چند هفته پیش در منزل دوستی مهمان بودم و بحثهای مختلفی پیش کشیده شد تا سر انجام رسیدیم به مبحث تبعیض نژادی و رفتاری که سفید پوستان آمریکایی با سیاه پوستان این کشور دارند و عکس العمل سیاهان در این ماجراها.
یکی از حاضرین که خانم دندان پزشک جوانی است شکایت می کرد که به تازگی، یکی از بیماران سیاه پوست او، خانم دندان پزشک را به تبعیض نژادی متّهم کرده و ادّعا نموده که به سبب رنگ پوستش خانم دکتر به او خوب نرسیده و مداوای لازم و کافی ازو به عمل نیاورده است. خانم دکتربا دلخوری می گفت که من در این میان چه کاره ام؟ من که شخصا علیه سیاهان کاری انجام نداده ام. اصلا من مهاجر هستم و حتی زاده ی آمریکا هم نیستم.
صاحب خانه به دنبال سخنان خانم دندان پزشک، نطق غرّایی را آغاز کرده و با فصاحت مطلب را دنبال کرد. او ازرفتار ناپسند، دل خراش، غیرانسانی، و سراسر تبعیض سفید پوستان علیه سیاهان آغاز کرد که در عرض چند صد سال ، چه ها که برسرسیاه پوستان نیاورده اند از کشتن، اخته کردن، بی حقّ کردن، و برده کردن آنها تا بسیاری ناروایی های دیگر.
خانم مهمان، حرف صاحب خانه را قطع کرده گفت ولی من همان طور که قبلا هم گفتم در آن سال ها در آمریکا نبودم و آن بیمارِ سیاه پوست حقّ ندارد که مرا به تبعیض نژادی متهّم کند.
آقای صاحب خانه درجواب گفت که از همان روزی که تو سوگند شهروندی ادا کردی،عضوی از اعضای جامعه ی آمریکا شدی و مستوجب ملامت و سرزنش هم.
باز خانم مهمان، وسط حرف دویده ومعصومانه گفت من هرگز مخالف سیاه پوستان نبوده و شخصا در این باره گناهی نکرده ام.
آقای صاحب خانه گفت، به نظر می رسد که تو متوجّه مطلب نشده ای! وقتی که تو به جامعه ی آمریکا پیوستی همان طور که از همه ی مزایای زندگی در آمریکا بهره مند می شوی باید سزای گناهان، زشتی ها ، و ناروایی های آنها را هم به عنوان گناهی دسته جمعی و کلّی به دوش بکشی و تاوان آن ها را بپردازی.
در این هنگام یکی از حاضران در مهمانی نظرمرا که تا آن لحظه فقط به بحث گوش می کردم و اظهار نظری نکرده بودم ، جویا شد. گفتم که به نظر من به سبب بازتابی که سیاهان در سال های اخیر، از 1965 به بعد، به اعمال سفیدان نشان داده و هنوز هم می دهند، سفید پوستان که هنوز هم حدود 65 در صد جامعه ی آمریکا را تشکیل می دهند، خود را در اقلیّت می بینند و نتیجه ی نهایی آن هم انتخاب آقای ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا می شود. این جواب من مورد پسند بیشتر حاضران در جلسه واقع شد.
به دنبال آن جواب، باز این پرسش را پیش کشیدم که این حلقه ی معیوب یعنی جدال بین سفیدان و سیاهان تا کی باید ادامه یابد؟ آیا راهی برای پایان دادن به آن موجود است؟ و اصولا این قضیّه پایان پذیر است؟ و ادامه دادم که البتّه آن چه قبلا گفتم جوابی بود با نگاهی سیاسی. این مطلب بُعد دیگری هم دارد که بُعدی است فلسفی وفکری.
به نظرمن مسوول دانستن تمام سفید پوستان آمریکایی درقبال اجحافات و تجاوزات غیر انسانی که نسبت به سیاهان درآمریکا صورت پذیرفته همانند گناه اولیّه ی انسان است در آغاز خلقت که همان تمرّد بود در مقابل خدا و خوردن میوه ی ممنوعه.
درست است که برطبق دین و افسانه، این فقط آدم و حوّا بودند که چنین تمرّدی کرده، از دستور خداوند سرپیچی کردند ولی نتیجه اش دامن همه ی خلایق را گرفت حتّی شامل منی هم که هزاران هزار سال پس از آن ها به این جهان آمده ام شد.
سپس به یاد عیسی مسیح افتادم که خود را قربانی کرد تا یک تنه بتواند بار گناه اولیّه ی آدمی و به طور کلّی گناهان بشررا بردوش بکشد. آیا مسیح دیگری هم در راستای موضوع بحث ما پیدا خواهد شد که بار گناهان سفید پوستان آمریکایی را درقبال اجحافات و خطاهانی که در مورد سیاهان مرتکب شده اند برعهده بگیرد و به این غایله برای همیشه خاتمه دهد؟
مهوش شاهق
31 اوگوست 2017
ممنون از مقاله شما. روابط نژادی در آمریکا همواره رو به بهبود است، با ترامپ یا بی ترامپ. وجود آزادی و قوانین ضد تبعیض سبب می شود که با وجود باورهای نژادی در سطح جامعه، قشرهای آسیب پذیر خود را در پناه قانون بالا بکشند. اگر آزادی باشد، نیازی به ناجی نخواهد بود.