سنجش
نظرات
تازه ترین سنجش های kamalFM
نظرتان راجع به محمد رضا شجریان چیست؟
kamalFM | ۱۰ سال قبل
۴۵ ۲۲۸
به نظر شما نتیجهٔ مباحث بین اعضای این سایت :
kamalFM | ۱۰ سال قبل
۱ ۱۵۸
(یک توضیح کوتاه، لطفا اگر اشتباهی میبینید بنده را مطلع فرمائید: ایشان در زمان شاه با نام مستعار سیاوش شجریان عضو ثابت جشن هنر بودند که به همت فرح پهلوی برگزار میشد و همچنین حضور پر رنگی در رادیو و تلویزیون داشتند. در بهبوبهٔ انقلاب به خواندن ترانههای به اصطلاح انقلابی روی آوردند و در سالهای اول حکومت جمهوری اسلامی جزو معدود خوانندگانی بودند که اجازهٔ کار داشتند. از زمان انتخاب یا بهتر بگویم، انتصاب احمدی نژاد به سمت ریاست جمهوری ایشان به سمبل جنبش سبز تبدیل شدند.)
"سیاوش" نام مستعارِ ایشان نیست. ایشان نیز، مانند بسیاری از ایرانیان، یک نام در شناسنامه دارند، و به نام دیگری در بین خانواده و دوستان شناخته میشوند. گویا نام ایشان در شناسنامه "محمد رضا" بوده و است، ولی ایشان به نام "سیاوش" هم خوانده شده و میشوند.
علی جان، اگر قبول داشته باشیم که نام شناسنامه ای ایشان محمد رضا ( یک نام اصیل اسلامی) میباشد پس هر نام دیگری به عنوان نام مستعار یا نام هنری حساب میشود. موافقید؟ از آنجا که او در یک خانوادهٔ شدیداً مذهبی رشد کرده، بنده بعید میدانم که او را در خانه سیاوش (یک نام حماسی پارسی) خطاب مینموده اند و برای من قابل هضمتر است که این حضرت بعد از اینکه وارد عالم هنر شد این نام را برای خود برگزیده که امکان فشار خانواده هم میتواند یکی از دلایل تغییر نام باشد ولی نکته جالب اینجاست که شخصاً هیچگونه اثر هنری که با نام سیاوش بعد از انقلاب در ایران از ایشان منتشر شده باشد ندیدهام. آیا فشاری از حکومتیان در میان بوده؟ بعید میدانم.
فضولی جان، من با نام مطرب مساله دارم. فکر کنم اگر کلاه خویش را قاضی کنیم حداقل در زمینهٔ کار تخصصی ایشان نمیتوان منکر توان و استعداد وی شد. سنجش من در رابطه با نقش سیاسی او است. تردیدی ندارم که گذشتهٔ مشکوکی در جهتگیریهایه سیاسی دارد. آیا در حال حاضر که مقام شاخصی در بین هوادارانش دارد میتوان موضع گیریهایه اخیرش را به حساب بلوغ سیاسییش دانست؟ شک دارم.
از پرچمهای قرمز زیر تقریبا همهٔ کامنتها بنظر میرسد که به مقدسات یکی دو تا از دوستان توهین شده و این تابو شکنی برایشان قابل قبول نیست.ای کاش این دوستان دلیل مخالفت خویش را توضیح میدادند که یک بده بستانی بوقوع بپیونده و کمکی به غنی شدن بحث باشه.
این ایرانی جماعت بیکار و بی عار تا خواهرو مادرِ و دهان هر چیز خوبی که از اون سرزمین سر براوده سرویس نکنن دستبردار نیستند.......این در ژن عوضی ماست.
جناب خر، درست میفرمائید، منتها من "دهان سرویس کردن" را "به زیر سوال بردن" نامگذاری میکنم. به اندازه کافی چشم و گوش بسته حرف قبول کردیم. دیگه زمانش رسیده که ۴ تا سوال درست حسابی از این مفاخر ملی و اسطوره هامون بکنیم.شما از روی چه حسابی به ایشان یا هر شخص دیگری اینقدر اطمینان دارید؟ مگه همون یارو نبود که گفت عکسم رو ماه افتاده و برید تو قران دنبال مو بگردید. مردم ما هم گوسفند وار اطاعت کردند، نتیجه چی شد؟ من یکی اون وقتش نکردم، الان هم حاضر نیستم بدون دلیل محکم به کسی اطمینان کنم.
خر گرامی درست می فرمایند. این سنجش و این تاختن بی دلیل و بی مزه به شجریان نمودی دیگر از فرهنگ نخبه کشی ما است.
جناب کمال لازم نیست که شما کار را به کمال انجام دهید اما صرف چند دقیقه وقت و تحقیق کوچکی در مورد این خوانندۀ مردمی قبل از انتشار این سنجش می توانست هم به شما کمک کند و هم به بازدید کنندگان. بنا بر معلومات کم بنده ایشان به خانواده ای موذن تعلق دارند و از آنجا که نمی خواستند باعث سرشکستگی خانواده شوند و شاید برای گریز از فشار خانواده با نام سیاوش در رادیو برنامه اجرا می کردند. فقط سیاوش و نه سیاوش شجریان. بعدها که کار بالا گرفت و ایشان هویت اصلی خویش را آشکار ساختند برخی به اشتباه ایشان را سیاوش شجریان نامیدند.
شجریان همیشه در سوی مردم بوده و در جریان انقلاب 57 نیز که مردم فکر می کردند به آزادی و دموکراسی دست یافته اند او هم با مردم همراه بود. آوازهای انقلابی ایشان که معمولاٌ اشعار شاعران آزادیخواه و در مدح آزادی و همیاری بود امروز نیز از همان ارزش بالائی برخوردار است که آن زمان بود. توجه نمائید که ایشان هرگز مدح کسی را نگفته و نخوانده است. در این سالها این البته باعث مشکلات بسیاری برای ایشان شده است اما ایشان بزرگتر از آن است که این رژیم بتواند کاری بیش از ایجاد مشکلات کاری و نشر اکاذیب و دهان دریدگی در کیهان علیه او انجام دهد. پیش از آن نیز حضور ایشان در جشن فرهنگ و هنر که به دست شهبانوی هنردوست فرح و با پول مردم ایران برگذار میشد تنها موید سابقه طولانی خدمت ایشان به فرهنگ و هنر ایران است.
واژۀ مطرب که ایشان بدان مفتخر شده البته به معنای طرب آفرین است و این نمی تواند چیز بدی باشد اما معنائی که جناب فضولباشی در پی رساندن آن بود، با کمال پوزش از ایشان، حکایت از فکر آخوندی و عقب افتاده شخص دارد. درود بر شیخ دانای ما که فرمود:
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد
http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=49241
واقعا دل آزرده شدم که یک چنین مطالب مبتذلی رو در مورد یکی از بهترین و انسانترین هنرمندان امروز ایران، در این سایت خوندم.
