آشپزخانهی نیمه تمام
توی دلت آب
مثل آب در دلِ این سماورِ برنجی
کنار این آشپزخانهی نیمه تمام
آب میشود
برای زندگیِ ایرانی که نخواستی
زندگیش کنی
برای مردی ایرانی که نخواستیش
نخواستی زندگیاش باشی.
قٌل قٌل میکند آب حالا
و تو دست بر شانهی مردت
مهمان در خانهی این مرد
فکر میکنی
کاش میشد زندگی کنی
برای مدتی کوتاه
زندگی را
که نمیخواستی.
کاش میشد
با این مرد برای مدتی کوتاه
روی این تختِ فنری
که تو و مردت امشب
خواهید خوابید بخوابی
با این مردی که شبیه
مردهایی است که نخواستی
کنارشان بمانی
موقتی روی یک تخت بخوابی.
آب هنوز دارد قُل قُل میکند
کاش میشد مدتی
چایِ قند پهلو را
از دستِ این مرد بنوشی
چایِ دبش ایرانی
چایی پررنگ
که برای سلامتیات
خوب نیست.
نه، چای خوشرنگِ او را
تازه دم کرده به رنگِ التهاب
التهابی لبسوز
که نجوشیده باشد و زندگیت را
با مردی دیگر
که برای خودت
بعدِ این همه دربه دری ساختهای
خراب یا تلخ نکند.
ولی نه، این مرد
روزی آشپزخانه را
تمام خواهد کرد
و چای را دم و آنوقت
میزی پایدار خواهد خواست
تا سماورش را
مانندِ عروسی زیبا
بر آن بگذارد.
کاش میشد
ولی نمیشود
آنطور که سروده بودی
صبحانهها را
با مردی ایرانی خورد (1)
ولی ناهار
و شامها را
نه.
خودت هم خوب میدانی
کاش را کاشتند
و در نیامد
پس کاش را باید
تنها بگذاری
پایت را باید
کنار بکشی
از خانهی این مرد.
دستت را
از استکانِ
کمر باریکِ
لب طلاییاش
قبل نوشیدن چای
نعلبکیات را باید
آب بکشی
از جای لبهایش.
به فکرش باید
دیگر لب نزنی
قندش را باید
معذرت بخواهی
و به کام نگیری
نه، باید بدوی
و شعله را زود
پایین بکشی.
باید زود تا کار از کار نگذشته
باید زود تا کارش تمام نشده
کاری کنی کارستان
تا این آب از جوش بیافتد
قبل این که این مرد
که خیالهای زیادی برای تو
در سر دارد آشپزخانه را
تمام کند.
/
نیلوفر شیدمهر
نیمه ی ماه اپریل تا نیمه ی ماه جون 2015
(1) لینک به سروده ی صبحانه با مردی ایرانی
http://iroon.com/irtn/blog/6346/
فوق العاده. مرحبا.
مرسی. بسیار سنجیده و پر معنی بود.
!A real man's place is in the kitchen
مخلص جهان و فرامرز. خوش باشید.
نیلوفر
Hi Mehrban,
Good to see you here.
Kindly,
Nilofar