فرض کنید یک کاربر محترم فضای مجازی پُستی را بر روی فیس بوک یا اینستاگرام یا توییتر یا... ببیند که در مورد آن هیچ چیز نمی داند. فکر می کنید سردرنیاوردن از موضوع، باید آن کاربر گرامی را از اظهارنظر کردن در موردش منصرف کند؟ البته که نه. راه حل اظهارنظر در مورد موضوعات خارج از فهم، استفاده از تعدادی "کامنت طلایی" است که می توانیم آنها را پای تمام پست هایی که از آنها سر در نمی آوریم بگذاریم. هیچ فرقی هم نمی کند که مثلا موضع پست، اختلاف های حقوقی ایران و آمریکا در دادگاه های بین المللی باشد، یا وضعیت اشتغال مردان ۲۵ الی ۳۵ ساله روستاهای کشور، یا مشکلات زیستمحیطیِ اطراف تالاب گاوخونی، یا پیش بینی آرای مراکز استان ها در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶. در مورد تک تک این موضوعات و دیگر موضوعات مشابه، می شود بدون کلمه ای سردرآوردن از موضوع، با گذاشتن کامنت هایی از جنس زیر "فرهیختگی" خود را به اثبات رساند:
- "موضوع پیچیده تر از اینهاست." (کاربرد: وقتی می خواهیم بگوییم نه تنها موضوع پُست را می فهمیم، که حتی آن را از زوایایی پیچیده تر می فهمیم.)
- "متاسفم، دلتونو به چی خوش کردین." (کاربرد: وقتی می خواهیم بگوییم که آدم "دغدغه مندی" هستیم که دغدغه هایمان، از مال بقیه خیلی مهم تر هستند. تاثیرگذاری این جمله، وقتی بیشتر می شود که "متاسفم" به صورت "متعسفم" نوشته شود.)
- "لطفا این کامنت که X ماه پیش در همین مورد نوشته ام را ببینید." (مهم نیست کامنت X ماه پیش ربطی به موضوع داشته باشد یا نه؛ چون کسی که نمی رود روی لینک کامنت ما کلیک کند. همین که با اشاره به کامنت X ماه پیش ادعا کنیم قبل از بقیه موضوع را تحلیل کرده ایم کافی است.)
- "لطفا کمی بیشتر مطالعه کنید." (وقتی می خواهیم بگوییم آن قدر اهل مطالعه ایم که کسانی مانند نویسنده پست به گَردمان هم نمی رسند.)
- "خودتم فهمیدی چی گفتی؟" (این کامنت، چون نوعی اعتراف به نفهمیدن مطلب است چندان توصیه نمی شود، اما از آن جهت که حال نویسنده را می گیرد، در برخی اوقات قابل استفاده است.)
- "تا وقتی همه Y ها نابود نشوند، این مملکت درست نمی شود." (به جای Y می توانید یک جریان سیاسی، گروه قومی- نژادی یا حتی جنسیتی را ذکر کنید که خودتان به آن تعلق ندارید. نوشتن این کامنت یعنی فکر و ذکر شما درست شدن مملکت "از ریشه" است.)
- "این عکس را ببینید و از خودتان خجالت بکشید که به جای اطلاع رسانی در مورد Z، دارید از این پست های بی خاصیت می گذارید." (عکسی که می گذارید لزوما نباید راجع به Z باشد، اما حتما باید بدن "شرحه شرحه" شده یک نفر را نشان بدهد تا کسی که پای مطلبش کامنت گذاشته اید به خوبی متوجه شود با پُستی که نوشته، در شرحه شرحه شدن آدم ها شریک است).
- "افلاطون می گوید: واقعیت همیشه آن طور نیست که به نظر می آید." (به جای افلاطون، می توانیم از آبراهام لینکلن یا ژان ژاک روسو یا مهاتما گاندی هم استفاده کنیم. جمله ای که به آنها نسبت می دهیم لزوما نباید مال خودشان باشد ولی مهم است که مبهم و عمیق باشد تا عمق شخصیت ما را نشان بدهد.)
- "خوب که چی؟" (یا نویسنده پست در دام می افتند و در ۷۰۰ کلمه توضیح می دهد که منظورش چیست، که آن وقت می توان با یک "خوب که چی" دیگر حالش را گرفت، و یا توضیح نمی دهد که می توان ۸ روز بعد افشاگری کرد که به "یک سوال مودبانه" ما جواب نداده است.)