متأسفانه الان وقت زیادی ندارم که در این مورد به طور کامل صحبت کنم، اما فقط در یک مورد، اونهم اختلاف شجریان با جمهوری اسلامی، اگر ریشه اون رو نمیدونید، برای شما توضیح بدم که از زمانی شروع شد که در جریان باز سازی بم، ایشون نهایت زحمت رو کشیدند ، چه از نظر مالی و چه از نظر سعی و کوشش و وقت بسیاری که در این مورد گذاشتند. اما جمهوری اسلامی مرتب سنگ در راه ایشان انداخت و طلب انواع و اقسام "رشوه" از طرق مختلف را کرد. به طوری که استاد، سر انجام تمامی مبلغ جمع آوری شده برای این منظور را در اختیار خود آنها گذاشت و گفت: شما رو به خیر و ما رو به سلامت!
بقیه داستان رو فکر میکنم همه میدونید. اگر نه، میتونید به مراجع مختلف در اینترنت مراجعه کنید.
امیدوارم که قبل از اینکه این بحث خیلی قدیمی بشه، بتونم دوباره به اینجا برگردم و توضیحت بیشتری بدم.
آقای کمال از شما واقعا انتظار نداشتم. قبلا از شما مطالب پر بار تر خونده بودم. این یکی واقعا در سطح شما نبود.
http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=49241
دوست عزیز جناب دیوانه، من متعجبم که شما این تضادها را در شخصیت شجریان چگونه برای خود حلاجی میفرمائید. با اینکه سلطنت طلب نیستم ولی واقعا کمال بی انصافیست که در حضور ملکه "ای خسرو خوبان" را بخوانی و به فاصلهٔ چند ماه تا اوضاع دگرگون شد "از خون جوانان وطن" را اجرا کنی. درست یادم نیست، فکر کنم توپ مرواری صادق هدایت بود و شخصیت یک حاجی که یک شبه مشروطه خواه میشه را بشود به شخصیت ایشان تشبیه کرد. آخه دوم خروس رو باور کنم یا قسم روباه رو. همیشه برای من این سوال بوده که یک چنین انسانهایی که هم از آخور میخورند هم از توبره چگونه در خلوت خویش خود را تبرئه میکنند. دوستان، انتقاد اصولی حق ماست، بی جهت بت سازی نکنیم. با چشم باز به مسائل نگاه کنیم. ایشان صدای دلنشینی دارند و بنده هم از شنیدن برخی از کارهایشان لذت میبرم ولی تو رو به جان هر که دوست دارید قهرمان سازی نکنید. این رژیم خونخوار سر خیلی بزرگ تر از شجریان را زیر آب کرد و جیک کسی هم بالا نیومد. دیگه از شاپور بختیار که تازه در فرانسه هم زندگی میکرد بالاتر که نیست. اگر کوچکترین خطری برای رژیم داشته باشه مطمئن باشید که این دژخیمان قادرند و راه رو هم خیلی خوب بلدند که چطور از صحنهٔ بازی خارجت کنند. در مورد نام ایشان هم خودم عرض کردم که لابد بدلیل معذورات خانوادگی مجبور بودند نامشان را تغییر بدهند ولی سوال بنده این بود که چگونه با وقوع انقلاب ایشان یک شبه محمد رضا شدند در مورد نام فامیل ایشان، همهٔ کسانی که مثل من نوجوان علاقه ای به موسیقی داشتند میدانستیم که شجریان است. من یک سری کاست دارم که در سال ۱۳۵۳ یا ۵۴ توسط تلویزیون ملی منتشر شد (که فکر میکنم در کنار رادیو ایران بالاترین مرجع انتشار موسیقی در ایران بودند) و نام ایشان را سیاوش شجریان ذکر کرده است. موفق باشید.
دوست گرامی، سوری خانم، از حضورتان عذر میخواهم که باعث رنجش خاطر شما شدم. سوالی از خدمتتان دارم. آیا به چالش کشیدن چیزهایی که برای خیلی از ما تابو هستند یکی از امتیازات عضویت در چنین سایتی نیست؟ من به شعار "هیچ چیز مقدس نیست" جهانشاه واقعا اعتقاد دارم هر چند فکر میکنم خود او دیگر به آن معتقد نیست :) ببینید عزیزان، ما اینجا عضو شده ایم که بحث آزاد با نگاه داشتن حرمت یک دیگر داشته باشیم. ما اگر وجود خدا را که برای خیلی از افراد نهایت تقدس است مورد پرشش قرار میدهیم چرا شجریان و ماندلا و گاندی و مادر تریسا باید تافتهٔ جدا بافته باشند؟ همانطور که نتیجه سنجش تا این لحظه نشان میدهد، آرا بین ۳ گزینه نزدیک هستند که نشان دهندهٔ تنوع نظرات اعضا این سایت در مورد این شخصیت میباشد، بدین معنی که شما یا بنده هر نظری که داشته باشیم تقریبا با ۶۰% اعضای این سایت در تضاد هستیم. آیا همین نشانه دلیل قانع کننده ای برای انتخاب این سنجش نیست؟ شما به نکتهای در مورد خیّر بودن ایشان اشاره نمودید که با بحث ما رابطه ای ندارد. مخلص. کمال
کمال؛
متأسفانه شما متوجه منظور من نشدید. خیّر بودن شجریان، از یک طرف نشان دهنده اینه که ایشان "نان رو به نرخ روز" نمیخوره. اما، هدف من از بیان اون مطلب این بود که یاد آوری کنم که از کجا و به چه علت بین شجریان و جمهوری اسلامی اختلاف افتاد.
به نظر من شجریان، یک فرد بسیار معمولی بوده که در یک شهر مذهبی به معلمی مشغول بوده و در ضمن گرایش و علاقه مندی زیادی به آواز داشته. اینکه ایشون مثل خیلی از هنرمندان اون زمان، دانش سیاسی نداشته، هیچ گناه نیست. ایشان در کار آواز پیشرفت کرده و وارد فرهنگ و هنر شده. کجای این کار، عیب و ایراد داره؟ اگر بعد از انقلاب مثل مرضیه و عماد رام و عارف و الهه و غیره و غیره به سازمان مجاهدین میپیوست، آیا از نظر شما ارزش و اعتبارش بیشتر میشد؟
شجریان یک آوازه خوان با استعدادی بوده که متأسفانه استعداد او فقط کمی قبل از انقلاب کشف شده بود. هنوز فرصتی برای مشهور شدن پیدا نکرده بود که انقلاب شد. ایشان احتمالا علاقهای هم به سیاست نداشته. اینهم هیچ گناهی نیست.
اما در اوائل انقلاب، ایشان به شبکه صدا و سیما راه یافت که در آن زمان توسط هوشنگ ابتهاج (سایه) مدیریت میشد. هوشنگ ابتهاج در واقع کسی بود که شجریان واقعی رو کشف کرد و این آشنائی سرآغاز یک دوستی عمیقی شد که شاید، شاید باعث شکل گرفتن افکار و منش سیاسی شجریان نیز شده باشد.
