زین خلق پر شکایت گریان شدم ملول
آن های و هوی و نعره مستانم آرزوست
- مولانا رومی
نمیدونم از کجا بگم؟!!
از کوروش کبیر و عدالتش و کشور گشایی؟ یا ازملی شدن نفت و حماسه مصدق؟
ازفرش شدن کف حمام با خون امیر کبیر یا وقایع داخل حرمسرای ناصرالدینشاه هوسباز بی غیرت ...
از محمد خان کلانتر و باز شدن دروازه های کرمان و بیست هزار جفت چشم کف میدون و یا ازقلم پر محتوای لطفعلی خان زند ...
از ذهن بیمار خمینی و خامنه ای؟ یا از سیاستمداری خاتمی؟
از این جنس بد غربی ها که نگذاشتن ایران هم یک کشوری بشه مثل کره؟ و یا از دیدن عکس خمینی در ماه؟
از گور های دسته جمعی دهه ۶۰؟ و یا از مظلومیت میر حسین در بند؟
از زنهای شهدا که در دفتر رئیس بنیاد شهید مورد تجاوزجنسی قرار میگرفتند؟ و یا از رهبر اوپوزیسیون در بند ایران ... این پیر مظلوم قرن: این حماسه تاریخ: این آقا مهدی خان کروبی ...
از چشمهای چپ انگلیسیها و نقشه های پلیدشون؟ یا از مظلومیت یک ملت در طول قرون و اعصار...
...چی بگم؟ چی بگم ؟ که این سینه دریای خونه...
بگذارید از اول شرو ع کنم ...
با اجازه شما بزرگتر ها به کرات کتاب "جامعه شناسی خودمانی" آقای نراقی را خواندم و تا حدود زیادی هم با آن موافقم ... ولی هر بار رسیدم به قسمتی از کتاب که از زبان یک روزنامه نگار فرانسوی ایرانیان را ملتی پرتوقع ... دورو ... دسیسه باز ... دغل ... مغلطه گر ... نان را به نرخ روز خور ... فرصت طلب ... بی استقامت و غیره و غیره میخواند رگهای گردنم باد کرد و زیر لب فحش دادم به هر چی فرانسوی بی اصل و نسبه ... این بی همه چیزهای فرانسوی اون زبون سختشون برامون کم بود که حالا دارند احترام ملی ما رو هم میبرند زیر سئوال؟!...
تا ساعتها زیر لب با یاری روح پر فتوح کوروش کبیر و با فحشهای بی ناموسی حماسی به هر چی خارجی هست احترام ملی مون رو زنده کردم ... اصلا این یاروفرانسویه کیه اسمش "ژان لارتگی" یا هر جانوری که اینها رو گفته اگر اینجا بود یک فصل کتک مبسوط میزدمش میفهمید ایران و ایرانی و بچه دروازه دولاب یعنی چه ...!!!
اصلا این فرانسوی ها همشون همینند ... انقدر پنیر گندیده خوردند که اصلا مخشون پکیده ... افتادند به هذیون ... زنده باد ایران و ایرانی ...
ولی حالا خودمونیم ... آیا واقعا این فرانسویه دروغ میگه؟ ما واقعا جور دیگری هستیم؟ آیا تا به حال فکر کردید که ما خصلتهای جمعیمون چیه؟ ... آیا ما واقعا مظلومیم؟ ...
مثلا این کوروش کبیر خودمون ... عادل بود؟ رحیم بود؟ مهربان بود؟ من که والله سوادم قد نمیده ولی کسی که نصف دنیا را با لشکر کشی و خون ریزی فتح میکنه قاعدتا نباید زیاد اهل رحم و مروت باشه ... حرفهای قشنگ زده ... ولی اعما لش با حرفهاش خیلی فرق نمیکنه؟
و یا مثلا مصدق و کودتای ۲۸ مرداد ... من که والله سوادم قد نمیده ولی مگه این همه آدم که اومدند تو کوچه بر علیه مصدق شعار دادند از کره مریخ استخراج شده بودند؟ اگر اینطوره بگین ما هم بدونیم ؟ آخه اون موقعها رفت و آمد به مریخ مثل امروز نبوده؟ بوده؟
... اصلا مصدق چرا تبعید شد؟ مگه بی معرفتی ما ملت که پشتش رو خالی کردیم و گذاشتیم تبعیدش کنند باعث تبعیدش نشد؟
و اما امیر آقا کبیر عزیز ما ... تا حالا توجه کردید که در طول تاریخ هر اون کسی که اهل خدمت و راستی است میون ما ملت قربونی شده ... واضحتر بگویم امیر کبیرو یا هر کس دیگه ای که اهل دوز و کلک نباشد و به میان ما بیاید ... ما ملت خودمون اون رو قربونی میکنیم....
رگ زن امیرکبیر یک نفر نبود ... اخلاق جمعی ما ملت بود...
... من که والله سوادم قد نمیده شما بگید ...
در مورد حرم ناصرالدین شاه بی وجدان ... همه ملت از دست ناصرالدین شاه مینالیدند ولی همه هم دست و پا میشکستند که دخترانشان در حرم شاه راه پیدا کند که هم دخترانشان تامین باشد هم خودشان!!
