رفتم خواندم و خواندم که بیشتر و دقیق تر بدانم. نمی خواستم و دیگر نمی توانستم فقط تکرار کننده حرف اسلاف باشم. من به این نتیجه رسیده ام که عزل مصدق از نخست وزیری و صدور فرمان نخست وزیری برای زاهدی، که به کودتای 28 مرداد مشهور شده، با هیچ یک از معیارها و تعاریفی که تا کنون برای کودتا تعریف شده سازگاری ندارد. چون نخست وزیر منصوب شاه بوده و عزل او نیز با فرمان شاه، طبق قانون اساسی، عملی کاملا قانونی بوده است. "فرخ نگهدار"
حدود ۵ سال پیش، فرخ نگهدار که در آن موقع هنوز عهده دار مسئولیتهای رهبری در سازمان اکثریت بود در مقالهای که در سایت شخصی خود منتشر کرد در مورد واقعه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نظراتی را بیان کرد که در تخالف شدید با تفکرات عمده جنبش چپ و ملی ایران قرار گرفت. بسیار طبیعی است که به این نوشته نیز با تردید و شک فراوان نگریسته شود، چرا که این نقطه نظرات کسی است که در اذهان عمومی به عنوان یکی از مدعیان اصلی مبارزه با شاه و آمریکا به رهبری یک سازمان چپ بر گزیده شده بود.
نوشته مزبور که در سایت فیسبوک عمومی نگهدار به چاپ رسیده جای کوچکترین تردید و تفسیر برای ابراز نظر اومبنی بر اینکه ۲۸ مرداد نه کودتا بود و نه آمریکایی باقی نمیگذارد. طبق فکت بالا، او این حرکت شاه را گرچه مخّرب وفاجعه بار ولی قانونی میداند و مقصرین این امر را به ترتیب نقش معرفی میکند: مسوولیت این فاجعه، که مسیر تحول ایران را بشدت تحت تاثیر قرار داد، قبل از همه زاهدی و بختیار و در وحله بعد شخص شاه و اطرافیان و حامیان او بوده اند.
نگهدار سپس به مساله آمریکایی بودن ۲۸ مرداد برخورد میکند و ضدیت و ستیز را با آمریکا برای منافع ایران مفید نمیداند: وادارکردن مردم به این که آنچه رخ داده کودتا بوده و امریکایی بوده ترویج تحریف تاریخ و مملو از مقاصد سیاسی که برای آینده ایران اصلا مفید نیست.
و اضافه میکند: ما از یک سو حافظه خود را از مسوولیتی که عوامل ایرانی در رقم زدن سرنوشت کشور داشته اند را در سایه قرار داده و از سوی دیگر مسوولیت امریکا و انگلیس را بیش از حد برجسته کرده ایم. این کار اشتباه بوده است. امریکائیان و انگلیسی ها از تغییر حکومت مصدق حمایت کرده اند. اما مجری ایرانیان بوده اند. نقد ما باید در وحله اول متوجه عوامل ایرانی، و سپس متوجه حامیان خارجی آنان شود و نه برعکس.
او تحول شخصی خود و دیگران را در مسیر غرب ستیزی این چنین ارزیابی میکند: زمانی بود تقویت حس ملی به مثابه نفرت از غرب و کشورهای پیشرفته بسیار بازار داشت و در مقیاس جهانی نیز قدرت و عظمت داشت. من نیز بسان بسیاری از اسلاف و همسالان خود به ناخودآگاه به دنبال آن کشیده شدیم.
و در پایان این چنین از دیدگاه خود قاطعانه خط بطلان بر تئوری کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد میکشد: امریکا و انگلیس در این واقعه نقش حمایتی و کمکی داشته اند. اطلاق عنوان امریکایی به "کودتای 28 مرداد" یک ضربه کاری بر ذهنیت ما ایرانیان و یکی از پایه ترین محرکات تولید امریکا ستیزی و غرب ستیزی در کشور ما بوده است.
