آمریکا! متشکریم!
روز سه شنبه 12 دسامبر2017 مطابق با 21 آذر 1396، روز مهم و درخشانی در تاریخ روابط ایران و ایالات متحده آمریکا محسوب می شود. 71 سال پیش در چنین روزی (12 دسامبر سال1946 برابر با 21 آذرماه سال 1325)، طلایه داران ارتش شاهنشاهی ایران وارد تبریز مرکز استان آذربایجان شده و به عمر یک ساله حکومت پوشالی سید جعفر پیشه وری که تحت حمایت استالین و ارتش سرخ تشکیل شده بود، خاتمه دادند. این موفقیت بدون همکاری و پشتیبانی دولت آمریکا، امکان نداشت. در همین روز، سرهنگ هاشمی (سرتیپ بعدی) فرمانده نیروهای اعزامی به آذربایجان، بازگشت سرزمین های زر خیزی را که مدتها در اشغال نیروهای ارتش شوروی و ایادی محلی آنها بودند، به آغوش میهن اعلام کرد. تا 27 آذر مطابق با18 دسامبر همان سال، واحد های ارتش شاهنشاهی به مرزهای بین المللی ایران و شوروی رسیده و مستقر شدند.با وجود آنکه نقش سیاستمداران برجسته ای نظیر احمد قوام السلطنه نخست وزیر وقت ایران و مانورها و مغازله های سیاسی وی با روسها را نمیتوان در تحقق این موفقیت، انکار کرد و لی نقش واشنگتن و رئیس جمهور قاطع آمریکا در بازگشت آذربایجان و کردستان به آغوش میهن، تعیین کننده بود.
ایران، تمامیت ارضی و استقلال سیاسی خود را مرهون بزرگ مردی است که در سالهای پرآشوب بعد از جنگ جهانی دوم در مقابل زیاده خواهی های استالین و ارتش سرخ ایستاد .Harry S. Truman سی و سومین رئیس جمهور آمریکا در 12 آوریل سال 1945 به دنبال مرگ فرانکلین روزولت جانشین وی شد و با اقتدار کامل تا 20 ژانویه سال 1953 از کاخ سفید، ایالات متحده را در سالهای طوفانی پایان جنگ در اقیانوس آرام که با تسلیم ارتش امپراطوری ژاپن به ژنرال مک آرتور پایان یافت و همچنین مقابله با نفوذ روزافزون شوروی در نقاط مخالف جهان، رهبری کرد.
سناتور هنری جکسون از دستیاران ارشد پرزیدنت ترومن در مصاحبه ای که در شماره روز دوشنبه 28 ژانویه 1980مجله معتبر تایم، منتشر شد به اراده قوی رئیس جمهور آمریکا به حفاظت از تمامیت ارضی ایران اشاره کرده است:
"روز 22 مارس سال 1946 (2 فروردین 1325) ترومن رئیس جمهور آمریکا، آندره گرومیکو سفیر وقت شوروی در ایالات متحده را به کاخ سفید فراخواند و با استفاده از روشن ترین واژه ها به شوروی اخطار کرد که اگر مسکو، نیروی ارتش سرخ را از استانهای تحت اشغال ایران خارج نکند، نیروی هوائی آمریکا، مسکو را با بمب اتمی ویران خواهد کرد."
روس ها در اراده ترومن در استفاده از سوپر بمب (اصطلاحی که ترومن ترجیح میداد به جای بمب هسته ای از آن استفاده کند) اصلاً تردید نداشتند. وی چند ماه قبل از آن برای پایان دادن به جنگ فرسایشی در اقیانوس آرام، اجازه استفاده از تسلیحات هسته ای را صادر کرده بود. ترومن در اخراج واحدهای ارتش سرخ از ایران اراده ای قوی داشت و به همین خاطر تصمیم گرفت تا تهدید خود را مستقیماً به گوش استالین برساند.
کتابخانه ترومن بعدها سندی را از ملاقاتهای دوران ریاست جمهوری ترومن منتشر و ضمن آن تایید کرد که در ساعت 10:15 قبل از ظهر روز 23 مارس سال 1946، رئیس جمهور آمریکا، General Walter Bedell Smith سفیر کبیر تازه ایالات متحده را قبل از سفر به مسکو به حضور پذیرفت و ضمن رهنمودهای مختلف به وی ماموریت داد که تا در اولین ملاقات خود با استالین این موضوع را به وی تفهیم کند که اگر نیروهای خود را از ایران خارج نکند، ایالات متحده آمریکا در استفاده از بمب اتمی برای وادار ساختن کمونیستها به تخلیه ایران، اصلاً درنگ نخواهد کرد.
