لطفا دسته بندی که ارتباط نزدیکتری با نظر شما در مورد این مطلب دارد را انتخاب نمایید. ما آن را بررسی نموده و تصمیم گیری خواهیم نمود. ضمنا از این قابلیت سوء استفاده ننمایید. از آن در مواردی استفاده نمایید که نگرانی شدیدی در مورد محتوای یک مطلب دارید.
آیا این مطلب متعلق به شماست؟
«ما» در این سوال کیست؟
بنده و شما ( مردم عادی )
برادر نسیم.
با حرف شما کاملا موافقم. خداوند متعال شاهد است هر دفعه که من یک حرف درست در باره برادران و خواهران رشید مجاهد خلق در کمپ اشرف و عملیات پیروزمندانه آنان در تهران و حومه میزنم، این مدافعان دموکراسی با چنان عصبانیت و بغضی به من و اقوام نسوانم حمله میکنند که اگر نمیگفتند طرفدار دموکراسی و صلح هستند، شما فکر میکردید که اینان همه جیره خور علی خامنهای هستند، ولی جراتش را ندارند که بگویند جیره روزانهشان از کجا در میاید از ترس از دست دادن پاسپورت انگلیسی ، آمریکائی، کانادایی و بخصوص سویدیشان!
دوست عزیز
seyed.javad
از فیدبک شما ممنونم
توهین به نظرات و عقاید دیگران کار بسیار زشت و ناپسندی است و من واقعا متاسفم که با شما چنین برخوردی شده است . اصولا علت اصلی که چنین سنجشی را طرح کردم مشاهده برخوردهای بسیار توهین آمیز و تنگ نظرانه با نظرات مخالف بود . قویا اعتقاد دارم که هرملتی خواهان دموکراسی در کشورش است ابندا باید از خود شروع کند و روی خود تمرین کند خصوصا در رابطه با تحمل نظرات مخالف . فکر می کنم ضربه ای که ایرانیان از این عدم تحمل یکدیگر خورده اند از هیچ دشمنی نخورده اند . و باز هم قویا اعتقاد دارم تا نیروهای اپوزیسیون ایران روی نقاط مشترکشان با هم ائتلاف نکنند نمی توانند از پس رژیم جمهوری اسلامی برآیند و این فقط و فقط در سایه احترام به نظرات مخالف و به رسمیت شناختن نظر یکدیگر امکان پذیر است .
از قدیم و ندیم گفتهاند که: "Everyone is entitled to MY opinion!" :)
ما که مردیم از بس که روی خودمون کار کردییم و جمهوری اسلامی هم هی آدم کشت
سید
اولا، اگر خداوند متعال بود که تا حالا عزرائیل رو سر بخت این رجوی دومی هم میاورد که ببرش پیش شوهرش تو جهنّم.
دوما، اگر این دوستان توی این سایت اهل صلح نبودند که یکمی از داروهای که مجاهدین به خورد اعضای حزب خودش در کمپ اشرف میداد، به شما هم میدادند، سانسور و حکم اطاعت کور کورانه
سوماً، شما اگر انقدری که مردم به شما احترام میذارن، میگذاشدید، هی این و اونرو برادر خطاب نمیکردید در حالیکه بارها از شما تقاضا شده بود که برادر نیستیم، دست بردار، بگذاریم که همین طوری مخالفان مجاهدین رو جیره خور خامنهای خطاب کردید. انتظار بیشتری نیست.
مهرداد
برادر باوفا شماره یک.
لطفا حرف من را تحریف نکن! من هیچ وقت مخالفان سازمان مجاهدین خلق را "جیره خور خامنهای" خطاب نه کردم. چون که من بر عکس شما مسلمانم و دمکرات و به عقاید دیگران احترام میگذارم. اتفاقا من ارادت زیادی به اکثر مخالفان سازمان پر افتخار مجاهدین خلق در اینجا دارم
به عقیده من تنها جیره خورآن علی خامنهای اینجا، رهبر باند اینترنتی نایاک و دو سه تا دوست پسر و دخترش هستند که خوشبختانه بعد از بی آبرویی زیاد از اینجا فرار کرد و این روزها در ایرانیان دات کام بر علیه ملت ایران رجز خوانی میکنند. بگذار اینقدر رجز خوانی کنند که رجز خوانش پاره شود!
