ای خوش از تن کوچ کردن ، خانه در جان داشتن
روی ، مانند پری از خلق ، پنهان داشتن
همچو عیسی ، بی پر و بی بال ، بر گردون شدن
همچو ابراهیم ، در آتش ، گلستان داشتن: پروین اعتصامی
 
 میلاد عیسی مسیح و دیدار سه ایرانی
به فرمان خدا ، از دختر بکر
هویدا گشت نوری ، شادی افزا
درخشان کوکبی ، از زادن او
به بام آسمان ، برداشت آوا
چو ایرانی بدید آن اختر پاک
فراز چرخ ، چون خورشید عذرا
دوید آن سو ، که آنجا شاد و خندان
بدارد ، هدیه های خویش ، اهدا: دکتر مهدی حمیدی شیرازی
 
با من رجوع کن ، من ناتوان از گفتن
بگذار در پناه شب ، از ماه بار بردارم
بگذار پر شوم ، از قطره های کوچک باران
از قلب های رشد نکرده
از حجم کودکان به دنیا نیامده ، بگذار پر شوم
شاید که عشق من
گهواره ی تولد عیسی دیگری باشد: فروغ فرخزاد
 
ای پریچهره ، که آهنگ کلیسا داری
سینه ی مریم و سیمای مسیحا داری
گرد رخسار تو روح القدس آید به طواف
چو تو ترسا ، ز چه آهنگ کلیسا داری... : محمد حسین شهریار
 
به هوش آمدم ، نوای بربط خاموش بود
و خوب گوش که دادم ، صدای گریه می آمد
و چند بربط بی تاب
به شاخه های تر بید تاب می خوردند
و درمسیر سفر راهبان پاک مسیحی
به سمت پرده ی خاموش ارمیای نبی
اشاره می کردند... : سهراب سپهری
 
ایا بهار ، الا ای مسیح تازه نفس
که مردگان نباتی را
به یمن معجزه ای ، رشک زندگان کردی
نهال لاغر بیمار را شفا دادی
رخت پیر زمینگیر را جوان کردی ... : نادر نادرپور
 

خون دل خوردی و فریاد رسا ، سر دادی/ باورت ساخت، مسیحا نفسی بر آمد
به افق خیره شدی، تا که پرستو بینی/ زهی افسوس، که کفتار بسی‌ بر آمد
آسمان را طلبیدی همه جا روشن و صاف/باد و طوفان بشد و خار و خسی‌ بر آمد... :

دکتر منوچهر سعادت نوری

دیدی که باز هم، صد گونه گشت و بازی ایام
یک بیضه در کلاهش نشکست ؟
این معجزه ست ،  سحر و فسون نیست
چندین که عرض شعبده با اهل راز کرد
زان سالیان و روزان ، روزی که خیل تاتار
دروازه را به آتش و خون بست
سال کتاب سوزان ، با مرده باد آتش
و زنده باد باد ، از هر طرف که آ ید
مهلت به جمع روسپیان دادند
ما در صف گدایان ، خرمن خرمن گرسنگی و فقر
از مزرع کرامت این عیسی صلیب ندیده
با داس هر هلال درودیم 
بانگ رسای ملحد پیری را ، از دور می شنیدیم
آهنگ دیگری داشت فریاد های او... : دکتر شفیعی کدکنی
 
چه شود اگر گذارم ، سر خود به دوش باران
و بنوشم از لبانش ، دو سه جرعه از بهاران
تن تشنه را سپارم ، به طراوت جسورش
و چو بید، گیسوان را ، کنم از شعف پریشان
نفسش مسیح گونه ، بدمد شفای مستی
به عروق سرد هستی ، و رهانـَدم ز حرمان... : ویدا فرهودی
 
آن مسیحا آمد از مریم ، و زنده سا خت جان
مریم ما ، از مسیحا آمد و جانبخش ماست
زد چپاول بر دل_ ما ،  آن چلیپا گیسوان
جان ما باشد فدایش ، تا چلیپایش بپاست
 
دکتر منوچهر سعادت نوری
 

کریسمس شاد و خوش و مبارک باد