زین خلق پر شکایت گریان شدم ملول
آن های و هوی و نعره مستانم آرزوست

- مولانا رومی
 

نمیدونم از کجا بگم؟!!

از کوروش کبیر و عدالتش و کشور گشایی؟ یا ازملی شدن نفت و حماسه مصدق؟

ازفرش شدن کف حمام با خون امیر کبیر یا وقایع داخل حرمسرای ناصرالدینشاه  هوسباز بی غیرت ...

از محمد خان کلانتر و باز شدن دروازه های کرمان و بیست هزار جفت چشم کف میدون و یا ازقلم پر محتوای لطفعلی خان زند ... 

از ذهن بیمار خمینی و خامنه ای؟ یا از سیاستمداری خاتمی؟

از این جنس بد غربی ها که نگذاشتن ایران هم یک کشوری بشه مثل کره؟ و یا از دیدن عکس خمینی در ماه؟

از گور های دسته جمعی دهه ۶۰؟  و یا از مظلومیت میر حسین در بند؟

از زنهای شهدا که در دفتر رئیس بنیاد شهید مورد تجاوزجنسی قرار میگرفتند؟ و یا از رهبر اوپوزیسیون در بند ایران ... این پیر مظلوم قرن: این حماسه تاریخ: این آقا مهدی خان  کروبی ... 

از چشمهای چپ انگلیسیها و نقشه های پلیدشون؟ یا از مظلومیت یک ملت در طول قرون و اعصار...

...چی بگم؟ چی بگم ؟ که این سینه دریای خونه...

بگذارید از اول شرو ع کنم ... 

با اجازه شما بزرگتر ها  به کرات کتاب "جامعه شناسی خودمانی" آقای نراقی  را خواندم و تا حدود زیادی هم با آن موافقم ... ولی هر بار رسیدم به قسمتی از کتاب که از زبان یک روزنامه نگار فرانسوی ایرانیان را ملتی پرتوقع ... دورو ...  دسیسه باز ... دغل ... مغلطه گر ... نان را به نرخ روز خور ... فرصت طلب ... بی استقامت و غیره و غیره میخواند رگهای گردنم باد کرد و زیر لب فحش دادم به هر چی فرانسوی بی اصل و نسبه ... این بی همه چیزهای فرانسوی اون زبون سختشون برامون کم بود که حالا دارند احترام ملی ما رو هم میبرند زیر سئوال؟!...

تا ساعتها زیر لب با یاری روح پر فتوح کوروش کبیر و با فحشهای بی ناموسی حماسی به هر چی خارجی هست احترام ملی مون رو زنده کردم ... اصلا این یاروفرانسویه  کیه اسمش "ژان لارتگی" یا هر جانوری که اینها رو گفته اگر اینجا بود یک فصل کتک مبسوط میزدمش میفهمید ایران و ایرانی و بچه دروازه دولاب یعنی چه ...!!!

اصلا این فرانسوی ها همشون همینند ... انقدر پنیر گندیده خوردند که اصلا مخشون پکیده ... افتادند به هذیون ... زنده باد ایران و ایرانی ... 

ولی حالا خودمونیم ... آیا واقعا  این فرانسویه دروغ میگه؟ ما واقعا جور دیگری هستیم؟ آیا تا به حال فکر کردید که ما خصلتهای جمعیمون چیه؟ ... آیا ما واقعا مظلومیم؟ ... 

مثلا این کوروش کبیر خودمون ... عادل بود؟ رحیم بود؟ مهربان بود؟ من که والله سوادم قد نمیده ولی کسی که نصف دنیا را با لشکر کشی و خون ریزی فتح میکنه قاعدتا نباید زیاد اهل رحم و مروت باشه ... حرفهای  قشنگ زده ... ولی اعما لش با حرفهاش خیلی فرق نمیکنه؟

و یا مثلا مصدق و کودتای ۲۸ مرداد ... من که والله سوادم  قد نمیده  ولی مگه این همه آدم که اومدند تو کوچه بر علیه مصدق شعار دادند از کره مریخ استخراج شده بودند؟ اگر اینطوره بگین ما هم بدونیم ؟ آخه اون موقعها رفت و آمد به مریخ مثل امروز نبوده؟ بوده؟

... اصلا مصدق چرا تبعید شد؟ مگه بی معرفتی ما ملت که پشتش رو خالی کردیم و گذاشتیم تبعیدش کنند باعث تبعیدش نشد؟

و اما امیر آقا کبیر عزیز ما ... تا حالا توجه کردید که در طول تاریخ هر اون کسی که اهل خدمت و راستی است میون ما ملت قربونی شده ... واضحتر بگویم امیر کبیرو یا هر کس دیگه ای که اهل دوز و کلک نباشد و به میان ما بیاید ... ما ملت خودمون اون رو قربونی میکنیم....

رگ زن امیرکبیر یک نفر نبود ... اخلاق جمعی ما ملت بود...

... من که والله سوادم قد نمیده شما بگید ... 

