تقاضای يک چاکر (شاپور بختيار) از اعليحضرت همايونی
دوازدهم آذر ماه ۴۳
به پيشگاه اعليحضرت همايون شاهنشاهی
پس از تحمل نابسامانی های بيشمار بر چاكر مسلم گرديد كه ادامه زندگی در ايران چه از نظر مادی و چه از نظر معنوی ميسر نيست. اينک با نهايت خضوع از پيشگاه مبارک تقاضا دارد كه به منظور شروع يک زندگی آرام و خالی از دغدعه و مخصوصاً برای رسيدگی و توجه به تعليم و تربيت فرزندانم مقرر فرمايند كه دستگاه مربوط راجع به صدور گذرنامه برای چاكر اقدام نمايد.
جای آن نيست كه خاطر عاطر را ملول نمايم ولی همين قدر معروض می دارد كه با وجود اين كه چندی پيش از طرف ذات همايونی دستور رسيدگی و ترميم اجحافات نسبت به چاكر صادر شده بود تا زمانی كه اين توهم مبنی بر عدم عنايت اعليحضرت برجاست دستگاه دولت از ايجاد تضييقات وحقكشی های دست نخواهد كشد.
اكنون از پيشگاه همايونی تقاضای اجازه مهاجرت با فرزندانم را دارم می توانم با صراحت و صداقت ذاتی به عرض برسانم كه نزد وجدانم همواره خود را يك عنصر صديق وفادار و اصولی نسبت به اعليحضرت همايونی و كشور ايران می دانم ـ با وجود اشكالات مسلمی كه اقامت در كشور بيگانه آن هم بدون سرمايه پس از گذران ايام جوانی در بر خواهد داشت، اميدوارم تقاضای چاكر مورد قبول ذات مبارک واقع شود.
چاكر شاپور بختيار
منبع؟
جز این:
http://www.tebyan.net/Weblog/tondar59/post.aspx?PostID=48012
مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
اوه مای گاد
با تشکر از ردواین عزیز جهت روشنگری و اطلاع رسانیهای مفید
عجب.
بارک الله.
53 سال این نامه فوق محرمانهِ دست نویس ( فوق محرمانه، چون تابحال یک نفر هم کوچکترین اشاره ای، در هیچ جا به آن نکرده) ، جایی امن،نگهداری شده، پاره یا تا، یا دست کسی داده نشده، و گذاشته اند35 سال از مرگ گیرنده، و 26 سال از مرگ نویسنده آن- تنها کسانی که از وجود آن خبر داشته اند- بگذرد، تا آن را بنویسند...ببخشید، رو کنند! :-) آن هم در سایت های پر اعتباری مانند این ها.
با تشکرجهت روشنگری و اطلاع رسانیهای مفید
این اَسناد همیشه موجود بوده و کسی امکانِ دَستکاری آنرا ندارد چرا که مورخّینِ واقعی و بی طرف از آنها با خبر بودند و هستند امــــــــــــــّا...
اما خوب آقا جان شما که دستی در رابطه با تاریخ داشته و شناختِ عَظیم بروی یکصد سالِ اخیرِ حوادث و رویدادهای ایران دارید - یک کتاب نوشته و اسناد و مدارکِ خودتان را درانجا گِرد آورده و روشنگری بفرمائید، تهمت و بهتان بدونِ مدرک یا سندِ شاکی که اصلاً ارزش نداشته و خلق الله آنرا جّدی نمیگیرد!
اگر شما به نامه دکتر بختیار به خمینی در هفتم شهریور سال ۱۳۵۶ توجه کنید و با این نامه مقایسه نمایید, میتوان گفت که هم دست خط یکی است و هم فرم نامه؛ فاصله پاراگراف ها با حاشیه چپ و راست کاغذ, جای نشر تاریخ و فشردگی خطوت پایانی.
اینرا نیز بگوئیم که هرچند برای بختیار که در ان روزها, ملت ایران بصورت یکپارچه و یکصدا به درستی وی را "نوکر بی اختیار" مینامید چندان ارج و قربی قائل نیستیم و فقط قتل ناجوانمردانه او را تقبیح میکنیم, اما... برای خلاصی جان, همچنان بوسه بر کون خر را روا میدانیم... که هماره, "هدف, وسیله را توجیه میکند"...
