ی سامری، حالا هم در مرکز فکری نئو-کان ها "نظریه" پردازی میکند. و این است "نمونه" ی استقلال فکری برای تو و امثالهم.
تو اول برو سه جلد "از صبا تا نیما" را بخوان و بفهم ، بعد بیا اینجا و فضله پراکنی کن.
البت همه میدانیم که ماموریت اصلی تمام شماها ظل الله یون پلشت در اینجا تبلیغ و جار زدن برای تحریم های سفت و سخت، قرنطینه و جنگ است.
خوشبختانه دست شما را همه خوانده اند. حالا اگر بگم خر خودتی، به این رفیق خر عزیز ما، رئیس جمهور محبوب آی.سی. بر میخوره. بنا بر این: حمار خودتی.
قاسم جدا توصیه میکنم برای اینکه بیش از این با وصله زدن خودت به چپیها باعث آبروریزی و فضاحت بیش از حد این جماعت نشوی و بجای "کپی اند پیست" کردن کار دیگرون و جازدن به نام سواد خودت و نهایتان برای اینکه در مغز منجمدت قدری گرمی رخنه کند برو و کتاب "مشروطه ایرانی" اثر چپ گرای اصیلی همانند ماشاالله آجودانی را بخون که هم سوادت یه اندکی بره بالا و هم بالا "خره" بفهمی "سنّت" که امثال عاری از شعورانی مثل چپولان بویی از آن نبرده اند یعنی چه. اینقدر هم خودت رو جر نده.
http://ajoudani.com/index.php?option=com_content&task=view&id=15&Itemid=27
اگر میخواهی یک اثر و منبع اصیل و بدیع از تاریخ مشروطیت معرفی کنی، قاعدتا باید از "تاریخ بیداری ایرانیان" شروع کنی. اما تو بیسواد تر از این حرفها هستی.
تو تاریخ مشروطیت پیشکشت، اول برو سه جلد " از صبا تا نیما" را بخوان و به عمق جهالت خود پی ببر.
اینجا که این فقط تو هستی که به جای مثل آدم حرف زدن هی پیوند و "کپی پیست" برای بقیه صدر میکنی.
قبل از اینکه من از "تاریخ بیداری ایرانیان" و "از صبا تا نیما" نام بیارم، اسم این آثار را اصلا تا به حال شنیده بودی؟
قاسم بابا تو خیلی پرت هستی. تاریخ بیداری رو که مال عهد بوقه هر بچه مدرسهای فضیه قم هم خونده!! چرا چپولای بی مخ میترسند از آجودانی اسم ببرند؟ واسه اینکه بزرگترین منتقد کور فکری چپولانی مثل خودت آجودانی است که از دل نهضت چپ برخاسته و هیچ کدومتون به گردش هم نمیرسید ولی پته همتون رو روی آب انداخته.
در ضمن من فقط لینک میدم که شعورت بره بالا، "کپی اند پیست" حوزه تخصصی مش قاسمه.
اگر عقلت میرسید میدانستی که از کسروی تا بقیه در مورد انقلاب مشروطیت کاری نکردن جز کپی کردن و گرته برداری از" تاریخ بیداری ایرانیان".
"روشنفکران" معلوم الحالی که مداحی آدولف رضا خان برایشان "دست آورد" است، مسلما برای ظل الله یون عقده ی "نمونه" میباشند.
پس معلوم شد که روحت هم از وجود " از صبا تا نیما" خبر نداشته است. اعتراف غیر مستقیم به جهل از سوی تو میتواند حداقلی باشد برای آغازی نو.
آفرین پسر.
یک نمونه ی خوب، از یک نویسنده ی مستقل چپ در داخل کشور
www.mghaed.com
قاسم اگه یک جوّ سواد داشتی میدونستی که این شیوه ابلهانه تو که میخوای با اسم دوتا کتاب بردن تظاهر به سواد کنی مردود و ورشکسته شده. حقا که وقتی غولی نظیر اجوودانی را با ،پشه وزنی مثل قائد مقایسه میکنی و آنهم به عنوان "مستقل" !!! ژرفای جهل چپ نمایان و بقول دوست خودمون چپولان را رادر معرض دید عموم میگذاری.
حالا برو لیست کتاب رو کپی اند پیست کن، این رو که هر چار پایی هم میتونه بکنه :))
به همین دلیل است که ابتذال چپ ایرانی رو کانادا هم نتونسته عوضش کنه.
حالا هی پا بزن :)
مسلما برای خرگوش هار استعمار، قائدی که در مورد "میرزاده عشقی: آنارشیست نجیب ایرانی" نبشته، نمیتوان به مداح آدولف رضا خان، قاتل عشقی، ترجیح داد. و این لزوما به معنای رد استاد آجودانی نمیباشد.
استاد آجودانی مسلما از ظرفیتهای بسیاری برخوردار است، این حقیر نیز از نشریه ی "بررسی کتاب فارسی" ایشان بسیار بهره برده ام و حتا پخشش هم میکردیم، اما با کمال احترام در نثر فارسی امروزی به پای قائد هم نمیرسد.