هیوگ واسل، عکاس فرانسوی به مناسبت پنجاهمین سالمرگ...
یورونیوز، پربیننده ترین شبکه خبری در اروپا
برای دریافت گزیده اخبار بین المللی روز، مشترک شویدhttp://eurone.ws/Xw5imz
یورونیوز به دوازده زبان دیگر در دسترس شماستhttp://eurone.ws/16UnLKq
http://persian.euronews.com/2013/10/1...
هیوگ واسل، عکاس فرانسوی به مناسبت پنجاهمین سالمرگ ملکه آواز فرانسه، نمایشگاهی در شهر تور برگزارکرده است که در آن عکسهایی از شش سال آخر زندگی پیاف به نمایش گذاشته شده اند.
واسل هشتاد ساله، بعنوان عکاسی رسمی زندگی پیاف، شاهد لحظه های حساس خلاقیت در خانه خواننده در پاریس بود.
آغاز آشنایی آنها به دورانی باز می گردد که واسل، تازه درروزنامه ای موسوم به «مردم» دوره کارآموزی خود را آغاز کرده بود.
او داستان آشنایی و آغاز کارش با پیاف را اینگونه شرح می دهد: «در سال ۱۹۶۰ با پیاف آشنا شدم. پیاف برای کنسرت جدیدی در المپیا (قدیمی ترین سالن کنسرت پاریس) آماده می شد. ترانه «میلور» را تمرین می کرد. ژرژ موستاکی پشت پیانو بود و پیاف ترانه را می خواند. تمرین تمامی نداشت و تا ساعت ۲ بعد از نیمه شب طول کشید.»
ادیت پیاف اغواگر چیره دستی نیز بود و در طول زندگی خود معشوق های فراوان داشت که اغلب آهنگساز، ترانه سرا و یا خواننده بودند.
واسل که شاهد بخشی از زندگی عاشقانه پیاف بوده است، می گوید: «در آن دوره، فلیکس مارتن خواننده مشهوری بود. یک روز دیدم که ادیت مشغول بافتنی است. گفت برای مارتن لباس می بافم. بعد دیدم باز مشغول بافتن است و گفت برای ژرژ موستاکی (خواننده) لباس می بافم. بعد برای شارل دومون لباس می بافت. هیچ وقت ندیدم بافتن پولیوری را تمام کند، هیچ وقت فرصت نمی کرد کار را تمام کند برای این که معشوق تازه ای پیدا کرده بود.»
ازدواج پیاف در اواخر زندگی اش، با تئو ساروپوی یونانی که ۲۰ سال از او جوان تر بود، سبب شگفتی همه شد.
واسل عکسی را که از این زوج گرفته نشان می دهد و می گوید:«این عکس احساسات زیادی را در من برمی انگیزد چون شش ماه پیش از مرگ پیاف گرفته شده اند. تازه از سفر طولانی برای اجرای کنسرت، بازگشته بود و مثل شمع آب می شد. داشت توی پارک قدم می زد و بعد رویش را به سوی من برگرداند و با من وداع کرد.»
صدای پیاف او را از فلاکت و بی خانمانی نجات داد. در بیست سالگی کاباره ای در پاریس او را استخدام کرد و از آن زمان موفقیت های پی درپی نصیب او شد. کنسرت او در سالن المپیا بسیار درخشان بود و هنگامی برونو کوکاتریس، مدیر وقت موزیک هال در سال ۱۹۶۰ برای کمک نزد او آمد، پیاف از هیچ کمکی فروگذار نکرد.
هیوگ واسل داستان کمک پیاف به سالن المپیا را وقتی که این سالن در اوج ورشکستگی بوده، تعریف می کند و می گوید که برونو کوکاتریس نزد ادیت رفت و درخواست کمک کرد: «ادیت ادیت به من کمک کن. مجبور خواهم شد سالن المپیا را ببندم. بانک کمک نمی کنند و ورشکسته شده ام.» ادیت به او نگاه کرد و مدتی در حالت اضطراب نگهش داشت و سپس با لبخندی کم رنگ به او گفت: «نگران نباش، سالن المپیای تو تعطیل نخواهد شد!» و شروع به خواندن ترانه ی «نه! برای هیچ چیز تاسف نمی خورم!» (Je ne regrette rien ) کرد. سه ماه پی در پی بدون دستمزد در المپیا کنسرت اجرا کرد و المپیا را نجات داد.»
نظرات