منهم قبول دارم که شجریان تنها بعد از انقلاب بود که گرایشهای مردمیش روز به روز آشکار تر شدن. ولی با توجه به شرایط و اقتضای آن دوران، این یک امر بسیار طبیعی بود. انقلاب، در ایران، باعث افزایش شعور سیاسی یکایک افراد این مملکت شد. حتی خود شما و من، حتی پدران و مادران ما که از نسل قبلی بودن، هیچ کس در جریان این حوادث، بیتفاوت و یکسان باقی نماند. توجه به سیاست، قبل از انقلاب، یک امر عادی نبود، ولی در جریان انقلاب و سالهای بعد از آن، این یک مسله روزمره شد، به طوری که امروز، در هر جمع خونوادگی در ایران، هر روز صحبتی از سیاست میشه. اینطور نیست؟
اگر شخصی، و به طور مشخص یک شخص مشهور در جامعه، از نظر افکار سیاسی رشد کنه، این را متأسفانه در کشور ما "نان رو به نرخ روز خوردن" و یا به عبارتی "حزب باد" بودن میخوانند. در حالیکه این امر کاملا طبیعی و خود نشانه پیشرفت فرهنگی یک جامعه هست. متأسفانه، این یک بعدی فکر کردن ما ایرانی هاست که همیشه ما رو از نظر فرهنگی عقب نگه داشته.
ژاک شیراک، رئیس جمهور سابق فرانسه که رئیس حزب جمهوری خواه و دشمن سوسیالیستها بود، خودش در ابتدا یک سوسیالیست بود. در زمان دانشجویی با روکارد، نخست وزیر سابق سوسیالیست، دوست صمیمی بود و با هم در خیابان تراکتها و روزنامههای سوسیالیستی پخش میکردند. بعد ها، شیراک رفته رفته افکارش تغییر کرد و از سوسیالیسم دور شد و به جناح راست پیوست، ولی دوستی او با روکارد، همیشه و همچنان ادامه داشت.
بیایید کمی آزاد تر فکر کنیم. شجریان، در این اواخر با جمهوری اسلامی اختلاف پیدا کرده، در اوج شهرت و محبوبیت. چه نیازی ممکنه داشته باشه که تظاهر کنه؟ با اینکار چه چیزی به جز درد سر میتونسته برای خودش کسب کنه؟ وقتیکه در اوج محبوبیت هست، چه احتیاجی به درد سر داشته که بیاد این حرفها رو بزنه؟ اختلاف او با دولت از همون مساله بم شروع شد و ادامه پیدا کرد تا زمانیکه در زمان انتخابات ۸۸ باز هم همون سرود ایران رو با صدای او از رادیو پخش میکردند تا از محبوبیت او برای جلب احساسات مردم سؤ استفاده کنند.
از اون زمان تا کنون هم که همیشه در حال اذیت و آزار خود او و همایون شجریان هستند. در چند شهر مانند تبریز، اجازه برگزاری کنسرت را ندادند و در آخرین لحظه کنسرت را منحل کردند. در چندین و چند کنسرت، منجمه برج میلاد، در وسط برنامه، به طور ناگهانی برق قطع شد.... و غیره و غیره...
به هر حال، دوست عزیز، به نظر من شما در مورد این هنرمند بزرگ و شریف، سخت در اشتباهید.
و اما نظر شخصی من در باره ایشان
من هم از صدایش و هم از ته لهجه ای که دارد بسیار بدم میاد
ولی خب باید اعتراف کنم که مردک موهاش رو خوب رنگ میکنه....
"یكی از هنرمندان ما كه صدای خوبی داشت و خوب می خواند و شهرت خوبی داشت، یك اشتباه اجتماعی كرد كه به نظرم از سر سادگی و ندانم كاری اش بود، یك دفعه مردم او را كنار گذاشتند. پس این موسیقی نیست. این رفتار و كردار و گفتار است. به همین دلیل هنرمندان در رفتار و كردار و گفتار باید خیلی دقت كنند. جامعه آگاه است، وجدان جامعه بیدار است، جامعه مو را از ماست می كشد. كوچكترین اشتباهی زیر پروژكتور جامعه قرار می گیرد. نمی توانید اشتباه كنید. جامعه كوچكترین اشتباه و ریاكاری را بزرگ می كند و دروغ گویی و اشتباه را نشان می دهد. من سعی كردم اشتباه نكنم و با مردم باشم، چون موسیقی را برای مردم ارایه می كنم، نه برای وزیر و برای وكیل و برای رییس جمهور، آنها هم اگر جزء مردم باشند گوش می كنند. ولی موسیقی برای مردم است، برای انسانها. باید انسانها را در اولویت قرار داد و موسیقی را برای آنها ارایه كرد. موسیقی برای انسانیت است." -- محمدرضا شجریان
دوستان، بنده یک سنجش مطرح کردم که گزینههای مختلف دارد و اتفاقا گزینه ای که با نظرات دوستان معترض همگامی دارد تا این لحظه آرا بیشتری کسب نموده است. بنابر این مطرح کردن "نخبه کشی" در این بحث سندیت ندارد که هیچ بلکه بیشتر با دیگر خصوصیات ما ایرانیها که قهرمان پروری باشد نزدیکی دارد. نگاه "روزیونیستی" به گذشته کردن یک نگاه کاملا غربیست که اگر حافظهام در دروس فلسفهٔ دانشگاهی درست کمکم کرده باشد، ریشه در افکار افلاطونی دارد که اتفاقاً یک بزاز یا بقال هموطن ما خیلی بهتر از ما آنرا تشخیص میدهد، به زبان ساده، جنسی که فروش نمیرود را دیگر عرضه نمیکنند. بعد از گذشت حدود ۱۵۰ سال از جنگهای داخلی امریکا هنوز تاریخ تصمیم قاطع ای در درست بودن کار لینکن نگرفته است و بحث همچنان ادامه دارد. ولی ما یک سری مقدسات برای خود میسازیم که هر گونه انتقادی از آن گناه کبیره محسوب میشود. سوری خانم عزیز، جناب شجریان در زمان وقوع انقلاب ۳۹ سال داشتند و مثل بنده و شما نوجوان نبودند. ۷-۸ سالی هم بود که در اوج محبوبیت بودند که شرکت مرتب ایشان در بزرگترین جشنوارهٔ هنری رژیم سابق گواه آن است و با نگاهی سطحی در یوتیوب کلیپهای بسیاری از شرکت ایشان در برنامههای گلها، گلهایه رنگارنگ و......را خواهید یافت. اشارهٔ من به آخور و توبره جنبهٔ مالی نداشت و منظور استفاده از امکانات دو رژیم بود. صد در صد ایشان قدرت مانور دهی بالایی دارند که با وجود گًل سر سبد بودن در رادیو، تلویزیون و جشنهای رژیم سابق هنوز توانستند به خواندن ادامه دهند. چیزی که نسیب گلپایگانی، ایرج و حتی خوانندگان معترض پاپ زمان شاه مانند مرحومین فروغی و فرهاد نشد !! تا آنجا که من اطلاع دارم جناب ابتهاج در زمان رژیم سابق سمتی در رادیو داشتند که با وقوع انقلاب باعث زندانی شدنشان برای مدت یکسال بود یعنی درست زمانی که جناب شجریان "برادر غرق خونه" را هر دم و بیدم در محافل مختلف از سفارت ایتالیا بگیر تا تالار وحدت اجرا مینمودند. کار شکنی جمهوری اسلامی در اجرای کنسرتهای اخیر به هیچ وجه مختص به ایشان نیست و همهٔ هنرمندان از آن رنج میبرند. دوستان عزیز، ما دو انتخاب داریم، یا میتوانیم چشم بسته و از روی ظواهر امر شخصیتی را قبول کنیم و یا در ضمن تائید هنر او نگاهی منتقدانه و موشکافانه داشته باشیم. انتخاب با شماست. شاد باشید.
