سرد است اين زمانه واوضاع مكدر است
احوال عاشقان وطن سخت مضطر است
با سنگ هاي بسته و سگ ها ي باز شهر
بنگر چگونه عهد و زمان با ستمگر است...
ديگر نه عاشقي ، كه بخواند سرود عشق
دیگر نه دلبري كه د لش بر تو باور است
ديگر نشان ز "میکده" و "می فروش" نیست
ديگر نه داد و نعره ی مستان، به معبر است
دراين فضاي وحشت و تاريك و پرهراس
بلبل سكوت كرده و گل غنچه پرپراست
خورشید پر فروغ نه ديگر منور است
سرد است اين زمانه و اوضاع مكدر است
دریای پرخروش، خموش است و بی نهیب
وان خوشه های باغ، چه بی بار وبی براست
آن کوه استوار ، چه ریزش نموده است
وان رود و جویبار، چه خشکیده بستر است
*
دیگر شمیم و رنگ، به گل ها نمانده است
الماس_ پاک عا طفه ، نایاب گوهر است
تا در پیاله عکس رخ یار شد پدید
خشمی به پا، زساغر و رخسار دلبر است
ديگر نه آن نوای_ طربناک_ جانفزا
آهنگ_ عاشقانه در این ملک، منکر است
از صبح ، تا به شام ، نوا ها چه دلخراش
بس وعظ حزن و درد که بالای منبر است
ماتم گرفته عشق و به هرکوی این دیار
آن پرچم_ سیاه_ عزا، بر سر_ در است
ابر است آسمان و فضا بغض کرده است
انبوه_ بار_ غم به بسا جا ن و پیکراست
احوال عاشقان وطن سخت مضطراست
خورشید پرفروغ نه ديگر منور است
دكترمنوچهر سعادت نوري
Super Beautiful! Thanks
با همدلی, همقدمی و همزبانی تمامی کنشگران سیاسی بر علیه کلیت رژیم سفاک و غیر قابل اصلاح اسلامی, خورشید پرفروغ دگرباره منور خواهد شد...
Thank you for sharing