الان هم مگه همین نیست؟ !!!! مردان ایران هرکدام امپراطوری باز کردند ولی به صورت امروزی ... ۵ تا بنز و و ۱۷ دستگاه آپارتمان و ۷ تا ویلا ... یک زن و صد تا معشوقه؟!!! ... مگه دخترانمون التماس نمیکنند که یکی از اعضای اون حرمسرا ی شیک و امروزی باشند؟ ... دوره و زمونه عوض شده ولی عملکردهای جمعیمون چی؟ ...
همین آقا یان صاحبان امپراطوری ... روزها بزرگترین قراردادها روبا سپاه و نیروگاههای اتمی و وزارتخانه ها امضا میکنند ... تو وزارتخانه ها از دربان تا وزیر رو رشوه میدن تا کار رو بگیرند ... پاش بیفته شرخر استخدام میکنند تا نسق سه چهار تا از رقبا رو با تهدید و ضرب و شتم بگیره...بچه های حفاظت اطلاعات و امنیتی رومیفرستند دم در خونه طرف که خود اون بابا و زن و بچه اش رو بترسونند ... اونوقت شبها پای بساط ذغال لیموو تریاک زرد ماهان و ودکا اسمیرنوف و مستی وماست و خیار ورقص لعبتکان ودالام دیمبول و گفت و گو. ... آههای سوزناکی از ته دل میکشند و میگویند: بد مملکتی شده ... دیگه امنیت نیست ... بالاخره ما کی از این وضع نجات پیدا میکنیم؟!!!
کی مملکت رونا امن کرده؟ دم و دستگاه یا خودمون؟
من که والله سوادم قد نمیده شما بگید
زمان حمله محمد خان قاجاردروازه های کرمان رو کی باز کرد ؟ از مریخ آورده بودنش؟...
تا حالا فکر کردید در آوردن بیست هزار جفت چشم ... چند نفر و چند ساعت کار میبره؟ چه کسانی چشم ها را در آوردند؟ همون کره مریخی ها؟!
چه کسی نگذاشت ایران یک کشوری مثل کره بشه؟ ما کردیم یا اون انگلیسیها با اون چشم های چپشون؟
عکس خمینی رو کی تو ماه دید؟ اونها چه کسانی بودند که سال ۵۷ تو هر مهمانی و مجلسی با رگ گردن باد کرده قسم میخوردند که با چشم خودشان دیدند خمینی رو تو ماه ... تازه دست هم تکون داده واسشون...
کی بود اومد تو خیابون داد زد "بگو مرگ بر شاه"
اونها چه کسانی بودند که هفته ای ۵ شب عرق خوری و کاباره بودند ولی میون این دکه تا دکه بعد تو خیابون داد میزدند: ما همه سرباز توئیم خمینی .... گوش به فرمان توئیم خمینی ... یا که طلب استقلال آزادی جمهوری اسلامی!!میکردند....
پدرم تعریف مکرد که میان دو تظاهرات برای رفع خستگی میرفت دکه عرق فروشی سفارش ۵۵ قوچان و لوبیا داغ میداد!!!!
همه چیز حالت بازی و سرگرمی نداشت برامون؟ ... الآن چی؟ میر حسین؟خاتمی؟ روحانی؟ اینها سر گرمیمون نیست؟
ده ها هزار کشته دهه ۶۰ یادتون هست؟ کشتارهای بی محاکمه..... مادران داغدار.... دختران باکره ای که شب پیش از اعدام به آنان تجاوز میشد .... جعبه های شیرینی و دسته گلهایی که صبح شب زفاف همراه جسد دختر به مادر پدر های بهت زده تحویل میشد .....
....نخست وزیر زمان که بود؟...... یادمون که نرفته؟... گورهای دسته جمعی یادتون هست؟
پس چه جوریه که الان حنجره پاره میکنیم: یا حسین میرحسین ... چرا ما ملت التماس می کنیم به اونی که بدبختمون کرده بدبخت ترمون بکنه؟!!
.....من که سوادم قد نمیده شما بگید...
چه جوریه که سینه چاک میکنیم برای آق مهدی خان کروبی؟ .... جنایات و تجاوزهای جنسی او در زمان ریاستش در بنیاد شهید و بعد دزدی ها و خیانتهایش در مجلس فراموش شد؟ ....
چرا ما ملت هیچ زمانی دنبال دوست نمیگردیم بلکه همیشه دنبال دشمن دشمنانمان میگردیم؟ به محض مخالفت موسوی و کروبی و روحانی با کسانی مثل خامنه ای و یا احمدی نژاد که دشمن میدانیمشان ناگهان این سه تن ازدوست هم به ما نزدیکترمیشوند....
چرا ما همیشه دنباله روی مکتب "لا لحب علی بل لبغض معاویة" (نه از سرعشق به علی بلکه از سر دشمنی با معاویه) هستیم ؟!
من که والله سوادم قد نمیده شما بگید ...
الحمدلله ما ملت تمام مسائل دنیا را پای بساط عرقخوری و تریاک حل میکنیم ... آیا الان باز وقتی کله امون گرم میشه نمیگیم : باز خدا پدر اون خمینی رو بیامرزه...و یا ... باز خدا پدر اون شاه رو بیامرزه ... اون خیلی بهتر بود!!