در همه ممالک، هر از گاهی، چهره های مطرح جامعه (خصوصاً هنرمندان) ، به حضور حاکمان میرسند، برای دیداری و یا هنرنمایی ای.
آواز خوانی در حضور سرانِ رژیم، به اعتقاد بنده، - چه محمد رضا شاه، چه امام خمینی، چه ملکه انگلیس، و چه رییس جمهورِ آمریکا- لزوماً نشانه همدلیِ هنرمند با حاکم و سیاستش نیست. رسمی است جاری در تمامِ ممالک.
با تشکر و احترام برای همه آراء
کمال
خوب پس در اینصورت نظر خودتون رو نگه دارید. ولی من با اون موافق نیستم.
فقط این رو باید اضافه کنم که اگر ایرج و گلپایگانی و فرهاد و فریدون فروغی، که همگی آنها از نظر من خونندگان برجستهای هستند و همشون رو هم (منهای گلپایگانی) دوست دارم، اجازه خواندن نداشتند، این به خاطر سابقه بد مشروب خواری و قمار بازی و مواد اونها بوده. از نظر جمهوری اسلامی این خصأیل محکوم بوده و به خاطر همین جلوی فعالیت اون خوانندها رو گرفتن.
dar zemn fekr mikonam az dvsti va rabete ishaan ba ebtehaaj, vaghean etela'aat dorosti nadarid. hata Feridou Moshiri ham dar yeki az mosahebeh haash, dar in mored sohbat kardeh va yad aaveri kardeh az rouzi ke saayeh ba shogh o shour az kashf nabegeh Shajarian, ba eu dar studio radio sohabt mikardeh. shoma daghighan etelah dorosti az in masaleh nadarid. vali mohem nist, chonke dar asle ghazieh farghi nemikoneh.
کمال گرامی از شما بسیار متشکرم که مرا روشن نمودید تا این مرد مزور را بهتر بشناسم. پس خسرو خوبان می خوانده و بعد رفته از خون جوانان وطن خوانده! عجب تضادهائی در شخصیت ایشان هست. یک مدتی هم یادم است که مائویست شده بود و بت چین می خواند. حالا معلوم شد که ناکس به چه دلیل در جشن فرهنگ و هنر ز من نگارم و عشق تو را می خواند. چون جشن فرهنگ و هنر متعلق به شهبانو بود می خواسته بدین صورت به او ابراز عشق کند. البته خودش اینها را نمی گوید ولی ما ترانه هایش را گوش می کنیم و مو را از ماست می کشیم.
آیا می بینید که این گونه دلایل تا چه حد مضحک است؟ شما بدون هیچ دلیلی و تنها بر اساس تصورات و استنتاجات واهی خود به تخریب شخصیت این هنرمند بزرگ و مردمی پرداخته اید و آسمان ریسمان می بافید که چگونه ایشان دارای تضاد شخصیت است. خلاصۀ همۀ حرفهای شما این است که اگر ایشان در زمان شاه آواز می خواند حق نداشت بعد از انقلاب آواز بخواند، و اگر خسرو خوبان خوانده دیگر حق نداشته که آوازهای انقلابی بخواند. فهم این منطق شما برای من بسیار مشکل است. راستش با این گونه اتهامها که به ایشان وارد ساخته و حکم صادر نموده اید روی اتهام زنی های رژیم اسلامی و دادگاههایش و قاضی صلواتی را سفید نمودید.
ایشان تا سال 1350، و نه 1357 که شما می فرمائید، با نام سیاوش بیدگانی برنامه اجرا می کردند و بعدها که نام واقعی اش آشکار شد تا مدتی سیاوش را در پرانتز جلوی نام واقعی ایشان می نوشتند. می بینید که در این مورد هم در حرفهای شما به جز تهمت بی اساس چیزی نیست. اینجا کسی بت سازی نمی کند اما روبروی تهمت و افترا باید ایستاد.
شجریان هم از لحاظ هنری بر گردن این سرزمین حق بزرگی دارد و هم از لحاظ وجدان بیدارش که او را در کنار مردم نگاه داشته است. امیدوارم شما نیز انصاف بیشتری در قضاوت افراد بکار ببرید.
سوری جان،
مشکل شجریان با حکومت ایران فقط برسر بم نبود و از آن حتی بزرگتر تحریم صدا و سیما پس از انتخابات 88 بود. ایشان پس از درگیریها و کشتار و خشونتها علیه مردم و دروغ پراکنی های بی شرمانه صدا و سیما از آن رسانه درخواست کردند تا دیگر ربنا و آثار دیگر ایشان را از صدا و سیما پخش نکنند. البته می توانستند ساکت بمانند و هیچ نگویند و پول پخش آثار را بگیرند و هیچ کس نیز بر ایشان خرده نمی گرفت. ایشان اما تصمیم گرفتند که اعتراض خود را به رژیم و همسوئی با مردم رابدین صورت نشان دهند. حال بگذارید اتهام سازی ها و تهمتها و دشمنی های بی دلیل جناب کمال و فضولباشی بدزبان و این دست افراد را به سوئی بگذاریم و حقیقت را از زبان خود ایشان بشنویم. این هم از ویکیپدیای فارسی:
پس از دهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری ایران، محمدرضا شجریان در نامهای به عزت الله ضرغامی از وی خواست تا از پخش آثار او در صدا و سیما خودداری کند. وی گفت: «سرودهایی که خوانده بهویژه سرود ایران، ای سرای امید متعلق به سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ بوده و هیچ ارتباطی با شرایط کنونی ندارد». وی اعلام کرد سازمان صدا و سیما هیچ نقشی در تهیه این آثار نداشته و به حکم قانون و شرع از این سازمان خواسته صدا و آثار او را در هیچیک از واحدهای رادیو و تلویزیون پخش نکند. صداوسیما در آستانه انتخابات و پس از آن به نحو گستردهای از آثار شجریان (به ویژه سرود ایران، ای سرای امید) و سایر ترانههای با مضمون ملی استفاده میکرد.[۱۱] وی در گفتگو با بیبیسی گفت: «در شرایطی که مردم در بهت و حیرت هستند و به گفته آقای احمدی نژاد، خس و خاشاک به حرکت در آمدهاند، صدای من در صدا و سیما جایی ندارد. صدای من صدای خس و خاشاک است و همیشه هم برای خس و خاشاک خواهد بود.» وی در گفتگو با بیبیسی گفت که هربار که صدای خود را از این رسانه میشنود احساس شرم میکند و بدنش میلرزد.[۱۲][۱۱] وی همچنین در تظاهرات اعتراضی انتخابات ۸۸ دیده شد.[۱۳][۱۲]
Thank you dear Divaneh, yes I had read those news at that time. Shajarian was in queral with the government since a while. What the people don't want to understand is that the government in Iran, has changed many times. Shajarian was in in agreement or at lease he praised that revolutionary government at first, but during years, he found out that they do not accomplish what they had promised to the people. Many of the Iranian people found themselves in the same situation. But these aghaayoon above, were maybe among those who knew the true character of the IRI from the day one!