رد واین: نامی از من نبرده بودید، بنابراین نمیدانم کامنت تان را خطاب به من نوشتید، یا دیگران.
اگر مخاطب من بودم، پاسخ تان را در زیر بیابید. اگر هم مخاطب من نبودم، این نوشته را نادیده بگیرید: فرموده اید: "این اَسناد همیشه موجود بوده و کسی امکانِ دَستکاری آنرا ندارد چرا که مورخّینِ واقعی و بی طرف از آنها با خبر بودند و هستند"
"این اسناد همیشه بوده" یعنی چه؟؟
شما از کجا میدانید؟
شخصاً اطلاع دارید، یا به شما گزارش شده؟
"کسی امکانِ دَستکاری آنرا ندارد"
باز هم، شما این را از کجا میدانید؟
حکم کلی راجع به تمام اسناد دنیاست، یا فقط همین یک دانه؟
"چرا که مورخّینِ واقعی و بی طرف از آنها با خبر بودند و هستند "
منظورتان ازز "مورخ واقعی" کیست؟
جمع هم نمیخواهد، همان یک عدد "مورخ واقعی" را نام ببرید، ببینیمم کیست.
در این 38 سال، لشگری از موافقین و مخالفین بختیار، مورخ و غیر مورخ، در مورد او نوشته اند و هیچ کدام اشاره ای به چنین نامه ای نکرده اند، اما در طول تمام این سالها، "مورخین واقعی"- که در این مدت سکوت اختیار کرده بودند، اما ناگهان سر از سایت دولتی ایران بر اورده اند - تصمیم به چاپ این نامه کرده اند!
"اما خوب آقا جان شما که دستی در رابطه با تاریخ داشته و شناختِ عَظیم بروی یکصد سالِ اخیرِ حوادث و رویدادهای ایران دارید" من از روی چه حسابی قرار است "دستی در رابطه با تاریخ [داشته] و شناختِ عَظیم بروی یکصد سالِ اخیرِ حوادث و رویدادهای ایران داشته باشم"؟
از این هندوانه ها زیر بغل من نگذارید شازده.
- یک کتاب نوشته و اسناد و مدارکِ خودتان را درانجا گِرد آورده و روشنگری بفرمائید، تهمت و بهتان بدونِ مدرک یا سندِ شاکی که اصلاً ارزش نداشته و خلق الله آنرا جّدی نمیگیرد!"
"تهمت و بهتان" کجا بود؟
اگر کسی از چیزی آگاهی نزدیک به یقین داشتهه باشد، خوب، بر طبق آن اعلام یا ادعایی می کند. من که خبر خاصی در مورد صحت و سقمم این نامه ندارم. ادعا هم نکردم که میدانم.
اما به هر عقلی- حتی به این نیم عقل من- میرسد، که این قضیه بیشتر به نظر می آید، در ادامه آن پروسه "تاریخ سازی" حکومت فعلی است که از شیخ فضل الله ها و کاشانی ها و خمینی ها چهره ای نیک، و از هر انکس که با آنان نبوده چهره ای کریه بسازند.
"یک کتاب نوشته و اسناد و مدارکِ خودتان را درانجا گِرد آورده و روشنگری بفرمائید"
مثل اینست که از بنده، به فرض اینکه من دانشجوی رشته پزشکی باشم،، بخواهید "اسناد و مدارک خودم گرد آورنده" و در جواب آن شیادی که ادعا میکند سرطان راا میشود با آبلیمو معالجه کرد، کتاب بنویسم!!
اولاً مگر بنده بیکار هستم؟
دوماً، به من چه ارتباطی دارد؟ او که "تاریخ ایران" را در سایت دولتی جستجو میکند، بگذارید بکند. تاریخ آلوده نصیبش میشود. به من چه ارتباطی دارد؟
حال اگر چنین سندی، در حلقه های علمی، تاریخی، در میان اهل فن، مطرح میشد، شاید بررسی آن، بد که نبود هیچ، مفید هم میبود.
هیچکس و هیچ چیز در تاریخ مقدس نیست.