آیا واقعا اینجوریه؟ آیا واقعا خمینی بهتر از خامنه ای بود؟!!!! آیا واقعا شاه خوب بود؟ آیا اینها دیکتاتور نبودند؟ کشت و کشتار و شکنجه نمیکردند؟ دیکتاتور با دیکتاتور فرق میکنه؟
چرا هی میپرسیم پس این آخوند ها کی میرن؟ پس کی این ورق بر میگرده ... اینها و اونهایی اصلا در کار هست؟ ... همش خودمون نیستیم؟
آیا این ناصرالدین شاه ها ...محمد رضا شاه ها ... خمینی ها ... خامنه ای ها ... احمدی نژاد ها ... فسنجانی ها ... شکنجه گران زندان اوین ... باز جویان زندانیان سیاسی ... قاضی مرتضوی ها ... جلاد ها ...آدمکش ها ... مسئولین قتل های زنجیره ای ... متجاوزین زندان کهریزک...
محافظین ۱۲۰۰۰ نفره خامنه ای ... صدها هزار نفر حفاظت اطلاعاتی ... چندین میلیون سپاهی و بسیجی ... و ... همه رو اون انگلیسی ها با چشمهای چپشون از مریخ وارد کردند؟ اینها ایرونی نیستتند؟
من که والله سوادم قد نمیده شما بگید.
چرا ما ملت هی چاله به چاهیم ؟ فکر کردید تا به حال؟
شاید برای اینه که فراموشکاریم ...شاید برای اینکه حال و حوصله تفحص در تاریخ رو نداریم ... اصلا تاریخ رو نمیخونیم چه برسه به تفحص...
شاید برای اینکه زیادی به خودمون مغروریم و فکر میکنیم بی ایرادیم...
شاید برای اینکه در گذشته زندگی میکنیم ... هنوز از روح ۲۵۰۰ ساله کورش کبیر حرف میزنیم... با وجود حمله اعراب و مغول و قبیله های گوناگون هنوز خود را از نواده های کوروش میدانیم و حاوی خون آریائی ... شاید برای اینکه کوروش را بی عیب میدانیم ... شاید برای اینکه خودمون رو بی عیب میدونیم و تمام دنیا را معیوب میدونیم...
شاید برای اینکه میان قومهای متعدد ایرانی هم حتی همه قومهای دیگر رو معیوب میدونیم و قوم و قبیله خودمون رو بی عیب و منزه ... به ترک و لر و رشتی و اصفهانی و ... انواع و اقسام توهینها را میکنیم ولی موقع بحث سیاسی آهی از ته دل میکشیم و میگیم: این غربی ها خواستار تجزیه ایران هستند!!!! ... آیا ایران پیشاپیش توسط اعمالمان تجزیه نشده؟ ... آیا ما تو انکار نموندیم؟...
شاید برای اینکه همچین که پامون به خارج میرسه ... روز دوم لهجه پیدا میکنیم و "ر" های تمامی کلمات روغلیظ ادا میکنیم به همه تازه واردین هی توصیه میکنیم که با ایرانی نگرد ... با ایرانی معامله نکن .. در زمانی که طرف نیست تا از خودش دفاع کنه بدترین تهمت ها را به او میزنیم ... پشت سر دوست و آشنا و غریبه غیبت میکنیم ... ولی آخر هفته ها خانه هامان پر ازهمان ایرانی هایست که پشت سرشان حرف زدیم و نباید رفت و آمد میکردیم....
نه با غیر انس و الفتی داریم نه با خویش...
شاید برای اینکه عامل بدبختی امون رو حمله اعراب در ۱۴۰۰ سال پیش میدانیم!!!! ...
شاید برای اینکه در ایام تاسوعا عا شورا ته ریش میذاریم پیراهن مشکی میپوشیم عرق نمیخوریم خرج میدیم ... ثوابش روهم یواشکی زیر قالی قایم می کنیم برای مبادا ... ولی شبهای عرق خوری آهی از ته دل میکشیم و میگیم : هر چی میکشیم از این دین و مذهبه داداش...
من که نمیدونم سوادم قد نمیده ... شما رو قسم میدم به اون خدای محمد یکی که میدونه چه خبره بیاد این دست منو بگیره بگه: شششششزززززم ... منو شبونه ببره امامزاده داود بلکه شفا پیدا کنم...
نیما شیخی
ونکوور
هفدهم جولای ۲۰۱۳
بيشرمانه و صادقانه عرض ميكنم كه در طول سه سال و خورده اى كه از زمان تحرير نوشتارتان گذشته، ما ملت از آنچه كه برشمرديد قرمساق تر هم شده ايم. تمام.
مطلب خیلی خوبی بود...
منم همین ها رو میگم...
ولی علمای این سایت بهم پرخاش میکنن و میگن
سوادت قد نمیده...برو مطالعه کن
مقاله تون حرف نداشت
کاملا با شما مافقم
شاید برای اینه که فراموشکاریم ...شاید برای اینکه حال و حوصله تفحص در تاریخ رو نداریم ... اصلا تاریخ رو نمیخونیم چه برسه به تفحص...
جوابش را خودت پیدا کردی! مردمانی بدون پرینسیپال , دروغگو و دورو چیزی هم که نمیخونن. نه از گذشته میدانند و نه فکر آینده.