It was not Shajarian's case thogh! So , now they want to hang Shajarian, because he didn't realize that this government was corrupted, from the beginning. This is what i call a pure dogmatism. Our nation has still a long long way to reach to the point of true democracy. ..... I am afraid we can not see that day, in our life time! ...... thanks again.....and also please forgive my mistkes in English. This browser doesn't allow the spelling correction
جناب کمال گرامی شما همان حرفها را دوباره در قالبی دیگر تکرار می کنید. جان کلام شما این است که چون پیش از انقلاب خوانده است و در جشن فرهنگ و هنر و رادیو تلویزیون حضور داشته دیگر حق نداشته که بعد از انقلاب نیز به فعالیت هنری خویش ادمه بدهد. به نظر می آید که شما فکر می کنید جشن فرهنگ و هنر و یا رادیو و تلویزیون به شاه و یا خانواده سلطنتی تعلق داشته است و ایشان باید خود را مرهون آنها می دانسته. دوست عزیز، چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب، همۀ این نهادها و جشن های دولتی به مردم تعلق داشته و دارد و پولش از کیسۀ مردم پرداخت می شود. شجریان هم برای مردم می خواند و هنوز هم می خواند.
به نظر می آید که شما افراد را به دو گروه تقسیم می نمائید. آنهائی که طرفدار سلطنت هستند و پیش از انقلاب درنهادهای دولتی برنامه اجرا می کردند، و آنهائی که طرفدار جمهوری اسلامی هستند و حال در نهادهای دولتی برنامه اجرا می کنند. محض اطلاع شما، دسته سومی نیز هستند که نه استبداد آن رژیم را دوست داشتند و نه این رژیم، هر چند که استبداد رژیم حاضر قابل مقایسه با هیچ حکومت دیگری نیست.
کاستهای چاوش که کارهای گروه شیدا و عارف بود خواننده های مختلفی را در بر داشت و نه فقط شجریان. اینها کارهای هنری بسیار خوبی بودند و تا آنجا که بیاد می آورم 1 ، 2 و 6 با هنرمندی شجریان بود. در چاوش 6 شجریان شعری از هوشنگ ابتهاج را در ماهور می خواند که به نظر حقیر یکی از کارهای بسیار خوب او است.
مشکلات هنرمندان دیگرو جنگ و اعدامها هم که سعی می کنید به ایشان ربط بدهید، هیچ ربطی به ایشان ندارد. اگر از دولت تمجید نموده و یا با آن همکاری نموده بود می توانستید او را به باد انتقاد بگیرید. اما نه اکنون و بر پایه چنین استدلال و فرضیاتی که عنوان نمودید. حتی در آن صورت نیز پس از مخالفت مانند نوری زاد مورد تشویق و قدردانی مردم قرار می گرفت.
دوست گرامی، من دیگر نمیدانم به چه زبانی توضیح دهم. بنده هیچ اشکالی با شخص شجریان خواننده ندارم. بنظرم برخی از آثارش بسیار دلنشین میباشند و به عنوان استاد رشته تخصصی خود در حال حاضر کم همتا هستند. همانطور که اشاره کردم این ادعاهای مردمی بودن و عوام فریبی و ژستهای خلقی آمدن ایشان است که تویه اعصاب من میره. از شما خواهش کردم که یه نمونه از مردمی بودن ایشان را تا قبل از انتخابات ۸۸ که دیگر خود مردم جلو افتادند و تاوانش را هم دادند به من نشان دهید.هنوز هم منتظرم. اصلا لطفاً یکی مردمی بودن رو واسه من تعریف کنه که معنیش چی میشه؟ مگه شاملو تو همون مملکت زندگی نمیکرد، تازه کلی هم سابقهٔ مخالفت با شاه رو در پروندش داشت، یه اتاق فکستنی هم بهش نمیدادند که ۴ تا شعرش رو بخونه، یه منبع در آمدی داشته باشه. اونوقت خوانندهٔ مردمی ما شکایت میکنه که چرا سالن برج میلاد رو بهش ندادند. فکر میکنید کی به غیر از این آقا زادهها و چند تا کاسه لیس دیگه میتونه تو این دوره زمونه از پس مخارج برج میلاد رفتن بر ییاد؟ یعنی ایشون این رو نمیدونند؟ مطمئن باشید خلقی که ایشون راجع بهش صحبت میکنند به برج میلاد راهی ندارند. دوست عزیز، کسی که یقه ایشون رو نگرفته که چرا به فکر خلقت نیستی. این همه آدم دارند ول میگردند و حال ثروتشان را میبرند، این بندهٔ خدا هم روش. آوازتو بخون، خطاط تیتو بکن، گلهاتو پرورش بده، شنیدم که شهروند کانادا هم که هستی ، دیگه غمت چیه ؟ (قبل از اینکه بهانه دستتون بدم، دوباره تکرار میکنم، هیچ کدوم از اینها بد نیستند، بدی در دو رو بودن آدمهاست) دیگه این ادا اطوارها بنام خلق اومدن چه مرامی یه؟ تویه همین شهری که زندگی میکنم یه آقای دکتری هست که تا به حال ۲۵۰ مدرسه تو روستاهای ایران ساخته. فکر نکنم ۱۰۰ نفر هم ایشون رو بشناسند. داریوش خواننده در راه خلق بیشتر از شجریان مایه گذاشته. دوستان از نخبه کشی صحبت کردند، من ایشون رو به عنوان یک خوانندهٔ خوب و نخبه قبول دارم. در مردمی بودن نخبه نیستند پس دلیلی به قبول داشتن یا نداشتن بنده و شما نداره. اشکال ما یه چیز دیگست. ما هنوز تلاش داریم که یه بابا ای رو زورکی در مقابل این ملاها بزرگ کنیم که بریم پشتش قایم شیم. بقول فروغ:
کسی میآید
.................
و سینمای فردین را قسمت میکند
درختهای دختر سید جواد را قسمت میکند
و هرچه را که باد کرده باشد قسمت میکند
و سهم ما را میدهد
من خواب دیده ام ... بسی خیال باطل.
پی نوشت: یادم رفت به نکته ای درباره نوشته آخر شما اشاره کنم. تنها نکته مردمی در مورد جشنها، از جشن هنر گرفته تا جشنهایه ۲۵۰۰ ساله تا تاجگذاری و دیگر ولخرجیهایه شاهانه برداخت مخارج آن از بیتالمال و بدون اجازهٔ مردم بود. من در یک شهرستان کوچک رشد کردم و به مدرسه رفتم. بیشتر مردم فرق موز و خیار را نمیدانستند و چون عجله داشتیم که به دروازهٔ تمدن بزرگ برسیم باید از اندی وارهال، اشتوک هازن، پیتر بروک و دیگران پذیرایی میکردیم که حتی روشنفکر هامون از هنر آنها سر در نمیاوردند.
کمال آقا
ما که هر چی میگیم، شما یک جواب دیگه میدی.
