به احتمالِ زیاد این یکی از بهترین تصاویری است که میتوان شاهد گرفت دالِ بر خوش پوشی مردانِ ایرانی از قدیم تا به حال... این نگاره با ارزش (که بلختم تا به حال ندیده بودید!) را علیقلی جبهدار نقاشی کرده است. علیقلی مهمترین نقاش فرنگیساز اواخر قرن هفده و اوایل هجده میلادی ایران است. وی تکنیکهای ایرانی و اروپایی را توأمان و در کنار هم به کار میبُرد.
برخلاف آنچه که عدهای معتقدند که جبهدار مسیحی و از مردم آلبانی بوده که در زمان شاه عباس دوم صفوی به ایران آمده، تغییر مذهب داده و در بدایت حال به جبهخانه (اسلحهخانه) دولتی راه یافته است، دکتر یعقوب آژند بر این باور است که وی فرنگی نبوده، بلکه از اهالی گرجستان بودهاست، (در دورهٔ صفوی مسیحیان آن دیار را فرنگی مینامیدند). وی نواده قرچقای خان گرجی، سپهسالار کل قشون ایران و حاکم مشهد در دوره شاه عباس اول است.
نامِ این نگاره شاهزاده جوان میباشد و آبرنگ کار بوده ـ گواشْ و طلا بر روی کاغذ.
اما نکته جالبتر نوع پوششِ شاهزاده جوان است، همانگونه که مشاهده می کنیم پیراهن ایشان از پارچه ی حریر ـ بسیار کوتاه و بدون یقه بوده و قبایش تا زیرِ کمر بسیار تنگ و چسبان است، از کمر به پائین قبا کمى عریضتر است و تا نیمه پاشنه ی پا دیده مىشود.
زیر قبا نیم تنه ی بلندى از چیت آستردار پوشیده ـ دو لبه ی نیم تنه مزبور در جلو، روى هم مىافتاده و سینه ی آن باز است، در صورتىکه پیش سینه ی قبا باز است.
به احتمالِ قوی ایشان جوراب نیز بپا دارد که آنرا نمیبینیم و اما کفشهای زیبا ایشان ـ چکمههاى محکمْ چرمِ بلغارْ پنجه باریک است که ساقه آنها تا بالاى زانو مىرسد، پاشنه این چکمهها بسیار بلندتر از کفشهاى مردان اروپائى است.
اضافه کنم که از وضع شال کمرِایشان به آسانى مىتوان پى به مقامِ اجتماعى وی برد، دشنه ی اعیان مرصّع و غلاف آنکه از چوب سبک وزن خوش بوى ساخته شده است، بالاپوشِ گشادِ شاهزاده از پوست گوسفند تهیه شده و نشان دهنده سرمای هوا در زمانِ ترسیمِ این نقش است.
نور بباره به قبر رضاشاه... بخدا...
ببارد آقا جان، ببارد اما تو امشب یک چیزی یاد گرفتی، این برایم کافیست
شراب جان چند چیز در این تصویر توجه مرا به خود جلب کرد. یکی سرپوش او است که به نظر میرسد مثل سیکها موهایش را در آن قرار داده. دیگر خانههای پشت سر او است که با بامهای مسطح مرکز و جنوب ایران تفاوت دارد و پشت آنها هم ساختمانهایی مانند آسمان خراش است. آیا اینها بادگیر یا چیز دیگری است؟ درخت پشت او نیز آدم را به یاد درختهای نقاشیهای چینی میاندازد.
ترکیب صوری شاهزاده جوان به نظر ایرانیست اما همان طور که دیوانه جان گفتند درخت پشت سرشان شبیه به هنرهای چینیست و همچنین ساختمانها دارای شیروانیست که در اصفهان چنین نیست در ضمن برجهای دو قلو هم فکر میکنم سیلوی گندم یا غلات دیگر باشند. علی کلهم کار بسیار زیبایست. ممنون جهت پست ان.
It's in the museum of Islamic Art in Qatar (whatever Izlamic is):
Portrait of a Princely Youth Artist: Ali Quli Jabbadar Safavid Iran (Isfahan), mid to late 17th century Ink, opaque watercolour, and gold on paper MIA.2014.453
بنده بسیار خوشحالم که اینبار علمِ ناچیزِ بنده خرجِ ایرانیان شود، چه خوب دوستان این صحبتها و نظرات ر به جلو کشند و بدانند که این تابلوها ـ هنرِ ایرانی در بزرگترین دانشگاههای هنرِ دنیا تدریس میشود.
اما نگاره...
دیوانه عزیز، کاملاً حق با شماست، موهای شاهزاده بلند است و آنرا بر طبقِ سنّتِ آن زمان اشرافیان در درون عمامه ـ دولبند قرار داده است.
اما اینجای که نگاره کشیده شده ء بلحَتم اصفهان است و شکارگاهِ اَعظم خان ء خارج از اصفهان و متعلق به دربارِ صفوی و به ویژه مقاماتِ بلند پایه... خبر دارم که این محل تا سالها ۳۰ خورشیدی وجود داشته و سپس در سیلِ بزرگی از بین رفته و حال انگاری به غیر از چهار درختِ تو خالی چیزی از آنجا باقی نمانده است، شَّکی نیست که آن ساختمانها مربوط به اصفهان هستند و فراموش نکنیم که این شهر در آن زمان بسیار آباد و مهم بوده و همچو بغداد، استانبول و سرحداتِ بخارا شاهدِ پیشرفتهای بر جستهای بوده است، این را میدانیم که نقاش (علیقلی جبهدار) تا آخرین لحظه در خدمتِ شاه تهماسب دوم بوده و کارِ خود را درانجا صورت میداده است.
اگر شما صورت، درختان و کلاً طبیعتِ موجود در نگاره را به سبک شرقِ دور دیدید ـ اشتباه نکردید، این جریان باز میگردد به این که هنرِ صفویان بشدت تحت تأثیر فرهنگ تُرکمن بود ـ با توجه به ریشههای خاندان؛ چینی و عُثمانی.