آقا شما واقعا طرفدار مجاهدین هستین؟ خیلی جالبه برای من. من یک بار از نزدیک مجاهدین رو دیدم که توی یک تظاهرات در نیویورک روبروی سازمان ملل بودند که البته خیلی های دیگه هم بودند. ولی اکثر مجاهدینی که اونجا بودند و تی شرت زرد مجاهدینشون رو پوشیده بودند اصلا ایرانی نبودند. با یکیشون حرف زدم گفت برای ما بلیط مجانی هواپیما خریده اند و ما از لندن آمده ایم که از دمکراسی در ایران دفاع کنیم و بر ضد احمدینژاد شعار بدهیم و برای ما چند شب هم هتل گرفته اند و شام و نهار. ولی وقتی از مجاهد بودنشان سوال کردم چیز زیادی راجع به مجاهدین نمیدانستند. و همین که در حین صحبت بودم با این گروه ( شامل یک دوست پسر دوست دختر و عده دیگری از دوستانشان) یکی از مجاهدین ایرانی که بازوبند «انتظامات» داشت اومد و گفت که من حق ندارم با دوستش حرف بزنم و اگر مجاهد نیستم باید بروم اونطرف با سلطنت طلبها و دیگر گروههای غیر مجاهد. خلاصه برای ما فرصت گیر نیومد که با یک مجاهد واقعی صحبت کنیم. فقط از دور دیدم که گویا همه مجاهدین ایرانی که در اون تظاهرات بودند سبیل مانند هم داشتند و برخی ها عکسهای آقای رجوی که گویا پیشوایشان است را در دست داشتند و بعضی هم عکس خانم رجوی که گویا رییس جمهور است. ولی عکس دیگری نبود و گویا عکس بقیه خاندان رجوی را علم نمی کنند. ولی پرچمشان همان شیر و خورشید بود و حجاب خانمانشان را هم گویا از یک مانتو فروشی و روسری فروشی خریده بودند. به هرحال جالب است که شما هنوز مشغول هستید و در راه رسیدن به هدف «ایران رجوی٬ رجوی ایران» کوشا. ضمنا اسم آن مجاهد انگلیسی که باهاش حرف زدم ویل (فامیلش را نگفت) بود ولی اسم دوست دخترش را فراموش کرده ام اگر هنوز با شما مسافرت میکنند سلام برسانید. اگر ویل زیاد دارید این یکی قدش خیلی بلند بود. فکر کنم حدود دو متر میشد. یکبار دیگر هم در آلمان یک گروه مجاهد را در خیابان دیدم و سعی کردم باهاشون صحبت کنم و گفتم اگر من به شما در راه مبارزه با آخوندها کمک کنم٬ بعد که پیروز شدید آیا اجازه خواهید داد که من آزادانه طرفدار سلطنت باشم که به آنجا که رسیدم ایشان دیگر لحنشان عوض شد و دیگر نمیخواستند با من صحبت کنند و گفتند البته که نه و یک سری بد و بیراه هم حواله همه شاهان تاریخ ایران کردند و گفتند برو پی کارت٬ و من رفتنم گوشه ای و صبر کردم هر وقت وقفه ای در کار جمع آوری پول از آلمانها در راه دفاع از دمکراسی حاصل میشد سعی کنم صحبتم را با ایشان ادامه دهم که البته ایشان هی میگفتند برو پی کارت ما با تو کار نداریم. خلاصه اینکه من در چهل سال عمرم دوبار از نزدیک با مجاهدین مواجه شدم که هر دوبار موفق نشدم که درست و حسابی باهاشان صحبت کنم و روی هم رفته برای من خیلی آمدهای عجیبی به نظر میرسند و خیلی تو خودشان هستند و خیلی در خودشان دفتر دستک و سازماندهی دارند و تلوزیون هم دارند که خیلی مجهز است ولی به گمان من زیاد در بین مردم عادی -- آنهایی که من میشناسم -- طرفداری نداشته باشند... خلاصه خوش بگذره برادر خان و ... ایران رجوی٬ رجوی ایرانتان همیشه برپا و غیره.
سازمان مجاهدین بدون فعالیتهای خشونت بار حیاتی ندارد. نطفهء این سازمان در خشونت بسته شد چون از دیدگاه ِ مؤسسین ِ جوان ِ این سازمان ْ روش ِ صلح آمیز دیگر پاسخ نمیداد. تولد ِ سازمان در بریدن بند نافشان از نهضت آزادی بود که خشونت را تقبیح میکرد.