حالا بیاین و از بعد شما به این شخص نگاه کنیم:
میگیم خواندنه بسیار مقتدر و نخبهای هست، میگید بله هست! اما مردمی نیست،
میگیم انسان بسیار خیری هست، میگید، بله هست! اما مردمی نیست.
شما میگید که ایشان تا قبل از سال ۸۸، هرگز در برابر جمهوری اسلامی نایستاده، پس مردمی نیست!
خوب حالا شما اسامی چند تا از محبوبترین خوانندههای کشورمون رو که در داخل ایران فعالیت داشتند و تا قبل از سال ۸۸ هم در مقابل جمهوری اسلامی ایستادند، برای ما نام ببر. اگر معیار شما برای مردمی بودن یک هنرمند اینه، پس حتما موارد مشخصی هستند که شما از اونها خبر دارید و ما بی خبریم.
شما ایشون رو با شاملو مقایسه میکنید که چرا به شاملو سالن نمیدادن برای شعر خوانی ولی به ایشون بهترین سالنها رو برای کنسرت دادند.
آخه برادر، سیب را با پرتقال مقایسه کردن که درست نیست.
درآمد یک شب شعر گذاشتن برای شاملو، با درآمد یک کنسرت شجریان (مردمی یا نامرد) برابره؟
جمهوری اسلامی، مسلما اول به فکر جیب خودشه تا محبوبیت شاملو یا شجریان!
یک حرف هایی میزنی که واقعا نمیدونم باید خندید یا گریه کرد.
چه اصراری داری که حتما شجریان رو یک انسان دو رو و دو پیشه نشون بدی که آب تو آسیاب جمهوری اسلامی چیها بریزی؟
نیست آقا جان. نیست!
ایشون یک خواننده محبوب مردمیست که هر وقت و تا هر جای که تونسته به مردم کمک و خدمت کرده.
همین که بلافاصله بعد از زلزله بم رفته برای کمک به زلزله زدگان کنسرت گذاشته، یعنی اینکه ایشون مردمیه. برای مردم ایران که دوستش دارن و برای طرفدارن صداش در خارج کشور، این خودش خیلی امتیاز مثبته.
حالا چرا ایشون در تمام این ۳۵ سال هیچ کاری نکرده که به زندان بیندازنش تا مردمی بودن ایشون به شما ثابت بشه، این دیگه انتخاب خود ایشونه. به کسی هم ربطی نداره.
ایشون همیشه گفته که یک خواننده هست. حرفی هم از مبارزه خلقی نزده. اگر مردم به او لقب خواننده مردمی دادند (علی رغم اینهمه شایعات و اتهامات در روزنامههای وابسته به رژیم) این رو دیگه شما تعیین نمیکنید. خود مردم ایران تعیین میکنند. شما حالا همش بیا و بگو که بت پرستی نکنید و اله و بله.
من خودم به شخصه فکر میکنم که امثال شجریان، از نظر خدمت به هنر اصیل ایرانی، در بیرون از زندان وجودشان بسیار موثر تره تا در داخل زندان.
شما هم انقدر خودتون رو ناراحت نکنید. ملت اگر بت پرستند، به این طرز مقابله شما هم عوض نمیشند. سعی کنید یک روش بهتری برای تغییر فکر مردم به کار ببرید. منطق و برهان شما در این مورد خیل ضعیفه و دلایلتون قابل قبول نیست. مرسی.
این یکی رو یادم رفت بنویسم:
شما از شجریان انتظار داشتی که در ۵۰، ۶۰ سالگیش بیاد با دولت مبارزه کنه که بیفته زندان؟ بعد هم شکنجه بشه و به گوه خوردن بیفته و مثل داریوش جوان، برای اینکه از زندان در بیاد ، بیاد تو تلویزیون شعر "ابر مرد دوران" رو بخونه؟ اون وقت اسمشو بذاری خواننده مردمی؟
حتی همون خوانندههای به اصطلاح مردمی شما مثل داریوش و ابی و غیره، خودشون بعد از ۲،۳ هفته که از جریانات انتخابات گذشته بود، در تجمع ایرانیان اون هم در خارج از کشور، اون هم بعضیها شون با کلاه و عینک رفتن شرکت کردند! سوو ماچ فور مردمی بودن این دلیران میهن!
شجریان یک خواننده مردمیست، نه یک مبارز سیاسی.
شما اول باید فرق بین این دو تا رو دقیقا متوجه بشی و لمس کنی.
از سیب هم توقع گلابی شدن نداشته باش.
خانم سوری عزیز، لطفا یک نمونه از نوشتههای بنده رو ذکر بفرمایید که من از شجریان انتظار انقلابی بودن داشته ام. نه بدوستمون دیوانه که میگه شجریان اونقدر بزرگه که رژیم جرات نداره کاری بکارش داشته باشه نه به شما که از زندان و شکنجه صحبت میفرمائید. من در میان خوانندگان داخل ایران فقط ایشون رو دیدم که چپ و راست در مصاحبه هاش از مردمی بودنش سخن میگه ولی کارنامهٔ ۵۰ سالش چنین چیزی رو نشون نمیده. اگه ایشون خوانندگیش رو بکنه و ادعایی نداشته باشه، بنده با ایشون هیچ مسالهای ندارم. راجع به در آمد کنسرت، یا شب شعر، واقعا فکر میکنید برای جمهوری اسلامی فرقی میکنه که ۱۰ میلیون یا یه میلیون در آمد داشته باشه؟ اینها مبلغی برای این آقایون نیست که سرش دعوا کنند. تازگی یک مصاحبه دیدم که با مشاور سابق نفتی مهدی رفسنجانی نجام شده بود. ایشون میگفت که جناب هاشمی سراغ موافقتنامه هایی که مقدارش کم باشه نمیرفتند و توضیح دادند که منظورشون از کم ۳۰۰-۴۰۰ میلیون دلاره!! از موضوع دور شدیم. ببینید مساله یه اصلی ما جمهوری اسلامی هست. دوباره بر میگردیم به بحثهای ۴۰ سال پیش. برای شما و همفکرانتون هدف، وسیله رو توجیه میکنه برای بنده نمیکنه. انتظار واهی داشتن هیچ مشکلی رو درست نمیکنه. بوت پرستی رو کنار بذاریم. از خودمون شروع کنیم.
به تو سربسته و در پرده بگویم
تا کسی نشنود این راز گهربار جهان را
آنچه گفتند و سرودند ... تو آنی !
خود تو جان جهانی
گر نهانی و عیانی
تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطه عشقی
تو خود اسرار نهانی
تو خود باغ بهشتی
تو به خود آمده از فلسفه چون و چرایی
به تو سوگند
که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی در همه افلاک بزرگی
نه که جزنی
نه که چون آب در اندام سبونی
"تو خود اویی به خود آی"
تا در خانه متروکه هر کس ننشینی
و به جز روشنی شعشعه پرتو خود هیچ نبینی
و گل وصل بچینی ...
بابا دیوانه جان بی خیال دادا، سَرِ عیدی بیخود واسهٔ خودت دردِ سر درست نکن، مگه اون مُرده شوره نمیگفت که گورستونا پُر از آدمائی هست که روزی فکر می کردن که چرخِ دنیا بدون اونا نمی چرخه!