با شما موافقم که از ما است که بر ما است و کرم از خود درخت است اما این را نیز نمیتوان ناگفته گذاشت که جای جای این نوشته نشانی است از آنچه به انتقاد از آن پرداخته اید. وقتی میگوئیم بیست هزار جفت چشم در آوردند چقدر پایه بر تفحص تاریخی دارد؟ چه کسی چشمها را شمرد و که نوشت؟ ناصرالدین شاه هوسباز بود و بی غیرت؟ اگر همه اش توی حرمسرا بود پس چگونه پنجاه سال سلطنت کرد و کشور را هم یکپارچه نگاه داشت؟ بنده هم عقلم قد نمیده اما هر چی میکنم دو دوتا چهار تا نمیشود. نمیگویم پادشاه نمونه ای بود اما شاید مشکل دیگر ما قضاوت تک بعدی است. محمد رضا شاه و خمینی هر دو دیکتاتور بودند و فرقی ندارند؟ یعنی اینها را جدی میگی؟ قربون شما برم این تفحص در تاریخ را دست کم نگیرید.
هوسباز و بی غیرت شما هستید که اصلاً معلوم نیست از زیرِ کدام بُتهٔ بی ریشه به عمل آمدید، خاک بر سرِ ایرانیانی کنند که این چنین مزخرفاتی را تحمل کرده و تنگِ خانه خود نشستند و بادِ روده از پشتِ رایانه حوالهٔ همدگر میکنند، از خدا بی خبرانِ بیچاره!
ردواین عزیز
من هی گشتم تو این متن کلمههای "هوسباز و بیغیرت" رو پیدا کنم، چیزی ندیدم!
شما این متن رو اصلا خوندی؟
اصلا متوجه منظور این نویسنده شدی؟
شاید اگر دوباره بخونی، متوجه بشی که منظورش اصلا بدگویی کردن از از ناصرالدین شاه و یا دیگران نیست....(گوی اینکه قصد حمایت از اونها رو هم نداره)
اصلا داره صحبت از چیز دیگهای میکنه، دوست عزیز
من به همه کاربرانی که با این متن مخالف هستند توصیه میکنم که کتاب "رهبران و پیروان" یا کتاب "قدرت" برتراند راسل رو حتما بخوانید.
"و اما امیر آقا کبیر عزیز ما .."
سوری گرامی لطفاً خطِ چهارم را بخوان.
امروزه روز فقط یک نا آدمِ نادان به خود اجازهٔ فحّاشی به درگذشتگان میدهد، وگرنه کسی که تاریخ خوانده باشد، کسی که پدر و مادر داشته باشد ـ اینقدر کثیف و ناشی نمینویسد.
خدا تجامی فحّاشان نسبت به درگذشته گانِ ایران را لعنت کند.
در "مادر به خطا" بودن سلسله نالايق، خونخوار و خائن قاجار همين بس كه راه را براى استبداد پلشت رضاقزاق سوادكوهى و خانواده هرزه، رذل و تماميتخواهى كه از او پس افتاد، هموار كرد. تمام.
رضا خان آمد که جد و آبادِ نداشتهٔ توی نا خلفِ بی وجدان را ادب کند که نتوانست، لعنتی کجا بودند کپک خورهای فامیلِ تو سَرِ جنگهای روس و ایران؟ سرِ مشروطه و غارتِ مجاهدین؟ سرِ حملهٔ متفقین؟ کودتای ۲۸ امرداد کجا بودند؟ لعنت به آنهایی که تو را پس انداختند، نه مذهب حالیشان بود و نه کشورِ ایران... حقِ شماها همین است که الان ناموسِ خانوادهٔ تو یکی را عراقیها و عربستانیها به هوا دهند تا ایران از شما نابکارانِ جاسوسِ اجنبی پاک شود.
بجای اینکه پشتِ رایانه بنشینی و حرفهای صد من یک غاز بزنی میرفتی میدیدی حالا با ایران چه میکنند، میبینی حالا چطور عذاب خواهی کشید وقتی که پشتِ سرِ درگذشتگان حرفِ بد زدی.
ردواین عزیز
حق با شماست، من خط چهارم رو فراموش کرده بودم
اما با شما یک گفتگوی مفصل دارم
دوست عزیز، میتونم درک کنم که شاید در شرایط جسمانی خوبی نیستی و حوصله به خرج نمیدی برای درک مطالبی که میخونی
وگرنه (از دیگران که این مطلب رو اصلا نفهمیدن هیچ انتظاری ندارم) اما از شما دوست عزیز و فرهیخته که اهل مطالعه هستی، بنظرم خیلی بعید اومد که متوجه اصل مطلب نشدی
این متن، یک طنز تلخه به سبک صادق هدایت
کلا هیچ قصد توهین و افترا به هیچ رهبر سیاسی نداشته
انگشت شماتت نویسنده به سوی ملت ایرانه، که هر لحظه هر کسی رو که میخوان بزرگش میکنند و بعد اگر خوششون نیومد به زمینش میزنن...و یا بر عکس (در مورد رفسنجانی)
دقیقا صحبت از همون "تحریف تاریخ" هست که شما ازش گله داری
خواهش میکنم این مطلب رو دوباره در کمال صحت و سلامت و بدون پیشداوری بخون
وقتی که میگه "این ناصرلدین شاه فلان و فلان" دقیقا منظورش بر عکسه! داره میگه که مردم از ناصرالدین شاه چنین صحبت میکنند و بد میگن، ولو اینکه او شاید چنین پادشاه بدی هم نبوده
وقتی که میگه "امیر کبیر عزیز"..... دقیقا داره لقبی که مردم به امیر کبیر دادن رو به سخره میگیره...