مجاهدین اصرارمیکنند اعمال ِ تروریستی را کنار گذاشته اند. ولی هنوز با ستایش شهادت طلبی گذشتگان ِ خود که روی ِ دیگر ِ سکهء خشونت طلبی است ابراز وجود میکنند. در شورای مقاومت ملی هم تعداد ِ شهدای ِ سازمان را مثل چماق برای خفه کردن ِ دیگر فعالان برسرشان فرو آوردند. سازمان اعمال ِ سابق ِ خود را تقبیح نکرده و همواره کوپل ِ «وسیله» و «هدف» را توجیه اعمال خود قرار داده. سازمان تاریخ را به عنوان فرمولی برای تقلید میخواند نه برای عبرت گرفتن و اجتناب از تکرار اشتباهات مبارزان پیشین اعم از داخلی و خارجی. امثال چگورا و کاسترو چه تاجی به سر مردمشان زدند که مهدی رضایی ۱۹ ساله به سر ما بزند. ناگفته نماند تجربه ناپذیری محدود به این گروه نیست. شاید بتوان آن را خصوصیتی ملی در نظر گرفت. اشتباهات ِ پهلوی و جنایات ِ جهموری اسلامی دلیل ِ حقانیت سازمان نیست. هر کسی را در گور خودش میخوابانند.
کسی که بمب گذاری میکند با آگاهی از اینکه مردم ِ کوچه و بازار قربانی خواهند شد دست به چنین عملی میزند. قربانیان ِ بمب گذاری های مجاهدین داوطلب ِ همکاری با مجاهدین برای رسیدن به هدفی مشترک نبودند چون هدف مشترکی وجود نداشت. اما مجاهدین خود را وکیل و وصی همهء تلقی کردند و بدون اجازه از طرف مردم ایران تصمیم گرفتند به اعمال تروریستی دست بزنند. «امام حاضر ْ» نامیدن ِ مسعود و اصرار بر «رئیس جمهورْ» خواندن ِ مریم گواهی دیگر بر ادامهء همان طرزتفکر است. لابد قربانیان کوچه بازار را هم به لیست محرمانهء شهدای ِ سازمان اضافه کردهاند تا در بنیاد ِ شهدایی که حکومت ِ خلق تاسیس خواهد کرد مستمری بگیرند. روحاینت هم در توجیه اعمال خود میگوید اگر کسی به اشتباه اعدام شود به بهشت میرود و گناهانش به پای مجرم ِ اصلی نوشته خواهد شد. برای چرتکه انداختن لازم نیست دانشگاه بروی و مهندس ِ مجاهد ْ شهید ِ راه خلق بشوی، ریاضیات در خدمت ِ حوزه و بازار هم هست. لابد خانم مریم رجوی صورت حسابها را در شالی پیچیده و جهت حفظ امانت به کمرش بسته تا در دادگاه عدل رو کند و پس از صدور حکم همهء کلوچه ها را به تساوی بین خلق تقسیم نماید. ترسم که ایشان هم مثل همسر گرام غیب شوند و آرزوهای ِ خلق شهیدپرور به یکباره دود شود. صلاح نیست جانشین اعلام کنند یه هو دیدی منجر به بازنشستگی ِ زودهنگام شد.
برای سازمان ْ «خلق» هم وسیله بود. تأسف آور اینکه مجاهدین انقدر گیج بوده و هستند که حتی بکاربردن ِ «هدف» درتوضیح ِ اعمالشان به جکی رکیک میماند. اگر همین خلق از سازمان توضیح بخواهد در یک دور صد و هشتاد درجه پرسشگر را خاین، وطن فروش، و نوکر جمهوری اسلامی می خوانند. یعنی هیچکس در نیاید چون سازمان همچون ماه تابان در آمده. در افتضاح ِ گردسوز ِ جاویدان ْ کردهای ایران در مقابل مجاهدین مقاومت کردند تا مملکت به دست عراق نیفتد. اگربه فرض ِ محال صدام خوزستان را میگرفت محال تر این بود که چاه ها را به دست مجاهدین بسپارد. صدام در جنگ ایران و عراق از فلسطینی ها درحد بسیجی یکبار مصرف در پیاده نظام استفاده کرد. فلسطینی هایی که بعداً در کویت به انتظار پیروزی صدام شافتک زدند و الاخی هورا کشیدند از همان جام زهری نوشیدند که مجاهدین ِ اشرف نشین. آمریکا برای کنترل ِ جمهوری اسلامی به صدام میدان میداد اما حسابگر تر ازاین بود که نفت ِ نازنین را به دست بعثی ها بسپارد. دیدیم که در کویت دمار از روزگارش درآورد قبل از اینکه تکلیفش را درآن سوراخ یکسره کند.