در مورد حرم ناصرالدین شاه بی وجدان ... همه ملت از دست ناصرالدین شاه مینالیدند ولی همه هم دست و پا میشکستند که دخترانشان در حرم شاه راه پیدا کند که هم دخترانشان تامین باشد هم خودشان!!

الان هم مگه همین نیست؟ !!!! مردان ایران هرکدام  امپراطوری باز کردند ولی به صورت امروزی ... ۵ تا بنز و  و ۱۷ دستگاه آپارتمان و ۷ تا ویلا ...   یک زن  و  صد تا معشوقه؟!!! ... مگه  دخترانمون التماس نمیکنند که یکی از اعضای اون حرمسرا ی شیک و امروزی باشند؟ ... دوره و زمونه عوض شده ولی عملکردهای جمعیمون چی؟ ... 

همین آقا یان صاحبان امپراطوری ... روزها  بزرگترین قراردادها روبا سپاه و نیروگاههای اتمی و وزارتخانه ها  امضا میکنند ... تو وزارتخانه ها از دربان تا وزیر رو رشوه میدن تا کار رو بگیرند ... پاش بیفته شرخر استخدام میکنند تا نسق سه چهار تا از رقبا رو با تهدید و ضرب و شتم بگیره...بچه های حفاظت اطلاعات و امنیتی رومیفرستند دم در خونه طرف که خود اون بابا و زن و بچه اش رو بترسونند ... اونوقت شبها پای بساط ذغال لیموو تریاک زرد ماهان  و ودکا اسمیرنوف و مستی وماست و خیار ورقص لعبتکان ودالام دیمبول و  گفت و گو. ...  آههای سوزناکی از ته دل میکشند و میگویند: بد مملکتی شده ... دیگه امنیت نیست ... بالاخره ما کی از این وضع نجات پیدا میکنیم؟!!!

کی مملکت رونا امن کرده؟ دم و دستگاه یا خودمون؟

من که والله سوادم قد نمیده شما بگید

زمان حمله  محمد خان قاجاردروازه های کرمان رو کی باز کرد ؟ از مریخ آورده بودنش؟...

تا حالا فکر کردید در آوردن بیست هزار جفت چشم ... چند نفر و چند ساعت کار میبره؟ چه کسانی چشم ها را در آوردند؟ همون کره مریخی ها؟!

چه کسی نگذاشت ایران یک کشوری مثل کره بشه؟ ما کردیم یا اون انگلیسیها با اون چشم های چپشون؟

عکس خمینی رو کی تو ماه دید؟ اونها چه کسانی بودند که سال ۵۷ تو هر مهمانی و مجلسی  با رگ گردن باد کرده قسم میخوردند که با چشم خودشان دیدند خمینی رو تو ماه ... تازه دست هم تکون داده واسشون...

کی بود  اومد تو خیابون داد زد "بگو مرگ بر شاه"

اونها چه کسانی بودند که هفته ای ۵ شب عرق خوری و کاباره بودند ولی میون این دکه تا دکه بعد تو خیابون داد میزدند: ما همه سرباز توئیم خمینی .... گوش به فرمان توئیم خمینی ... یا که طلب  استقلال آزادی جمهوری اسلامی!!میکردند....

پدرم تعریف مکرد که میان دو تظاهرات  برای رفع خستگی میرفت  دکه عرق فروشی سفارش  ۵۵   قوچان  و لوبیا داغ میداد!!!!

همه چیز حالت بازی و سرگرمی نداشت برامون؟  ... الآن چی؟ میر حسین؟خاتمی؟ روحانی؟ اینها سر گرمیمون نیست؟

ده ها هزار کشته دهه ۶۰  یادتون هست؟ کشتارهای بی محاکمه..... مادران داغدار.... دختران باکره ای که شب پیش از اعدام به آنان تجاوز میشد .... جعبه های شیرینی و دسته گلهایی که صبح شب زفاف همراه جسد دختر به مادر پدر های بهت زده  تحویل میشد .....

....نخست وزیر زمان که بود؟...... یادمون که نرفته؟... گورهای دسته جمعی یادتون هست؟

پس چه جوریه که الان حنجره پاره میکنیم:  یا حسین میرحسین ... چرا ما ملت  التماس می کنیم به اونی که بدبختمون کرده  بدبخت ترمون بکنه؟!!

.....من که سوادم قد نمیده شما بگید...

چه جوریه که سینه چاک میکنیم برای آق مهدی خان کروبی؟ .... جنایات و تجاوزهای جنسی او در زمان ریاستش در بنیاد شهید و بعد دزدی ها و خیانتهایش در مجلس فراموش شد؟ .... 

چرا ما ملت هیچ زمانی دنبال دوست نمیگردیم بلکه همیشه دنبال دشمن دشمنانمان میگردیم؟ به محض مخالفت موسوی و کروبی و روحانی  با کسانی مثل خامنه ای و یا احمدی نژاد که دشمن میدانیمشان  ناگهان این سه تن  ازدوست هم به ما نزدیکترمیشوند....

