سَرما خورده بر میگردم، از کجا؟ از کمپِ خارجیها در ایدومِنی، مرزِ یونان و جمهوری مقدونیه. سوکی هنوز آنجاست، مصیبتهای مهاجرین را به تصویر کِشاندن خیلی سخت تر آن است که فکرش را بکنی. برخوردِ بد پلیسِ یونان و سربازانِ مقدونی به یک طرف ـ سرمای اولِ بهارِ نا بهار هم یک طرف، چادرهای کوچک یک لا قبا، پرسِ کمِ خوراک و شیوع بیماریهای ابتدایی کودکان، ترس و وحشتِ بزرگترها که فردا چه میشود؟ امروز چه خواهند گفت؟ دیروز خوش اقبال بودیم که در بینِ راه تلف نشدیم. صدای باد ۲۴ ساعت در گوشَت زمزمهای غریب دارد، مثلِ اوقاتِ تنهایی، مثلِ گوشه گیری بخاطرِ افسردگی، مثلِ زمستانهای طولانی دورهٔ بچگی ـ دائم در تقلای پیدا کردنِ یک آشیانه برای پناه گیری هستی.
رفته بودم که کمکی باشم، دستی در یاری دستی دیگر باشم، از همان لحظه اول دلم سوخت تا به حالا که از آن جا بازگشتم، مگر میشود خواستههای همگان را با لبخند، چندی خوراک و پوشاک برطرف کرد؟ خیلی خانواده شناختم، از همه جا، از حلب، از حمص و حتّی دمشقِ قشنگ و تا به سرحداتِ سنجار و تَلعفرِ عراق...! نوزادانشان را در آغوش گرفتم، با بچهها به اینور و آنور پریدم، با بزرگترها نشستم و برخاستم تا بلکه نقطهای خوش نَما به رنگِ امید در دلشان ایجاد کنم... شاید درین چند روز بیشتر از ۳ یا ۴ ساعت نخوابیده باشم، کی میتواند دلش براه باشد با این اوضاعِ بلبشوی آدمها درین دوره؟ با این احوال چه کسی شب راحت در میانِ خوابَش آرام گرفته؟ بعضیها و شاید خیلیها و حتماً بسیاری الکی دل خوشَند و شاد به وجودِ خودند.
چندی پیش مثلاً پایانِ زمستان بود، شروع جشنِ رَبیع ـ فروردین، اردیبهشت و تا به خرداد بود، ولی من بهاری آنجا ندیدم، به خدا حتّی یک لبخند در روی مهاجرینِ از همه جا رانده ندیدم. نه بوستانِ خسرو و نه دشتِ پُر گُلی، نه سورِ باغی از مه و پروین بهارش ـ بهاری از گل و سوسن نگارش...
آخرِ شبها، لحظه برقراری درد دل من با خدا، میپرسم من که اِلها، کو چشمِ بینا، کجاست گوشِ شنوا، ای روزگارِ نا مهربان، کو بهار، کجاست آفتاب در برج جوزا...
آتن، یونان... بهارِ نابهارِ ۲۰۱۶ میلادی.
Merci baraay in matne ziba
ممنون سوری جان.
امیدوارم که همیشه دلت خوش و سَرَت سلامت باشد.
با سپاس از اشتراک. امیدوارم که اینها هم بتوانند به خانه هایشان باز گردند.
ممنون، لطف کردی گزارشم را خواندی.
اَیامّت سبز باد.
احسنت. كار خير اينست.
Shazdeh jan: thanks for this humanistic note on Norooz events in your life and others that you have tried to help.
I hope that this year be better and kinder to you and those migrants, as ISIS is defeated.
ممنون از شازده عزیز و جنابِ فضولی.