این سند اما، گمان نمیکنم در جای دیگری غیر از همان سایت - و شاید یکی دو سایت دیگر مانند همین "ایرون" خودمان- منتشر شود. بنده هم بیش از این چیزی که نوشتم، فکر نمیکنم توضیح دیگری را لازم باشد که اضافه کنم.
با سپاس
علی پی
فرامرز جان:
نه این نامه، نامه بختیار است، و نه آنکه شما منتشر کرده اید.
هر دو جعلی هستند.
جناب علی پ درست میگوید. اسناد تقلبی رژیم که در صدد سیاه نمائی افراد ملی و دست اندرکاران رژیم سابق در سایتهای دولتی نشر می یابد نه تنها ارزش باز نشر ندارد بلکه بازنشر آنها کمک به گسترش پروپاگاندای رژیم بر علیه چهره های بزرگ ملی است. نامهای پر طمطراق بلندگوهای رژیم مانند موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی را کنار گذاشته و به محتوای آنها توجه کنید. بنده سری به سایت این موسسه زدم و از ارتباط پهلوی ها با صهیونیزم تا سند خرید مبلمان شمس پهلوی تا اعترافات یک ژنرال عراقی به ترس آنها از بسیج در آنجا بود و کلمه ای از کشتارهای رژیم و دزدی ها و غیره در آنجا نبود. شاید به این دلیل که بر خلاف مبلمان شمس، کشتار زندانیان سیاسی به دست رژیم جزو پژوهشهای سیاسی نیست. سایت پارسینه هم چیزی است مانند آن دیگری. از آخوند به جز دروغ و فریب و سیاه نمائی چیزی ظاهر نمیشود. فریب آنها را نخوریم.
علی جان,
من خیلی با محتوای این نامه ها آشنا نیستم ولیکن چیزی که توجه من را جلب کرد دست خط و فرم نامه بود و برای همین دنبال نامه های دیگری از دکتر بختیار گشتم که گویا جعلی از کار درآمده است. مرسی.
فرامرز جان:
بر سر آن نامه که شما منتشر کردید، بحث زیاد شده.
کسی آن را، و حالا این را، سرِ هم میکند و در فضای مجازی رها میکند، بدون اینکه خود را نشان دهد، چون نمیخواهد پاسخگو باشد.
تا قبل از اینترنت، این تاکتیک را "شایعه سازی" مینامیدند. چیزی، جایی، میشنیدیم، و همه جا تکرار میکردیم، و اگر کسی توضیحی میخواست، از خودمان با گفتن اینکه " ما اینجور شنیدیم"، سلب مسئولیت میکردیم.
زمانی، وجود یک عکس، برای هر ادعایی حجت میشد. عکس هایی چاپ میشد از "بشقاب پرنده"، و همه ما وجود بشقاب های پرنده را باور میکردیم. مدتی طول کشید تا فهمیدیم، خیر، در عکس هم میشود تقلب کرد.
امروز هم با تسهیل امکانات فنی، هر کودک دبستانی میتواند هر عکس یا سندی را ، به سلیقه خود خلق کند. انتظار اینجور " اسناد و مدارک" را در آینده های نزدیک، باز هم داشته باشید.
در اینجور مواقع، مسئولیت به دوش خواننده هوشیار است که آن را از غربال علم و عقل و خرد و دانش و تجربه خود، بگذراند.
مثلاً در این مورد بخصوص، نباید از خودمان بپرسیم، آیا این نامه، میتواند نوشته بختیار باشد؟
(من در کودکی، به تشویق خانواده، از سفر، نامه ای به عمه جانم نوشتم. مجبورم کردند، سه بار آن را "پاکنویس" کنم، تا مبادا ظاهر نامه خط خوردگی داشته باشد، و یا بد قواره از آب در آید. "دستخط بد و کج و کوله، توهین به دریافت کننده نامه تلقی میشود"، مرا گفتند)
ظاهر همین نامه را در نظر بگیرید.
آیا آدمی، مانند بختیار، ممکن است این نامه را به پیشگاه شاهنشاه ایران، به این صورت نوشته، و آن 3-4 سطرِ آخر را تو در تو نوشته باشد؟ یا به خودش زحمت "پاکنویسی" آن را نداده باشد؟
آن نامه شما را هم، قرار است ،بختیار، به خمینی، از طریق ( "دوست مبارزِم، آقای بنی صدر") فرستاده
باشد. سئوالی که مطرح میشود، اینست که بختیار هیچوقت به این نامه، اشاره ای نکرده. مریدان اقای خمینی هم ، در "صحیفه نور"ش، که مجموعه تمام اینجور اسناد است، اثری از ان نمی یابند.