هدف این بلاگ برسی و نقد مواضع فعلی نگهدار نبود. فقط اشتراک نظرات کسی بود در برههای از زمان نور چشم و امید اتحاد شوروی برای وحدت با حزب توده بود. دگردیسی امثال نگهدار و دیگر اکثریتیها نشان داد که آن وحدت موعود از روز اول محتوم و محکوم به شکست بود. آن گوی سبقت از همدیگر ربودن در آمریکا ستیزی کجا و این کجا.
این تحلیلگر بزرگ نان به نرخ روز خور بد نیست در باب «انقلاب ضد سلطنتی» ۵۷ هم که همان سالها عنوان نمودند به مظنهٔ روز چیزی بالا بیاورند!
راجع آن هم نوشته و گفته و به مذاق بقیه هم پالکیهای بلشویکش خوش نیامد. چشم و چراغ ضد امپریالیسم آب پاکی رو رو دستشون ریخت.
برنامه دیروز "صفحه آخر" صدای آمریکا هم جالب بود:
https://www.youtube.com/watch?v=N0X7lLUiEos
تمامی کنشگران سیاسی را به شفّافسازی بی چونوچرای منابع مالی و میزان ثروت شخصی آنان دعوت میکنیم. انتشار بدونقیدوشرط اظهارنامههای مالیاتی فرخنگهدار، حسن داعی، مریم رجوی، رضا پهلوی، تریتا پارسی، محسن سازگارا را پیگیرانه خواستاریم.
در بین چپهای هوادار اتحاد جماهیر شوروی، هیچ کس اتوریته فرخ نگهدار را نداشت...حتی آن تودهایهای قدیمی. حزب توده یک سازمان بود پر از رهبر و بدون پایین تنه. حزب برای وحدت با اکثریت به گدایی نگهدار افتاده بود.
بیخود نیست که امروز که نگهدار که زیر اصول ورشکسته تودهایها زده و از لنینیسم فاصله گرفته، به نوعی به او انگ بزنند. طبق روال همیشگی...غافل از اینکه اشکال امسال نگهدار جای دیگریست.
هموطن بایلینگوال خودم که علیرغم چیزایی که بهم میگه دوستش دارم: بجان هرکی که میخوای قسم، میزان بدهی هام، از مجموع داراییهای منقول و نامنقولم بیشتره...میخوای باور بکن، میخوای نکن و یه مشت بیشتر متلک بارم کن...به وجدان انسانیت و بشریت سوگند میخورم که میتونستم که قاطی اون حروملقمههای مادربهخطا بشم و نشدم...این یکی، اما دوما...پیدا کردن سرنخ ثروتهای افسانهای افرادی مثل رفسنجانی و غیره از طریق انتشار اظهارنامههای مالیاتی ناممکن هستش...اون کار باید از طریق منابع مستقر در ایران انجام بگیره...که دیر یا زود هم خواهد گرفت...
در ایران چیزی به نام چپ وجود ندارد و نمیتواند وجود داشته باشد. آنها که از از تفکرات اجنبی ستیزی و غرب ستیزی [تجدد ستیزی] به تفکرات «ضد امپریالیستی» و از آنجا به تفکرات «چپ» مهاجرت کردهاند و بقول معروف شیپور را از سر گشاد آن نواختهاند، مثل همین مرتجعان مذهبی مقیم خارج از کشور تنها تفکرات ارتجاعی خود را سرخاب میزنند.
اما فارغ از برچسبهای فکری، آن طبقهٔ متوسط جدید شهری که با زایندهٔ خویش، یعنی نظام پهلوی در افتاد، هرگز منتظر این «تئوریسین»ها نشد تا از اشتباهاتش درس بگیرد. به عبارت روشنتر، دیگر واقعاً اهمیتی ندارد که این حضرات چه میگویند.