الكساندر ماتيل در کتاب دايرةالمعارف ناسيوناليسم، در خصوص شیوه کار هری ترومن به عنوان رئیس جمهور این شعار را نقل کرده که وی همواره می گفت: " کاخ سفید جای مردان بی باک است". بررسی فعالیتهای ترومن در کاخ سفید ثابت کرد که این کشاورز زاده اهل میسوری، صلابت اراده را با پشتکار در هم آمیخته و ثابت کرد که کاخ سفید در دوران ریاست جمهوری وی واقعاً جای مردان بی باک بوده است.
جرج لنچافسكي در کتاب رؤساي جمهور آمريكا و خاورميانه از ترومن تا ريگان، در خصوص درک درست و روشن و ترومن از سیاستهای دفع وقت و دائمی کردن اشغال ایران از قول ترومن چنین می گوید:
"ايران متحد زمان جنگ ما بود. ايران متحد روسيه در جنگ بود و اجازه عبور آزاد اسلحه از خاك خود را داد. و اكنون روسيه در خاك دوست و متحد من، ايران، قوا نگاه مي دارد... هرگاه روسيه با مشت آهنين و كلام قوي روبه رو نشود، جنگ ديگري در راه خواهد بود. آنان فقط يك زبان را مي فهمند شما چند لشكر داريد؟ من از مدارا كردن با شورويها خسته شده ام".
ژنرال اسمیت، سفیر کبیر ایالات متحده در شوروی بلافاصله بعد از ورود به مسکو از استالین تقاضای ملاقات کرد تا اولتیماتوم ترومن را در خصوص ایران به وی ابلاغ کند. روز چهارم آوریل سال 1946 مصادف با 15 فروردین 1325 ساعت 21 به وقت محلی استالین به ژنرال اسمیت وقت ملاقات می دهد.ژنرال اسمیت بعد ها در کتاب"My three years in Moscow, New York , 1950" با دقت یک نظامی کار کشته به تشریح ملاقات تاریخی خود با استالین می پردازد. هاری ترومن، از انتخاب ژنرال اسمیت به عنوان سفیر ایالات متحده در مسکو هدف روشنی داشت. ترومن به عنوان فرمانده کل نیروهای مسلح آمریکا، میخواست توسط افسری مجرب نظیر ژنرال اسمیت آخرین اخطار را قبل از وارد آوردن ضربه کاری به شوروی به دلیل عدم تخلیه ایران به وی ابلاغ کند.
ژنرال اسمیت در کتابش راجع به این ملاقات می نویسد که قبل از عزیمت به کاخ کرملین برای ملاقات با استالین، نظیر سربازی که به ماموریتی جنگی اعزام می شود، دستور العمل یک صفحه ای ترومن را چندین بار خوانده بود تا مطالب آن را حفظ کند.ژنرال اسمیت برای سری نگاه داشتن مطالب این ملاقات از همراه بردن مترجم خود داری کرده و مترجم استالین گفته های ژنرال اسمیت را از انگلیسی به روسی برای استالین ترجمه میکرد. در این ملاقات بعد از ردو بدل کرن تعارفات معمولی، ژنرال اسمیت نامه ای کتبی از ترومن را به استالین تسلیم کرد که در آن رئیس جمهور آمریکا ضمن ابراز احترام به استالین وی را به بازدید از ایالات متحده دعوت کرده بود. بنا به گفته های ژنرال اسمیت، استالین با آرامش به گفته های مترجم گوش کرده و ضمن تشکر از پیام دعوت ترومن، ادعا کرد که بنا بر توصیه پزشکان نمیتواند به مسافرت برود.