عیدانه بندهٔ حقیرِ فقیرِ شمیران زاده فراموش نشود، بدهیات داره میره بالا.... به سلامتی شما شراب بِنوش بِنوش شد.
عزّت جاتْ زیاداتْ.
شراب قرمز گرامی، این سخن عبرت آمیز آن مرده شور را باید به خط زر نوشت.
عیدانه شما دوست عزیز در کنار یک بطری شراب قرمز محفوظ است و بر عیدانه های قبلی افزوده گشته و ما را که مدیون هدیه های روزانه شما در این تارنما هستیم بدهکارتر نموده است.
آن شراب که نوش گشت گوارای وجود.
سوری جان، زدی توی خال. فرق است بین خوانندۀ مردمی و مبارز سیاسی.
کمال جان، من هم فرق موز و خیار را نمی دانم اما شباهتشان در این است که خاصیت هر دویشان در پوستشان است و باید با پوست خورد.
Merci Divaneh jon. comment haye manteghi shoma mano rah-namaay kardand. da rzemn az messal khiar o mowz ham koli khandidam. kheili ba haal boud
پنداری که دوستان خسته شدند و شوخی و مزاح را به یک بحث جدی و بنظر من سازنده ترجیح میدهند. منظور شراب سرخ گرامی را نگرفتم ولی حرفشان کاملا درست است و شامل همهٔ کسانی که فکر میکنند دنیا بدون آنها لنگ میماند منجمله آقای شجریان و آقایان جمهوری اسلامی هم میشود. دوستان گرامی خانم سوری و آقای دیوانه، بنده چندین بار توضیح دادم که منظور من انقلابی گری نیست . فقط و فقط از دو رویی که متأسفانه در فرهنگ ما ریشه ای قوی دارد بی اندازه منزجرم. نیم قرن فعالیت هنری و یک پروندهٔ اعتراض به پخش آثار و شرکت در کمک به زلزله زدگان تمامی دلیل مردمی بودن این شخصیت هنری ما میباشد. از نصیحت هایه مکرر شما عزیزان که این سنجش مبتذل، بی دلیل و بی مزه بود و من سخت در اشتباهم و فرق سیب و پرتقال و گلابی و موز و خیار را یاد بگیرم و فرهاد و فروغی و ایرج و گلپایگانی انسانهایی معتاد و بد سابقه بودند (به زعم جمهوری اسلامی و تأیید سوری خانم ) و همه نوشتهای من از تصورات و استنتاجات واهی بنده نشأت میگیرد و روی رژیم اسلامی را با این اتهامات سفید کردم و تهمتها و دشمنیه بی دلیل. و جشن هنر یک نهاد مردمی بود . و از شخصی که شما دوست دارید انتقاد شده پس آب در آسیابان جمهوری اسلامی ریخته شده و منطق و برهان من خیلی ضعیفه، بسیار آموختم (بدون شوخی) و از اینکه خاطر شما عزیزان را مکدر نمودم صمیمانه عذر میخواهم. قول میدهم که مطالب شما را دوباره بخوانم و سعی کنم از نگاه شما این موضوع را بررسی نمایم. اگر نظرم عوض شد حتما شما دوستان را در جریان خواهم گذاشت. اگر شما هم چنین قولی به این حقیر بدهید بسیار شادمان خواهم شد. در ضمن بنظر میرسد که دوست گرامی آقای فضولی کامنتهای خویش را پاک کردند. اگر خطایی از من سر زد، صمیمانه عذر میخواهم. نکته آخر اینکه هیچکدام از پرچم هایه سبز یا قرمز متعلق به من نیست. شاد و شادکام باشید.
کمال
در جواب کامنت آخر شما، دوست عزیز:
۱) جواب منو ندادید که انتظار شما از آقای شجریان چیست؟ میخواهید که او فقط کار خودش رو بکنه و ادعایی برای مردمی بودن نکنه چونک با کارنامه ایشان جور در نمیاد؟ حالا ایشون دلش خواسته که این ادعا رو بکنه، به من و شما چه مربوط میشه؟ مهم اینه که مردم ایران ایشون رو به این سمت قبول دارند. میگویید که "نان رو به نرخ روز میخوره" ولی من مخالفم، چونک ایشون در زمانی که با جمهوری اسلامی مخالفت کرد، در اوج شهرت و محبوبیت بود و هیچ احتیاجی به این کار نداشت! جز اینکه باعث شد که دولت همیشه سنگ جلوی کارهای هنریش بیندازه.
۲) در مورد شوخی و مزاح، شما مثل اینکه دیوانه را نمیشناسید. ایشون یکی از بهترین کاربرهای این سایت هستند که قدرت طنز نویسی بی شائبهای دارند و ما همیشه از خواندن مطالب طنز ایشان لذت بردیم. این که ایشون با شما شوخی کردند، از روی عادت همیشگی بوده، هیچ قصد دیگهای در کار نبوده.
۳) کامنت شازده "رد واین" هم هیچ ارتباطی با شخص شما نداشته. بلکه این یک صحبت دیرینه بین این دو نازنین هست که هممیشه در مورد عید و شراب و این حرفها با هم مزاح میکنند. اون عبارت ایشان هم، اشاره به سطحی بودن دنیا و هر چه در آنست بوده، به این معنی که به دیوانه تاکید کند که کلا زندگی رو زیاد سخت نگیر! هیچ قصد توهین به شما و یا به نظر خواهی شما نداشته.
۴) بله، گلپایگانی گذشته از مشروب خوری و تریاک و این حرفها در زندگی شخصی آدم بسیار کثیفی بوده، ولی گذشته از همه اینجا خواننده دربار پهلوی هم بوده. فرهاد معتاد بوده، ولی همیشه مخالف پهلوی بوده، و من فکر نمیکنم که جمهوری اسلامی مخالفتی با ایشون داشته (نمیدونم) فکر نمیکنم که جلوی کارهای ایشون رو گرفته باشند. فریدون فروغی که معتاد هم بوده، اما ایشون با رژیم مخالفت هایی هم کرد که توقیف شد. ایرج که خودم بسیار دوستش دارم، در همان اوائل انقلاب در حین قمار بازی دستگیر شد و به زندان افتاد.
۵) خوانندگی شجریان در جشن و هنر، هیچ منافاتی با عقاید و روش زندگی ایشون نداشت. همونطور که گفتم ایشون شاید اصلا سیاسی نبوده. اصلا گیرم که با سلطنت موافق هم بوده، خوب که چه؟ ایشون یک خواننده موسیقی اصیل ایرانی بوده که برایش حتی افتخاری بوده که به جشن و هنر شیراز دعوت بشه. والااه اگه من هم در اون شرایط بودم افتخار میکردم. به شجریان چه که اشتوک هوزن میاد اونجا که مردم چیزی ازش نمیفهمند. مگه اگر شما رو به یک جشنی دعوت کنند، شما باید یکی یکی مهمانان اون جشن رو تایید کنید تا بپذیرید که شرکت کنید؟
۶) شجریان اگر در اوائل انقلاب با دولت موافق بوده، شاید فقط در این اواخر نظرش عوض شده. ما چه میدونیم؟ برای اطلاع شما باید بگم که دولت جمهوری اسلامی طی این ۳۵ سال، چند بار تغییر کرده و جناحهای مختلف که با هم در تضاد بودن، روی کار اومدند. من هنوز هم نمیفهمم که مردم ایران چطور پشت سر جنایت کارانی مثل موسوی و رفسنجانی جانی افتادند و ٔبر علیه احمدی قیام کردند! ولی این انتخاب مردم بود، و من قبولشون کردم. شاید شجریان هم یکی از اون مردم بوده که این نظر رو داشته. شما چی فکر میکنید؟
در پایان، من هم از شما بسیار ممنونم که با این پرسشتون این فرصت رو به ما دادید که نظر خودمون رو در مورد شجریان بیان کنیم.