هدف تمام این القاب به رهبران پیشین، اینه که نشون بده که مردم هر چیزی که دوست دارن در مورد هر کسی که میخوان فکر میکنند و نتیجه گیری میکنند ...... بعد هم همیشه شکایت میکنن که تقصیر از رهبران و یا انگلیسیها و غرب بوده، در حالی که مشکل اصلی خود ما ملت هستیم که با دید باز قضاوت نمیکنیم و هرچی که هر کسی به ما میگه چشم بسته قبول میکنیم
این متن طنز، هیچ قصد حمله به پیشینیان نداره، حملهای هم در کار نیست!
فقط داره انتقاد میکنه از رفتار سیاسی یک ملت که همیشه خودش تیشه به ریشه خودش میزنه و همیشه هم احساس قربانی شدن میکنه و از رهبران شکایت میکنه
برای من خیلی خیلی عجیبه که چطور برخی از افراد (نه شما البته) که خیلی هم ادعاشون میشه که دانا هستند و با مطالعه هستند و غیره، هیچ از این مطلب و منظور اصلی نویسنده سر در نیاوردن و به بیراهه رفتند!
به قول فرانسوی ها، این القابی که نویسنده به پیشینیان داده رو نباید به طور "پرمیر دگره" گرفت، بلکه باید به صورت طنز به اون نگاه کرد.
خواهش میکنم بدن دوباره مطلب رو بخون
هر کسی حق داره که با نظر این نویسنده اینجا مخالف باشه، ولی توهین کردن و فحش دادن در شرایطی که اصلا منظور نوشته رو درک نکردید، کاریست بسیار دور از انصاف و نادرست
امیدوارم که هر چه زود تر سلامتی و شادبی خودت رو باز یابی، دوست عزیز
سوی جانِ گرامی، کارِ بنده دیدن ـ نوشتن و خواندن است، بنابرین با یکبار خواندن ـ منظورِ نویسندهٔ نا نَجیب را درک میکنم، با دَری وَری نوشتن هیچگاه کسی نه مقامِ ادبی شاملِ حالِ خود میکند و نه وزنهٔ شامخِ روشنفکری!
می زنم پِیکی به سلامتی تو...
نانجیب, مادر مطبخیته... قرمساق...
بدبختِ بیچاره نصفِ قوانینِ خوبِ آموزش و پرورش ایران توسطِ مادرِ من به مجلس ایده پردازی و تصویب شده و وای اسفا که در آخرِ کار توی بی ریشه و حرامزاده بی تربیت ماندی و خاک بر سرِ خارجیهایی کنند که در مملکتشان به نشخواری مشغولی. برو بمیر از تنهایی و از هرزگی فکری که نه درین دنیا خیر میبینی و نه در آن دنیا که لعنِ همه مردمِ ایران را در پشتِ کثیفِ خود حمل میکنی. لعنت به پدر و مادرِ نداشتهٔ تو که هیچ گُهی برای ایران نخوردند و تو انگل را ریدند و پروریدند.
یکی دو مطلب: اینکه مادر شما, بنا به ادعای شما, توانست در زمینه اجتماعی مثمرثمر باشد, رهین بیضه های استوار همان رضا قزاق دیکتاتوری میباشد که عدم لیاقت شما قجر های مطبخ زاده, او را به قدرت رساند... مبارزات جانانه آزادزنان ایرانی بر علیه حکومت بوگندوی ولایت فقیه ریشه در "رفع حجاب" زورکی رضاخانی دارد... یاد آن رادمرد کبیر, هماره گرامی باد ... دیگر اینکه... ایکاش زنده یاد مرحوم مادر شما, بجای صرف وقت و انرژی برای ترمیم و تصحیح امور آموزش و پرورش در مملکت, قدری وقت میگذاشت برای پرورش و تربیت تو گوساله که تازگی ها "موج انفجاری" هم شده ای...
بدبخت توی حرامزاده که اصلاً ایرانی نیستی، هیچی از دنیای واقعی نمیدانی، جرات نداری روبرو بشوی و اینگونه زر بزنی، بمان همان پشتِ رایانه و لعنتِ بیشتر برای خود و فرزندانت و آن والدینِ نداشته اَت بخَر، ترسوی بیچاره هستی که بزودی از اختلال دوقطبی مضاعف خودکشی خواهی کرد
خوب، خدا رو شکر، با این فحش و فحش کاری ها، همه مشکلات مملکت رو حل کردیم!
به همدیگه توهین میکنیم و جدّ و آباد همدیگه رو فحش میدیم، اینطوری تمام مشکلات و مسائل مملکت رو به گردن همدیگه میندازیم. خیالمون راحت میشه که خدمت به خلق کردیم.
آخر هفته خوبی داشته باشید.