در اینجا بود که ژنرال اسمیت جمله ای را که ترومن اصرار داشت عیناً به استالین گفته شود بر زبان آورد:
"رئیس جمهور ایالات متحده می خواهد بداند که شوروی چه می خواهد و تا کجا پیش خواهد رفت ؟" استالین با هوشیاری خاص خود، هشدار رئیس ترومن را به خوبی درک کرد. ژنرال اسمیت در پایان ملاقات عبارت دلخواه رئیس جمهور ایالات متحده را که در ملاقات کاخ سفید به وی تاکید کرده بود که حتماً به استالین گوشزد کند بر زبان راند:
"اگر روزی مردم ایالات متحده متقاعد شوند که ما با موجی از تجاوزات خزنده از طرف کشور قدرتمندی یا گروهی از کشورها مواجه هستیم، رئیس جمهور آمریکا دقیقاً به همان نحو واکنش نشان خواهد داد که همواره در گذشته نسبت به ژاپن نشان داده است"
به گفته ژنرال اسمیت، استالین دقیقاً متوجه پیام روشن ترومن شد. منظور رئیس جمهور آمریکا از کشور قدرتمند، همان شوروی بود و به استالین یادآوری می کرد که اگر بخواهد به زیاده طلبی های خود ادامه دهد، با همان بلائی مواجه خواهد شد که چند ماه قبل بر سر ژاپن آمده بود.
ژنرال اسمیت در آخرین دقایق ملاقات خود با استالین که تا نیمه شب روز 4 مارس طول کشید، جمله دلخواه ترومن را مجدداً برای استالین تکرار کرد:
"شوروی تا کجا پیش خواهد رفت؟" به گفته ژنرال اسمیت، استالین در حالی که در چشمان ژنرال آمریکائی مینگریست، پاسخ داد : "ما بیشتر از این نخواهیم رفت."
ترومن با اتخاذ سیاست زور که استالین فقط آن را می فهمید کاری کرد که لحن و رفتار استالین بین 22 مارس (ملاقات ترومن با گرومیکو) و 4 آوریل تغییر کلی پیدا کند. آخرین جمله استالین خطاب به ژنرال اسمیت در آن ملاقات تاریخی مهم و قابل تامل است:
"ما نبایستی به لحاظ اختلاف عقیده یا بگو مگوهایی که در خانواده ها و یا بین دو برادر رخ میدهد، نگران و یا وحشت زده باشیم، زیرا این اختلافات می توانند با حوصله و حسن نیت از میان برداشته شوند" ژنرال اسمیت مطمئن شد که استالین کاملاً فهیمده است که ترومن برای اخراج سربازان ارتش سرخ از ایران در استفاده از بمب اتمی و یا به قول خودش سوپر بمب لحظه ای تاخیر نخواهد کرد.
استالین بعد از این ملاقات کوچکترین تردیدی نداشت که کاسه صبر ترومن از زیاده خواهی های شوروی لبریز شده و هر آن امکان دارد که ارتش آمریکا دست به اقدامی عملی بزند. بقیه داستان را می توانیم از کتاب الدار اسماعیل اوف از نویسندگان سیاسی شوروی به نام " حکومت و مردم، سالهای 53-1945، باکو،2003 و به نقل از اسناد جدیداً آزد شده بایگانی دولتی باکو" دنبال کنیم. استالین آن شب به قدری ترسیده بود که اصلاً نخوابید تا فرمان تخلیه ایران را صادر کند.
ميرحسن سيداُف منشي دفتر باقراُف (رهبر حزب کمونیست باکو) در خاطرات خود آورده است كه:
ساعت 2 پس از نيمه شب پنجم آوريل( تنها چند ساعت بعد از ملاقات استالین و ژنرال اسمیت) زنگ تلفن به صدا در آمد. دستيار استالين پاسكربيشف ميپرسيد: "باقراُف كجاست؟ نيم ساعتي است كه نميتوانم او را پيدا كنم. لطفا او را پيدا كنيد و به او بگوييد فورا به استالين تلفن كند." بلافاصله، من با باقراُف تماس گرفتم، او را در اين باره مطلع كردم، و خواهش كردم كه فورا به شهر بيايد. نيم ساعت بعد اتومبيل باقراُف در برابر در ورودي شماره «1» توقف كرد... او سخت مضطرب بود... باقراُف گوشي را برداشت و خواست كه او را با مركز تلفن كرملين متصل كنند. بعد از دقایقی استالين پاي تلفن آمد، و بيمقدمه گفت: "ما ناچاريم نيروهايمان را از ايران بيرون ببريم؛ پيشنهاد خودتان را در مورد اينكه چه بايد كرد ارائه كنيد..."