باید اضافه کنم که من همیشه با خواهر خودم این اختلاف نظر رو دارم. خواهر من از شجریان متنفره فقط به خاطر اینکه زنش رو طلاق داد و با یک خانم که از خودش ۳۰ سال جوانتره ازدواج کرد.
ولی من همیشه به زندگی و انتخاب شخصی مردم احترام میذارم و فکر میکنم که به من ربطی نداره، همونطور که در مورد گلپایگانی و فروغی هم از صدای آنها خوشم میاد و زندگی شخصی شون به من ربطی نداره. اما به خواهرم گفتم که این خودش نشونه صداقت و شجاعت شجریان بود که در اوج شهرت و محبوبیت یک چنین ریسک بزرگی رو کرده. اگر ایشون صداقت نداشت، مثل همه مردهای پولدار و کثیف داخل ایران، میرفت چند تا صیغه میکرد و کسی هم نمیفهمید. ایشان یک ازدواج رسمی کرده و بچه دار هم شده و به دنیا هم اعلام کرده که اینکارو کرده. آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟
سوری جان:
این مشاهدات شخصی است یا از کسی شنیده اید:
"گلپایگانی گذشته از مشروب خوری و تریاک و این حرفها در زندگی شخصی آدم بسیار کثیفی بوده، ولی گذشته از همه اینجا خواننده دربار پهلوی هم بوده. فرهاد معتاد بوده، ولی همیشه مخالف پهلوی بوده،"
علی جون، شما باز شروع کردی؟
همیشه هر حرفی که من میزنم، به دنبال سند و مدرکش میگردی.
اینها مشاهدات شخصی نیست. معتاد بودن فرهاد که فکر نمیکنم اصلا دیگه برای کسی راز بوده باشه.
در زمان شاه، اینترنت نبود، ولی خوب محیط تهران هم خیلی بزرگ نبود.
در اون زمان ما با اشخاصی نزدیک بودیم که با بعضی از هنرمندها معاشرت داشتند. این هم لیستش:
یکی از اونها خانم پوری بنأیی بود که از اون طریق خبرهای در مورد بهروز و گوگوش و پوران داشتیم.
یکی همون خود ستار بود که من با دوستش دوست بودم و همونطور که گفتم چند باری هم با هم به رستوران رفتیم.
اوه یادم رفت، با کورش یغمایی هم به طور دست جمعی دو سه بار رستوران و دیسکو رفتیم.
اگر بخواهی باز هم بدونی، پدر من با عماد رام از بچگی دوست بودند، همینطور با شاملو (که البته با شاملو دیگه در اواخر کار، زیاد تماسی نداشت).
افسانه خواننده گلها رو پدر من به عماد رام معرفی کرد تا خواننده بشه.
در مورد گلپا هم باید بگم که این اقای گلپایگانی هم با خانم هایده و دار و دسته ش، بزم هایی در خانه هاشان میگذاشتن. در اون زمان، اگر یادت باشه، یک گروه رقص بود که در برنامههای چشمک با خواننده ها، مثل ضیا و رامش میرقصیدن. یکی از اعضا اون گروه از دوستای دوستهای ما بودند که در پارتیها گاهی همدیگه رو میدیدیم. این گروه، همیشه در اون بزمها شرکت میکردند و داستانهای که این پسر تعریف میکرد، از گروه گلپا و هایده و اینها، اصلا جالب نبودن.من حوصله تعریف کردن همه چی رو ندارم، الان هم دیگه این مسایل مهم نیستند. در مورد گلپا و پوران و گوگوش و همه اونهای که با خانواده سلطنتی (منظور اشرف پهلوی است) در رابطه بودن، داستانهای فجیع زیاد بود.
هر کی دوست داره باور میکنه، هر کی هم نداره خوب نمیکنه. من اصلا اصراری ندارم عزیز جان.
معتاد بودن هنرمندان چه ایرانی و چه خارجی، هیچوقت مساله خیلی عجیبی برای کسی نبوده. امروز هم در بین خیلی از خونندگان و هنرپیشههای ایران مساله اعتیاد وجود داره. کسی میتونه بگه که داریوش معتاد نبوده؟ کسی میتونه بگه که ابی الکلی نبوده؟
بابا ول کنین دیگه. یک مثال بد هست که میگه ..... رو هر چی هم بزنی گندش بیشتر میاد بالا.
بی خیال.
خوش باش.
ولی با همه اینها، باید اضافه کنم که من شنیدم که شجریان و پسرش همایون بسیار پاک و پاکیزه هستند.
من شنیدم که اینها حتی یک لیوان مشروب الکلی هم در مهمانیها نمیخورند. البته، همونطور که گفتم، اینها مشاهدات شخصی نیست، ولی فقط شنیدم.
موفق باشی علی جان
سوری جان:
بسیار خوب. ممنون از توضیحات. پس ما دیگه شما را ول نمیکنیم. در این موردی هم که نوشتید، توضیح کوتاهی بدهید:
"در مورد گلپا و پوران و گوگوش و همه اونهای که با خانواده سلطنتی (منظور اشرف پهلوی است) در رابطه بودن، داستانهای فجیع زیاد بود."
علی جان، حتما واست مینویسم و با ایمیل برات میفرستم. دوست ندارم اینجا پستش کنم.موردی هم نداره ولی چون میدونم که شما از گاسیپ خیلی خوشت میاد و منهم شما رو خیلی دوستت دارم، برات خصوصی مینویسم.
میگم خدارو شکر که ما هنوز هم دوستانی تو این سایت داریم که میان و کامنتهای ما رو میخونن که به هر تقدیر با مسما و بی مسما برامون "دیس لایک" بزنن. فکرشو بکنید اگه همینها هم نبودند و هیچکس توجهی به کامنتهای من نمیکرد، چقدر بد تر بود؟
حالا مشروب نخوردن شجریان و پسرش چرا باعث دلخوری برخی از این دوستان شده و "دیس لایک" فرمودند، خودش یک معماست! اما جوابش هم آسونه: مشکل فقط همین بود، دوست نداشتی :)
http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2012/12/121222_farhad_fridays_tamasha.shtml
dar bareh Farhad Mehrdad
بنده این استاد شجریان نازنین را از اون زمانی که در حلقه تنگ سناتورها و رؤسای ساواک هنرنمایی میکردند بخاطر دارم.....
شما خودتون اون موقع تو اون حلقه تنگ چیکار میکردید؟