- "بازم برین رای بدین / وقتی نمی رین رای بدین بهتر از اینم نمی شه." (بنابر تحلیل ازلی و ابدی خودمان در مورد انتخابات، می توانیم جمله سمت چپ یا راست علامت "/" را انتخاب کنیم. ربطش به موضوع این است که انتخابات مهم ترین چیز مملکت است و طبیعتا "هر" موضوع دیگری در مملکت و از جمله پستی که زیرش کامنت گذاشته ایم را تحت تاثیر قرار می دهد.)
- "از ماست که بر ماست." (چون قاعدتا در بخشی از پستی که پایش اظهار نظر می کنیم به نوعی مشکل هم اشاره شده، ما با نوشتن "از ماست که بر ماست" نشان می دهیم مشکل را از زاویه ای نگاه می کنیم که عقل جن هم به آن نمی رسد.)
- " ؟؟؟؟؟؟!!!!!!! " (این کامنت طلایی، در مراحل خیلی بالای فرهیختگی مورد استفاده قرار می گیرد. یعنی اینکه پُست گذاشته شده، دارای تناقضات شکلی و محتوایی متعددی است که ما می فهمیم و طبیعتا بقیه نمی فهمند. هرچقدر تعداد "!" ها و "؟" ها در این نوع کامنت بیشتر باشد، نشان می دهد که ما بیشتر می فهمیم.)
توضیح ضروری: اصلا نباید نگران نباشیم که نویسنده یک پُست پیچیده مچ ما را بگیرد و مثلا بپرسد که کامنتمان چه ربطی به موضوعی داشته که زیرش اظهارنظر کرده ایم؟ اولا او احتمالا گرفتارتر از کامنت گذاران بیش فعال است و چنین سوالی را نمی پرسد. ثانیا اگر پرسید، می توانیم با "کامنت طلایی" بعدی یا هر کامنت نامربوط دیگری بحث را ادامه بدهیم و توجه داشته باشیم که در چنین بحث هایی، تنها چیزی که اهمیت دارد این است که "کامنت آخر" را ما بگذاریم. و از آنجایی که ما قطعا از آدم های خسته کننده ای که پست های پیچیده می نویسند بیشتر وقت داریم، در نتیجه همیشه می توانیم مطمئن باشیم که کامنت آخر را خودمان می نویسیم و به این ترتیب پیروز می شویم.
- حسین باستانی
فرامرز جان تا آن آخر که اسم نویسنده را پائین مقاله دیدم فکر میکردم این را خودت نوشتهای چون نظرات خیلی شبیه نظرات بعضی دوستان فرهیخته در اینجا است. با سپاس.
خیلی جالب بود...البته من نظری ندارم....میرم مطالعه میکنم و بر میگردم.
با عرض تشکر از کامنت های طلایی دیوانه عزیز و شیرین خانم.
بیزحمت به کامنت چند ماه پیش من در باره این مطلب رجوع کنید و سعی کنید که بیشتر مطالعه کنید و توجه داشته باشید که بنا بر گفته کنفوسیوس, سفر هزار فرسنگی با قدم اول شروع میشود !!!!!!؟؟؟؟؟؟
من هم میخواستم یه نظری بدم ولی دیدم شما آخرین کامنت رو دادی چون موضوع پیچیده تر از این حرفاست. پس این کامنت رو ندیده بگیر یا بذارش قبل از کامنت آخر.
بوی تعفن فضای مباحث روشنفکرهای اخته، فیسبوک رو فرا گرفته . اگر تمام کلمات قلمبه سلمبه و گردو خاک بحث هاشون رو کنار بزنی میبینی مانند طبل تو خالی هستند که متاسفانه سوراخ هستند و نمی توانند هیج موزیکی بنوازند .اینان را بها نیست حتی نقد کرد، چون طبل سوراخ ارزشی ندارد. فقط باید گفت بروید و یک گفتمان تازه برای سوراختان کشف کنید و ببینید میتوانید سوراختان را با آن پر کنید و اگر در این راه نیاز به یاری داشتید ما هستیم البته که هستیم .