باقراُف با لحني ملتمسانه از استالين تقاضا ميكرد كه استالين اين كار [تخليه ايران] را نكند.
"كارها در آنجا دارند رو به راه ميشوند؛ تمام كارهايي كه انجام دادهايم به هدر خواهند رفت. اين جنبش - اين كار عظيم تاريخي ملت ما - محو و نابود خواهد شد." لكن استالين بر سر حرف خود باقي ماند. باقراُف دو بار ديگر مصرا از استالين خواست نيروهاي شوروي را از ايران خارج نكند. در پايان اين گفتوگو، كه 20 دقيقه طول كشيد، استالين گفت: "اين يك دستور است و بايد اجرا شود!... ما نميتوانيم جنگ ديگري را آغاز كنيم."
اين جمله آخر استالين دقيقا نشان ميدهد كه وي يا ميبايستي پروژه بريا(رئیس پلیس مخفی شوروی-باقراُف (رهبر حزب کمونیست باکو) را براي تجزيه آذربايجان از پیکر ایران رها و يا از آن حمايت ميكرد و خود را براي جنگ با آمريكا آماده ميساخت، با آمريكايي كه اكنون بمب اتمي داشت، بمبي كه ترومن بهوسيله گروميكو و ژنرال اسميت به رخ استالين كشيده بود.همان شب موافقتنامه ای بین قوام نخست وزیر ایران و سادچیکف سفیر شوروی در تهران امضاء و دولت شوروی قول داد که دراسرع وقت ایران را تخلیه کند. بقیه داستان تلاش شوروی برای تجزیه ایران را می توانید از منابع گوناگون مطالعه نمایئد.
Harry S. Truman رئیس جمهور آمریکا بعد از ترک کاخ سفید در ژانویه 1952، به کارهای اجتماعی و فرهنگی پرداخت و سرانجام در 26 دسامبر سال 1972 در سن 88 سالگی بعد از یک عمر خدمت به آمریکا و امنیت و ثبات بین المللی، از دنیا رفت. نسل جوان ایران نباید خدمات این مرد بزرگ و ایالات متحده آمریکا را به تاریخ و عظمت ایران و حفظ یکپارچگی آن فراموش نماید.
اهمیت تفکرات راهبردی پرزیدنت ترومن بعد ها بیشتر روشن شد و دولت ریگان در 30 ژوئن سال 1988 قرار داد ساخت ناو هواپیما بر USS Harry S. Trumanرا امضاء کرد. شعاری که برای این ناو انتخاب شد کاملاً با روحیات ترومن هم خوانی داشت : The Buck Stops Here
این تنها خدمت و کمک ایالات متحده آمریکا به ایران در دوران جنگ سرد نبود. در جنگ رادیوئی و تبلیغاتی که رادیو مسکو و زرادخانه دروغ پراکنی شوروی در اواخر دهه 1950 بر ضد تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران به راه انداخته بود، کمک های واشنگتن را نمیتوان فراموش کرد. در اين سالها كه اوج جنگ سرد ميان ايالات متحده آمريكا و اتحاد شوروي محسوب میشد، خروشچف رهبر اسبق اتحاد شوروي در ملاقات تاريخي خود در وين با جان اف كندي رييس جمهور آمريكا بي احتیاطي كرد و آن جمله ي معروف را گفت : "ايران سيب گنديده اي است كه به زودي جلوي پاي اتحاد شوروي به زمين خواهد افتاد !"، بر زبان آورد و باعث هوشياري آمريكايي ها و متحدان غربي ایران شد. خروشچف در وين پيش بيني كرد كه به زودي در ايران آشوب هاي زيادي روي خواهد داد. ولي اتحاد شوروي در اين قضايا نقشي نخواهد داشت !
مشکلات موجود در روابط ایران و آمریکا در سی سال گذشته، باعث گردیده تا کمک های راهبردی و تاریخی ایالات متحده به حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشورمان در دوران بسیار دشوار تاریخ آن به فراموشی سپرده شود.جا دارد که نسل جوان ایران با این سوابق آشنا شود تا پایه های محکمی برای برپائی مجدد روابط،فراهم گردد.ایالات متحده، برخلاف قدرت های بزرگ دیگر، هیچگاه چشمداشتی به خاک ایران نداشته و همواره از استقلال و تمامیت ارضی کشورمان دفاع کرده است.