کینه های ِ نوجوانانهء رهبران ِ این سازمان هرگز به فلسفهای بالغانه متعالی نشد. هلاکت ِ هزاران نوجوان و جوان ِ مجاهد، سمپاتها، ودیگر قربانیان ِ اعمال سازمان زخمی التیام ناپذیر بر پیکر خانوادههای ایرانی وارد کرده. انسانی که اسیرکالت است هنوز متعالی نشده لذا اقرار ِ او به نفی ِ خشونت را نمیتوان و نباید جدی گرفت. ایران کشوری است زخم خورده. مجموعهای هستیم از خانوادهء شهدا و و خانوادهء زندانیان و اعدامی ها (اعم از مجرمین جنایی و سیاسی). اگر کسی واقعاً نیتی انسانی دارد همتی بکند به جای شیرکردن اعضای این فرقه وسیلهء التیام روانی برای حداقل یک عضو از اعضاء آن فراهم کند. ما را به خیر مجاهدین امیدی نیست محکم تأکید میکنم شر نرسانند.
http://nadereh-afshari.org/articles/Bohran-Rahbari.htm
آقای تهرانی. این سید جواد که خیلی واضحه نه مسلمون هست نه مجاهد. داره اینجا سر به سر چند تا خانم احمق انگلیسی - با یک ذره سواد فارسی - مستخدم وزارت اطلاعات آخوندها میذاره!
http://www.dailymail.co.uk/news/article-2279898/British-housewife-accused-US-spying-Iran-save-brother-laws-life.html
برادر حمّال.
خیلی ممنون از معرفی این خانوم مسن انگلیسی. ماشالله فارسیشون هم زیاد بد نیست. چقدر مینویسه این پریسا ورپریده. از این سایت به اون سایت. از این بلاگ به اون بلاگ!
برادر تهرانی.
بسیار متاسفم از دلرنجی شما به خاطر سیبیلهای کلفت برادران مجاهد. حالا بگذرید به بزرگیتون، ولی بین من و شما، این برادران مرد عمل و جنگند نه سیبیل تراشیدن و چرت و پرت نوشتن در اینترنت! پرسیدی که من طرفدارشان هستم؟ عزیز من، این تویی که به قول خودت دنبال مجاهدین افتادی از نیو یورک تا آلمان! ولی چون پرسیدی، و چون سلطنت تالاب هستی بهت اینجوری میگم. همین که فقط شنیدن نام مجاهد خلق باعث زرد شدن تنبان علی خامنهای و عصبانیت و مزخرف نویسی مزدوران اینترنتیش میشود، بسیار باعث صفا و لذت این سید هست.
امیدوارم در سفر دیگرت یک مجاهد ریشو و خوش مشرب گیرت بیاد. انشا الله.
لطفا سیّد رو اذیت نکنید، میگن
سیّد الاغ پیمنقل است
نمیدونم، شاید هم
اولاد پیغمبر
نمیدونم البته این سیّد ما ، اگه از خودش بپرسی، دوست داره ملیجک رجوی بشه، نا گفته نماند که رجوی به دررک واصل شد و خبر به سیّد نرسیده
مهرداد
برادر باوفا
اولا خیلی ممنون از اینکه حماقت، رذالت، و پستی اخلاقی بعضی ایرانیان بی وطن غربتی بی کار و بی آر را که این برادر نسیم در بلاگ خود با زیبائی به آن انگشت گذاشتند را با دهان دریدگیهای خود نشان دادی
دوما اگر میخواهی فحش به فارسی بنویسی، حداقل برو یک ذره فارسی یاد بگیر مانند اون خانوم همکار اینگلیسیت که برادر حمّال بسیار زیرکانه و به جا بهش اشاره کرد!