چرا ما همیشه  دنباله روی مکتب  "لا لحب علی  بل لبغض معاویة" (نه از سرعشق به علی بلکه از سر دشمنی با معاویه) هستیم ؟! 

  من که  والله سوادم قد نمیده شما بگید ...

الحمدلله ما ملت تمام مسائل دنیا را پای بساط عرقخوری و تریاک حل میکنیم  ...  آیا الان باز وقتی کله امون گرم میشه نمیگیم : باز خدا پدر اون خمینی رو بیامرزه...و یا ... باز خدا پدر اون شاه رو بیامرزه ... اون خیلی بهتر بود!!

آیا واقعا اینجوریه؟ آیا واقعا خمینی بهتر از خامنه ای بود؟!!!! آیا واقعا شاه خوب بود؟ آیا اینها دیکتاتور نبودند؟ کشت و کشتار و شکنجه نمیکردند؟  دیکتاتور با دیکتاتور فرق میکنه؟

چرا هی میپرسیم  پس این آخوند ها کی میرن؟ پس کی این ورق بر میگرده ... اینها و اونهایی اصلا در کار هست؟ ... همش خودمون نیستیم؟

آیا این ناصرالدین شاه ها ...محمد رضا شاه ها ... خمینی ها ... خامنه ای ها ... احمدی نژاد ها ... فسنجانی ها ... شکنجه گران زندان اوین ... باز جویان زندانیان سیاسی ... قاضی مرتضوی ها ... جلاد ها ...آدمکش ها ... مسئولین قتل های زنجیره ای ... متجاوزین زندان کهریزک...

محافظین ۱۲۰۰۰ نفره خامنه ای ... صدها هزار نفر حفاظت اطلاعاتی ... چندین میلیون سپاهی و بسیجی ... و ... همه رو اون انگلیسی ها با چشمهای چپشون از مریخ وارد کردند؟ اینها ایرونی نیستتند؟

من که والله سوادم قد نمیده شما بگید.

چرا ما ملت هی چاله به چاهیم ؟ فکر کردید تا به حال؟

شاید برای اینه که فراموشکاریم ...شاید برای اینکه حال و حوصله تفحص در تاریخ رو نداریم ... اصلا تاریخ رو نمیخونیم چه برسه به تفحص...

شاید برای اینکه زیادی به خودمون مغروریم و فکر میکنیم بی ایرادیم...

شاید برای اینکه در گذشته زندگی میکنیم ... هنوز از روح ۲۵۰۰ ساله کورش کبیر حرف میزنیم... با وجود حمله اعراب و مغول و قبیله های گوناگون هنوز خود را از نواده های کوروش میدانیم و حاوی خون آریائی ... شاید برای اینکه کوروش را بی عیب میدانیم ... شاید برای اینکه خودمون رو بی عیب میدونیم  و تمام دنیا را معیوب میدونیم...

شاید برای اینکه  میان قومهای متعدد ایرانی هم حتی  همه  قومهای دیگر رو معیوب میدونیم و قوم و قبیله خودمون رو بی عیب و منزه ... به ترک و لر و رشتی و اصفهانی و ... انواع و اقسام توهینها را میکنیم ولی موقع بحث سیاسی آهی از ته دل میکشیم و میگیم: این غربی ها خواستار تجزیه ایران هستند!!!! ... آیا  ایران پیشاپیش توسط  اعمالمان  تجزیه نشده؟ ... آیا  ما تو انکار نموندیم؟...

شاید برای اینکه همچین که پامون به خارج میرسه ... روز دوم لهجه پیدا میکنیم و  "ر" های تمامی کلمات روغلیظ ادا میکنیم   به همه تازه واردین هی توصیه میکنیم که با ایرانی نگرد ... با ایرانی معامله نکن .. در زمانی که طرف نیست تا از خودش دفاع کنه  بدترین تهمت ها را به او میزنیم ... پشت سر دوست و آشنا و غریبه غیبت میکنیم ... ولی آخر هفته ها خانه هامان پر ازهمان ایرانی هایست که پشت سرشان حرف زدیم و نباید رفت و آمد میکردیم....

نه با غیر انس و الفتی داریم نه با خویش...

شاید برای اینکه عامل بدبختی امون رو حمله اعراب در ۱۴۰۰ سال پیش میدانیم!!!! ...

شاید برای اینکه در ایام تاسوعا عا شورا ته ریش میذاریم پیراهن مشکی میپوشیم عرق نمیخوریم خرج میدیم ... ثوابش روهم یواشکی  زیر قالی قایم می کنیم  برای مبادا ... ولی شبهای عرق خوری آهی از ته دل میکشیم و میگیم : هر چی میکشیم از این دین و مذهبه داداش...

من که نمیدونم سوادم قد نمیده ... شما رو قسم میدم به  اون خدای محمد یکی که میدونه چه خبره بیاد این دست منو بگیره بگه:  شششششزززززم ... منو شبونه ببره امامزاده داود بلکه شفا پیدا کنم...

نیما شیخی

ونکوور  
هفدهم جولای ۲۰۱۳