پرسش: اگر "ارباب" بجای عمله و نکره های بیخاصیت و ویرانگری مانند "علم و اقبال و منصور و هویدا و آموزگار" باغ را همچنان به دست امثال "قوام" سپرده بود, آیا باز هم سیب در ۵۷ میگندید و میفتاد؟
ایرانی ها اغلب عادت دارند دور و برشون پر از کوتوله باشه. محمد رضا هم ایرانی بود و از این قاعده مستثنی نبود. همه رجال به اصطلاح استخواندار را از خود راند. در سالهای پایان سلطنت مشتی پاچه خوار دورش را گرفته بودند و تنها اطلاعاتی را به اش میدادند که دوست داشت بشنوه. علاوه بر اینها تا اواسط دهه 1340 تعدادی پیرمرد قدیمی ولی دوست دارسلطنت به دربار رفت و آمد داشتند و به محمد رضا مشورت میدادند. بعد از تاجگذاری همه را از سعد آباد بیرون کرد.همه اینها به حادثه 57 منجر گردید.
تا زنده س از او بپرسید که آیا واقعیت دارد که روزی به شوهرش گفت که "آخرش خواهرت اشرف, باعث دربدری من و بچه هایم میشود (نقل به مضمون)"؟...
CyrousMoradi
موضوع باصطلاح اولتیماتوم دولت آمریکا به استالین هرگز چنین اهمیّتی را که در اینجا برای آن قائل شدید نداشته. خروج نیروهای روسی از ایران بیش از هرچیز نتیجه درایت مرحوم قوام السلطنه بود که موضوع واگذاری امتیاز نفت شمال را، با بهانه قرار دادن قوانین ویژه ای که در این زمینه وضع شده بود، موکول به خروج آنها از ایران کرد. دومین عامل موثر در این قضیه برخورد قاطع اعضای شورای امنیت بود که با شکایت دولت ایران موضوع حضور نیروهای روسی در ایران را بعد از جنگ مورد بررسی جدّی قرار داد و دولت شوروی را وادار کرد در این مورد با دولت ایران وارد مذاکره شود. گلایه آمریکائیها تنها این بود که روسها به قرار داد سه جانبه خود با انگلیس و آمریکا در هنگام اشغال ایران پایبند نبوده و نیروهای خود را طبق قرار قبلی خارج نکرده. خروج نیروهای روسی در اواخر اردیبهشت ماه صورت گرفت (چند هفته بعد از جلسه شورای امنیت و مذاکره مستقیم با دولت ایران) و تنها نقش دولت آمریکا در جریان بیرون راندن پیشه وری و دار و دسته توده ایها و کمونیسهای باصطلاح جمهوریهای دموکراتیک آذربایجان و مهاباد یک کمک 150000 دلاری برای باز ساختن ارتش و تجهیز آن به سلاحهای جدید بود که حدود هفت ماه بعد از خروج نیروهای روسی از شمال ایران انجام شد. نگرانی آمریکائیها مثل همیشه حفاظت منافعشان در عربستان( که به تازگی از زیر یوق انگلیس به زیر یوق آمریکائیها رفته بود) و جلوگیری از نزدیک شدن روسها به منابع نفتی منطقه بود و حتی کمکشان برای تقویت نیروهای نظامی ایران چندان از روی میل و رغبت نبود . مهمتر از همه اینکه حتی اگر به محتوی منابع مورد اشاره خودتان توجه بکنید اصلاً چیزی که بشود آنرا اولتیماتوم نام گذاشت وجود نداشته.
گفتنیها در این زمینه بارها و بارها گفته و نوشته شده و هر چه بگوئیم تکرار مکررات است. باز نویسی تاریخ بدلخواه نمیشود و آنهائی هم که با گستاخی و زبان بی ادبانه کوشش میکنند آبِ رفته و آبروی ریخته شده را برگردانند راه به جائی نمیبرند
به هر حال قوام درک درستی از ظهور آمریکا به عنوان قدرتی جهانی داشت. دانشی که سیاستمداران دیگر خیلی دیر به ان رسیدند و یا هرگز نرسیدند. همین جهانی فکر کردن قوام عامل مهمی در آزاد سازی آذربایجان و قسمت های دیگری ازوطنمان بود.