خدا را شاهد میگیرم که به احترام شما خواهرگرامی و گرانقدر است که در محضر سرکار, در حد توان رعایت ادب و اصول اخلاقی را مینمایم... حیف که شما از قماش اون زنیکه شلخته هایی نیستی که برای فضولی سرشون رو توی همه سوراخا میکنن, وگرنه که در حضور خود شما کاری میکردم که این حرامزاده قرتی, معاهده ترکمنچای را بکنه همونجای مادرش که قوانین آموزش و پرورش ازش اومد بیرون...
سوری جان شما این بی اصل و نسبِ بی نزاکت را ببخش، سر وقت آدرسَش را به دیگران خواهم داد تا دیگر غلط بکند فَضله پراکنی کرده و جد و آبادِ نداشتهاَش حسابی بسوزد، این آخوند پرستهای مالِ حرام خور باید بفهمند که در هیچ جا آسایش و آرامش نخواهند داشت، همه چیز سرِ وقتِ خودش.
آدرس آبجی جنده ات را هم بده...
شراب جان حیف از شما است که زبان به زبان ابن عقده فحاش شوید. این فرد چند روزی است که نتوانسته در بلاگهای فرد عقده گشائی کند و آمده عقده هایش را سر شما خالی کند. البته اگر کامنتهای او را دوباره با دقت بخوانی میبینی که اصلا به پدر و مادر تو فحش نداده بلکه داشته از آنها تعریف میکرده. تعجب میکنم که این را متوجه نشدی.
نیما خان
نمی خواهم شما را متهم به بی تفاوتی کنم اما جای دارد که شما به عنوان نویسنده این نوشتار در زمانی که چنین سوء تفاهمی در مورد نوشته شما پیش آمده وارد گود شده و هر گونه شک و شبهه را در مورد نوشتۀ خود از بین ببرید. به نظر مخلص این وظیفه هر نویسنده، به خصوس در دنیای مجازی، در قبال خوانندگان است.
*with all respect since my persian key board is disabled and don't like finglish typing*
our dear blogger just sung a repeatitus Iranian and Muslims in general attitude !!
without coming up with a solution or even a follow up on his current blurbs
-you don't need to be a litterate to find or try to find an ansewer from others
-secondly if you're sincerely have an inch of well meaning thoughts about it at all…
you yourself should be the first inline and on the ground inside Iran and not in an 11 hrs of in different time zone all the way in British Columbia!!
in short come up with some solution and be engaged at least with others in virtual world if the other one is out of reach or question!
peace
جناب شيخى
كيبورد فارسى را درست كردم
باميد روزى كه شما را در قيطريه ازاد و رها شده از اهريمنان و اجنبى پرست ببينيم و لبى تر كنيم و شما از خاطرات ونكوور بگيد و ماهم از اينوييت و خرس هاى سفيد قطبى در گرويينلند!!
من مازیار را اگرکه نه بخاطر دیدگاه و موضع گیریهای سیاسی او, بخاطر آن نظر (کامنت) تکان دهنده و بیاد ماندنی که در تجلیل از مادر بزگوارش, و بزرگداشت برادر زنده یادش در یکی از پستهای من نوشته بود, خیلی دوست دارم؛ و برایم فرق نمیکند که او راجع به من و امثال من چه فکر میکند یا نمیکند... منظور اینکه... صمیمانه امیدوارم که قبل اینکه ونکوور بره زیر آب یا نسل خرس های قطبی منقرض بشه, ایران آزاد بشه وهمه مون, چه اربابی مثل شما یا رعیتی مانند بنده برگردیم سر خونه و زندگیمون...
منهم مازیار رو خیلی دوست دارم.
هم بسیار مودبه و هم انسان درستیه.
با اینکه گاهی اوقات فکر میکنم که شاید همون مهرداد.ا باشه، ولی حتی مهرداد هم بنظرم آدم بدی نیست، فقط گاهی کنترل خودش رو از دست میده.
در مورد افکار و مواضع مازیار هم باید بگم که آرزو میکردم همه مخالیفن فکری من، از همین دست باشند.
هرگز در طول سالها، از مازیار ندیدم که کامنت زشتی بگذاره یا به دیگران پرخاش کنه.
به شخصیت مازیار خیلی احترام میذارم و براش آرزوی موفقیت همیشگی میکنم.
درود بر مازیار :)
سورى خانوم و جناب رازى ممنون از لطف تان
خدايى من نه سواد اقا مهرداد رو دارم و نه هيچ گرايش مذهبى يا سياسى!
انسانم و انسانم ارزوست
اگر هم كلمه اى كه راجع به بلاگ اقاى نيما گله اى كردم كه اين مشغلات خاص را همه ميدانيم ولى راه حل بايد ارايه كرد نه گلايه اميد كه ناراحت نشوند.
خودم سالها پيش در همين سايت يا ايرانيان دات كام نوشتم كه از مردم داخل ايران انتظارى نبايد داشت چون شديدآ سركوب خواهند شد
اگر ما در خارج از دادن ماليات خود دارى كنيم تا اينان از حمايت زير ميزى از خونخواران دست بردارند…
كه يكيشان همان مهرداد خان بود و اينكه اين به ضرر خودم در اين كشور قانون نميشود اين طورى مقابله كرد…
به هر حال ممنون دوباره.