هیچ مورخ دیگری هم آن را جدی نگرفته است.
یعنی، آقای بنی صدر، که قاصد است، قبل از تحویل این نامه، یک کپی برای خودشان نگه داشته اند، و گذاشته اند، 10 سال از مرگ بختیار بگذرد، و بعد ان را ، از طریقی، و نه از سوی خودشان، در فضای مجازی، "ول" دهند.
من شخصاً به اقای بنی صدر ایمیل فرستادم، که " آقا، صحت این نامه را تایید میکنید؟
اگر درست است، توضیح دهید به چه مجوز قانونی یا اخلاقی، یک کپی، از نامه ای که قاصد آن بودید را، برای خودتان نگه داشتید، و چطور آن را بر ضد بختیار، همان زمان ها استفاده نکردید؟"
اگر درست نیست و جعلی است، اعلام کنید.
جواب نداد :-)
گورِ پدرِ جمهوری اِسلامی و نوکرانَش اما شخصیت ومَنشِ بختیار در هیچ موردی به زیرِ پرسش نرفته و تا زمانی که مورخّی برجسته و شناخته شده به نحوِ علمی و حرفهای به این نامه نپردازد (همانطور که قبلاً گفته شد، با اسناد و با شواهدِ کافی، وگرنه تهمت زدن و تقصیرِ مجازی آبادیها اَنداختن آسان است) - قضیه همین است که دراینجا دیده میشود.
رد واین:
در المحاسن از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده اند که هر کس هنگام سوار شدن بر وسیله ای بگوید :
بِسْمِ اللَّهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ
خود و وسیله اش تا زمانی که از آن پیاده شود در حفظ خداوند باشد و از آفات و بلایا ایمن گردد.
حالا باید دید، نظر دانشمندان برجسته و شناخته شده، در حوزه امنیت ترافیک، که به نحو علمی و حرفه ای، به این تئوری و دعا میپردازند، چیست، تا ببینیم ایا این توصیه درست است، واقعاً کار میکند یا خیر!
هیچ متخصصی را نمیتوانید پیدا کنید که حوصله یا وقت چنین کاری را داشته باشد، یا برایش اهمیت داشته باشد.
در مورد این نامه تازه کشف شده نیز، "مورخّ برجسته و شناخته شده" دنبال اینجور جعلیات نمیرود.
کارگاه ها و سازمان های عریض و طویلِ سند سازیِ جمهوری اسلامی، دائماً در حال تولید و خلق اینگونه "اسناد" هستند.
تنها کسانی هم که به آنها استناد میکنند، همان مریدان، و یا مورخان شناخته شده خودشان هستند.
البته هر کس مختار است هر چه خواست، بپذیرد.
می به کف ، یار به بر، شحنه به در، خلق به بام
کس نکردست چنین سعی به رسوایی خویش
خیر آقا اینگونه و دلبخواهی نیست، باید هر حرفی که در غیر زده میشود - با مدرک باشد وگرنه در حدِ همان بهتان و اندکی باد باقی میماند.
رد واین:
بله، خوب، همان که فرمودید صحیح است.
اما او که مدرکی را رو میکند، و ادعای صحتِ آن را دارد، اوست که باید اصالت و صحتِ مدرکِ خود را ثابت کند، نه او که این مدرک را زیر سئوال برده است.
وگرنه بنده هم میتوانم کاغذی را پیدا کنم، و رویش چند خطی بنویسم:
" کسی بنده را به قتل نرسانده. بنده قرار است فردا در حمام، کمی خودکشی کنم. امضاء امیر کبیر"
بعد هم به هر کس هم به آن شک کرد، یا آن را زیر سئوال برد، بگویم:
" باید هر حرفی که در غیر زده میشود - با مدرک باشد وگرنه در حدِ همان بهتان و اندکی باد باقی میماند."
False news. I think they learned something from Trump campaigne.