piruzan2.wordpress.com:

داستان در زمان فرمانروایی مغولان یا تاتارها بر ایران می‌گذرد. یکی از دبیران کتابخانه (عیدی) هنگام سوختن برخی از طومارهای کتابخانه، تصادفاً طوماری از استادش شیخ شرزین می‌یابد که جهت دادخواهی از صاحبدیوان نوشته بوده. متن طومار بخشی از سرگذشت شرزین پسر روزبهان، دبیر دارالکتّاب سلطانی است که از پسِ نوشتنِ طوماری به نام دارنامه شیوخ دیگر به او کفر و ارتداد می‌بندند. شرزین، چهره اصلی این نمایش که عمیقاً باور به خردورزی دارد، در دارنامه به ستایش خرد پرداخته، یا به گفته خودش: «خرد را به درختی مانند کردم که اگر بپروریش ببالد ورنه بیخ آن خشک شود.» شیوخ حسود که معتقد به تابعیت محض از نوشته‌های پیشینیانند، از نوشته‌های شرزین که حرف نو گفته خشمگین شده او را مورد بازجویی قرار می‌دهند. شرزین برای جان به در بردن کارِ خود را به ابن سینا نسبت می‌دهد؛ ولی سپس‌تر که دارنامه همچون کتاب تازه‌یابِ ابن سینا مورد استقبال شیوخ و سلطان وقت قرار می‌گیرد، شرزین در حضور سلطان خستو می‌شود که دارنامه را خودش نوشته است و …

 

برو به آدرس