Merci Maziar jaan
!You are the best
سلام
تشکر میکنم از همه دوستان که اظهار نظر فرمودند. آنان که تشویق نمودند و تایید کردند دستشان را میبوسم. صمیمانه میفشارم دست آنها که فحش دادند و حواله کردند چرا که رفتارشان تاییدی بر نوشته اینجانب و مریضیهای فرهنگی ما ملت ایران است. ما گرایش زیادی به مکتب : " اثبات خویش از طریق نفی دیگران" داریم. برای اینکه "من" درست بگویم حتما باید ثابت کنم که "تو" اشتباه میکنی.میانه ای با " شنیدن" نداریم. دوستان این مطلب یک طنز تلخ است. همانطور که دوست عزیزی توضیحات زیبا و جامعی دادند من نه حمله میکنم نه حمایت. فقط در غالب این نوشته به سخره میگیرم حمله یا حمایت آتشین ما ملت از شخصی یا سویی را. صحبت از بیغیرتی ناصرالدینشاه نیست صحبت از ما ملته که او را بیغیرت میخوانیم ولی اگر شرایطش مهیا شود از او هم نیز بدتر خواهیم کرد. درهمین عصر امروزی حرمسرای مدرن راه میندازیم ولی هنوز انگشت اشاره به بیرون داریم نه خویش. در اوایل انقلاب میر حسین موسوی را ملیجک خمینی میخوانیم و چند سال بعد او را با امام حسین محشور میکنیم. در خیابان میرقصیم و پایکوبی میکنیم که : شاه رفت شاه رفت. چند سال بعد از او بت میسازیم و میپرستیمش. رفسنجانی را اکبر شاه مینامیم و به او تف و لعنت که چقدر دزدید و چقدر کشت ولی زمان مرگش او را امیر کبیر ایران مینامیم. فکر نمیکنید دست ما برای همه روست؟ ما ملتی هستیم که عاشق قربانی بودن هستیم. حاضر نیستیم حتی برای لحظه ای فکر کنیم که به بار آورنده این همه نکبت نه آمریکا ست نه انگلیس. خودمانیم. ( نه منکر دخالت دست ابرقدرتها در سیاست داخلی ایران میشوم و نه تایید میکنم ولی اگر حتی فرض رو بر دخالت کامل دست اجنبی بگذاریم فکر نمکنید که آنها دست ما را خوانده اند وبستر را آماده میبینند که میتوانند دسیسه کنند؟ نباید یک جاهایی را بست که دفعه بعد از آنجا نخوریم؟) اولین مرحله درمان : اعتراف به درد است. مرحله قبول بیماری. به محض اعتراف به هر عیبی مسولیت تغییر دادن خودمان به گردنمان میافتد. مشکلات فرهنگی ما با مهاجرت به بیریتیش کلمبیا ... لوس آنجلس ویا حتی بنگلادش حل نمیشود. با ماست . همراه ماست.
من بالای 20 سال است که از ایران مهاجرت کردم. از بدو مهاجرت عهد کردم که این هجران را با تمام سختی هایش بپذیرم و به آن به چشم تولدی دیگر نگاه کنم. به قول فرهیخته ای به " غسل روحی " بپردازم. و یا به قول فروغ: " تولدی دوباره" هنوز بعد از این همه سال بدون اینکه متوجه باشم خلافهایی از قبیل پارک دوبله.... دور زدن وسط چهار راه و... لایی کشیدن را انجام میدهم.
وقتی به عقب برمیگردم تا ببینم چه کردم. یادم میآید که اول اینطرف آنطرف را پاییدم. مطمئن شوم که پلیس نیست بعد خلاف را مرتکب شدم و خوشنود و خندان که قانونی را دور زدم. این قسمتی از بیماری فرهنگی : "قانون ستیزی و قانون گریزی " ماست. این گوشه کوچکی از ایرادهای ماست. باید روزی بایستیم اعتراف کنیم به معایبمون. و سعی در رفع معایبمون داشته باشیم. شعر اول مطلب را از قول مولانا نوشتم که یادآور باشد که هفتصد سال پیش هم ما مثل الان مشغول گریه و ناله و شکایت بوده ایم. ( زین خلق پر شکایت گریان شدم ملول) درد ما درد امروز و جمهوری اسلامی نیست. از ازل تا ابد همین بودیم و منکر. همان مولانا که از گریه و شکایت مردم ملول بوده در جای دیگری گفته:
"ای برادر تو همان اندیشه ای مابقی استخوان و ریشه ای" هر نتیجه ای در این دنیا از فکری شروع میشود. چهار مرحله دارد. ذهنیت و بینشی که ما به این دنیا و وقایع دور و برمان داریم احساسی را درونمان میزاید. این احساس معمولا عمل یا عکس العملی را به دنبال خواهد داشت. و هر عمل یا عکس العمل نتیجه ای را به بار میاورد. ما به صورت جمعی بیمار گونه فکر میکنیم. احساس میکنیم. عمل میکنیم و نتایج بیمار گونه ای هم به دست میآوریم. و هی مینالیم که چرا زندگی... جامعه... روابط ...بیمار است؟ وبه جای پیدا کردن درد ...مرده باد زنده باد و فحش و فضیحت به زمین و زمان و حکومت و نگارنده و به همدیگر و آمریکا و انگلیس و آخوندا و غیره..... این ربطی به داخل ایران و خارج ایران ندارد. هر جا باشیم کمابیش همینگونه رفتار میکنیم. من در ونکور بزرگ زندگی میکنم. این شهر شده یکی از مراکز اعزام آقا زاده ها. همین جا پیش چشم این همه بیدار آقازادگان مساجدی دایر کردند. عزاداری و تکیه برقرار میکنند. دوستانی که هفته ای چند شب پیش لیوان مشروب به دست نوش جان گویان دور مجلس مشغول رقصند. ته ریش میگذارند در تکیه حاضر میشوند سینه میزنند تا بتوانند با همان آقازادگانی که پول تو دستشان زیاد است داد وستد کاری داشته باشند. دوست عزیزی به نکته نغزی اشاره کردند که : حالا خوب که چی؟ اینا رو گفتی.... راهکار چیست؟ به قول غربیها سفر هزار کیلومتری با قدم اول شروع میشود. اولین مرحله شناسایی و اعتراف به ضعفهایمان هست. بقیه راه را با کمک جامعه شناسان و متخصیصن میشود رفت.