شما به سایت ایران گلوبال مراجعه کنید. جایی که توسط یک گروه از فعالین اکثریتی در اروپا راه افتاد و سپس بلندگوی انواع و اقسام شاخههای «قومی» چپ ضد امپریالیست شد. امروز که نگاه میکردم، پر بینندهترین مقالهٔ این سایت نوشتهای از کیانوش رشیدی قادی است. مقالهای تحت عنوان «بیست و هشتم مرداد ماه سالگرد رستاخیز ملی شاه و مردم».
بنده یه دونه عکس کیانوش جان رو میگذارم اینجا و بقیه امورات رو میگذارم به عهده اینکه "شنونده باید خودش عاقل باشه" و اونجور چیزا...
مؤسّس اصلی سایت ایران گلوبال کیانوش توکلی از رهبران اکثریت در داخل کشور بود، زمانیکه مرکزیت اکثریت در تاشکند بود. به زحمت جان سالم به در برد. از سهل انگاریهای رهبری اکثریت بسیار گفته و نوشته. سالهای بسیار زیادیست که از جنبش چپ بریده...خوشبختانه.
بهترین تحلیل از چپ ایران را باید از منتقدینی شنید که خود زمانی از رهبران بودند...نگهدار بارزترین کسیست که هنوز مثل خار در چشم شوروی سابق و حزب توده باقی مانده. گرچه خود او مسائلی دیگر دارد.
از زمانهای بسیار دور تا حال، راست مرتجع ٔبر روی سبیل چپهای سستعنصر و توخالی نقاره میزده...اینکه باند پهلوی/چلبی چی کیانوش و امثال او را دستمایه تبلیغات خود کردهاند جای تعجب نیست...هروقت که از این تحفهها بیشتر احتیاج داشتید، بگویید که سفارشی ارسال شوند...
البته هیچ کس به اندازه کیانوری و طبری روی سیبیل نگهدار نقاره نزدند، که خود راست ارتجاعی بودند ولی در طیف چپ.
پس چرا این دو آقا زاده نیاکی ، "خانم؟؟" سوری و همکارش "آقای؟؟؟" مینیمالیست که تمام ویکندشون رو نشستن جلوی کامپیوتر برای آه و ناله و نفرین به این و اون به بهانه "سانسور" در بلاگهای آقای فرد، کامنت من رو از بلاگهاشون حذف کردن؟ آخه کجای این کامنت من فحش یا بد و بیراه بود؟ اصلان مگه تقصیر منه که ارباب های تریتا خان، حامیان اصلی تروریسم در دنیا هستن؟ والله ، بالله وقاحت و پر رویی هم حدی داره!!
الشرق الاوسط با درج این خبر افزود: «سینا پر از انواع مختلف سلاح است؛ توپخانه های ۱۴٫۵ و ۲۳ میلیمتری وجود دارد. همچنین موشک های «گراد» و خمپاره های «آر پی جی»، و سلاح های «ای ام ۵۰ سییاد» ایرانی وجود دارد.
سرهنگ عادل العمده مشاور آکادمی عالی نظامی ناصر درباره رسیدن سلاحهای وابسته به رژیم ایران به شبه نظامیان «داعش» در سینا به «الشرق الأوسط» گفت: «این سلاح ها به سادگی توسط گروه های افراطی در سودان به لیبی راه یافتند، و از لیبی از طریق زمینی و دریایی به سینا قاچاق شدند، و این یک زنجیره است».
الشرق الاوسط افزود: «یک کارشناس نظامی مصری درباره سلاح های «ای ام ۵۰ سییاد» گفت، این اسلحه به طور گسترده ای نزد شبه نظامیان عراق، و حوثی در یمن است که از تهران حمایت می شوند ».
پرویی یک طرف؛ دورویی و تزویر طرف دیگر. این کامنت را در همان بلاگ Fred هم بزن تا همه متوجه عوامفریبی این شخص بشن.
چیزی که در این کامنت این شخص را آزار میده این حقیقت هست که سلاحهای رژیمش دست داعش هم افتاده.