بلاگ
نظرات
تازه ترین بلاگ های Faramarz
ترامپ, مسبب گسترش نظام "آریامهدی" در خاور میانه
Faramarz | ۷ سال قبل
۵ ۳۶۰
بیاد مریم میرزا خانی عزیزمان
Faramarz | ۷ سال قبل
۱ ۴۱۵
ای ملت, بجنبید و بیایید املاکتون را پس بگیرید!
Faramarz | ۷ سال قبل
۴ ۳۸۰
پرسيد چه خواهى تا وارهى از غم
شكلك يك چكش با داس كشيدم
...يا چيزى شبيه اين...
پرسید مگر آن توده ی خائن چه میخواست؟
تصویر کیانوری و پوتین کشیدم
پرسید ز داس و چکش در آن سرزمین موعود
گفتا که جایش ستاره شش پر کشیدم
گفتا که مینی، چه بینی این رقبات با قافیه تنگ
گفتمش هیچ مگو، کز اینها چه کشیدم، چه کشیدم
* در نسخه خطی موجود در "فرهنگستان پشت مرزهای ۶۷" در اسرائیل، بجای "کزاینها" واژه این بزمجهگان آمده.
**در نسخه خطی موجود در "موزه دفاع مقدس و موشکهایی که نمیدونی تاکجا میره" در تهران، بجای "چه کشیدم"، عبارت "چه خایهای من از اینا کشیدم" آمده.
...خلاصه یه چیزایی، اینجوریا...
حدود ۵ سال پیش من یک جمع بندی در باره این مطلب کردم.
چو توده رخنه کند در روده
روان شود بر لب افکار آلوده
شود "مینی" طرفدار کرملین و قم
نویسد فراوان کامنت های بیهوده
ریزد اشک تمساح برای خلق خدا
خوابد شب و روز بیخیال و آسوده
به به و چه چه کند ز کردار ملا و تبار
پس ازلمباندن کباب، در حال صرف پالوده
برو جمع کن این دکان، دستت گشته رو
که مرام اشتراکیت دفع شد از روده!
برو بابا خدا روزیتو جای دیگه بده
خود این رفیق تودهای آن بالا ادبیات لاتی استفاده کرده...تقصیر بقیه چیه؟
پرسید ز شیخ چه گذشت بر راه رشدت
که جز سرمایه داری نبود چیزی در مشتت
گفتا که حزب رفته است در خوابی عمیق
با باری مانده از زمان در کوله پشتت
از پس بیکاری و بیگاری دور زمان
ما را افتاد همرهی با دشمن خلق و کیا
گر زمانی بود خاطر احسان و کیا در قلب ما
لیک امروز هستیم چاکر و خدمتگزار مرجع ها
مهرداد خان, این توده ای ها در کل یک مشت لات و پوت هستند و میان توی بلاگ های این و اون و فحاشی میکنند. زن های توده ای که حسابی پاچه ور مالیده هستند و اگر محلشون نگذاری میان و کولی بازی در میارن, همینجوری که میبینی.
فرامرز
واقعا در تعجب هستم که چطور همه بدند و لات و لوت غیر از خودشان. در روز روشن کامنت رفیق تودهای که از کلمه "خایه" استفاده کرد رو نمیبینند. هیهات.
برادر فرامرز.
حیرانم که چرا این شعر زیبا و دلنشین شما به مذاق ماله کشان علی خامنهای، فاحشه روس و انگلیس خوش نیامد.
به هر حال ضجّههای این دو بیمار روانی بی کار و در بدر اینترنت مرا به یاد این شعر انداخت.
غم آخوند نه بر اسلام و دین است.
همیشه بهر زر اندر کمین است.
گهی بافند احادیث دروغین.
حسابش با کرام الکاتبین است.
گهی لافد ز خط و خال رهبر.
گهی وصفش ز اموات زمین است.
فقط چیزی که نبود در خیالش.
حضور حق رب العالمين است.
ز دام آخوندها ایمن مباشید.
که دام آخوندها یک شمه این است.
جفنگیات آخوند را تو بنگر.
که در بافندگی دیوش قرین است.
والسلام علیکم و رحمت الله.
اگر جای این کامنتها در این بلاگ نیست، کاملا مشخص است کی بار اول با کنایه و لات بازی طبق معمول دنبال جنجال است. این شعر چه ربطی به اسرائیل و موشک داره؟
بنده اساساً با "بد انگاری و زشتشماری" اسامی اعضای بدن مخالفم: کلماتی مانند کیر، کوس، خایه هیچ فرقی با چشم، قلب و دندان ندارند...اصطلاح خایهکشی هم مترادف است با عبارت کسی را به درد و زجر آوردن. اگر از چیزی شکایت باید داشته باشید، این باشد که "بزمجه"تان خواندم...که تازه آنهم میرود در مقوله تکامل داروین :)
عاقبت یک "عدالتی" اخراج شده از حزب توده از این هم بهتر نمیشه. جالب اینجاست که تودهایها کسی را اینجا ندارند که به این بی وجدان اعتراض کنه، چون آبروی حزب را یک تنه اینجا برده.
هیچ راهی نیست جز این نتیجه گیری که این ادبیات فحاشی و لمپنی بخشی از میراث به جا مانده حزب هست.
دم این شعر نا شناس گرم
پرسید که از مزقل علّاف چه دانی
یک مینی و عکسی ز مزخرف بکشیدم
گفتا که تو از ابله و نادان چه کشیدی
عکسی ز سر سوری مهربان کشیدم
اگر مرا اخراجی و واخورده از حزب میدانید، کلام و زبانم را نمیتوانید به پای ادبیات حزب بگذارید...هیچ حزب، تشکیلات، گروه و مرامی بهیچوجه مسئول مطالب منتشره اینجانب نمیباشد. تمام. دوستان را از صید ماهی در آب گلآلود نهی میکنیم...
این کلام و زبان همان شایسته حزبی که آفریننده استبداد فکری و بد دهنی سیاسی بود.