http://www.mehrnews.com/news/1347248/
http://kamranmosafer.persianblog.ir/post/122/
https://www.facebook.com/media/set/?set=a.1153605991403151.1073743380.588081667955589&type=3
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%
جناب شیخی
با تشکر فراوان از شما که تشریف آوردید و مطالبی برای روشن شدن موضوع مقاله تان افزودید.
البته همونطور که قبلا گفتم، این مقاله کاملا روشن و قابل فهم بود، فقط باید که با چشم بصیرت خونده میشد، نه با نظر اغماض و انتقادی که بعضیها (از ما بهتران و همیشه دانا تران) همیشه سعی میکنند که نشون بدند.
من به سهم خودم باز هم از شما تشکر میکنم برای نوشتن و پست کردن این طنز بسیار معقول و شجاعانه در یک سایتی که همه فقط به دنبال شکار همدیگه هستند.
کاملا با شما موافقم.
امیدوارم که در آینده مقالات بیشتری از شما در این سایت بخونیم.
الان به شما قول میدم که همین امشب یکی از اون "از ما دانا تران" که همیشه آماده برای هر گونه بحثی که دیگری رو بکوبه و ثابت کنه که ایشون دانا تره، سر میرسه.
از روی عادت همیشگی، اگر شما بگید که الان شبه، خواهد گفت که نه روزه :)
خلاصه بعد از چهار روز متوالی بحث و گفتگو، با آوردن مثالها و منابعی از هرودوت گرفته تا منطق الطیر، سعی میکنه که ثابت کنه که الان روزه، اما چون نزدیک غروبه، اینه که به نظر شما اومده که حتما شبه !
اما یقین بدانید که صد در صد اگه ایشون فرمودند که روزه، حتما روزه..... فقط دم غروبه، میدونید؟ :))
سوری جان ممنونم از این همه محبت و تشویق و همراهی شما. مرسی از اینکه با دید باز به مسایل نگاه میکنید. من قصد پاسخگویی نداشتم چرا که از همان بحث روز و شب گریزان بودم. ولی گوشزد و تشویق شما باعث تحرکی در من شد که چند خط اضافه کنم. به قول مادربزرگم براتون سه چیز آرزو دارم : تن سالم.دل خوش. فکر آزاد.
مرسی از لطف شما نیما جان.
حق با شماست، بحث کردن زیاد اینجا نه فایدهای داره و نه اصولا لزومی داره.
امیدوارم که همیشه موفق و موید باشی.
دوست گرامی اختلاف نظر به معنای مسابقه و اثبات اشتباه نیست. وقتی شما نوشته ای را منتشر میکنید باید انتظار انتقاد را نیز داشته باشید. آن چه شما در این نوشتار عنوان نمودید به طنز و به جد کاملاَ روشن بود و برخی هم از جمله بنده از شما انتقاد نمودند. کسی در مورد فاجعه ای که در کرمان رخ داد شکی ندارد اما کدام سند را داریم که بیست هزار تا بود. شاید دوهزار تا بوده و شاید چهل هزار تا بوده. در ننگ عمل تفاوتی نیست اما شما که از ملت ایراد میگیرید که تفحص نکرده همه چیز را باور میکند خود به آن دام افتاده اید. یا شاه و خمینی را برابر کرده اید که هر دو دیکتاتور بودند. امروز دیگر حقایق روشن شده و میدانیم چرا شاه با آن اقتدار حکومت میکرد و معلوم نیست برای چه شما به سرزنش افرادی پرداخته اید که شاه را خوب ارزیابی میکنند. متاسفانه مشتی آخوند و دین مدار ابله و توده ای خائن خود را روشنفکر فرض نمود و به مبارزه با او پرداخت و نتیجه اش شد فرار شما از وطن خویش. حال میتوانیم گرفتار لغات شویم و بگوئیم دیکتاتور دیکتاتور است و ماهیت عمل افراد و نتایجش را در نظر نیاوریم.
دوست گرامی نکته دیگری هم که باید در نظر داشت فقر است. آن زنهائی که میبینی به حرمسرای متمولین میروند در کشورهای دیگر نیز همین کار را میکنند. امیدوارم که انتقاد بنده را چیزی بیش از یک انتقاد از برخی بیانات در این نوشتار فرض نکنید.