جنایتکار را میتوان به بند کشید تا خطری برای جامعه نباشد، ولی میرغضب و اعدام کننده آزادانه در جامعه میگردند - و باز هم میکشند. مسئله اعدام، وجود اعدام کننده است. باید حربه اعدام را از دست اعدام کننده گرفت، و به جای بازتولید خشونت، با مجرمان و جانیان و قاتلان همانند جوامع انسانی رفتار کرد که دهها سال است از وجود اعدامکننده پاک شده‌اند.

 

کُردپا: به نوشته‌ی یک سال قبل شما برمی‌گردیم که در آن نسبتا به عمومی نشدن مخالفت با اعدام هشدار داده بودید و اظهار نموده بودید که چنین مخالفت‌هایی نیز جنبه‌ی سیاسی یافته‌اند. از دیدگاه شما چرا اعدام بیشتر مسئله‌یی مربوط به اعدام‌کننده(حاکمیت) است تا فرد اعدامی؟
حسین باقرزاده: به این دلیل ساده که حقوق‌بشر، بشری است و هر انسانی را در بر می‌گیرد. اعدام یک مجازات ضدبشری است و نباید در مورد هیچ کس اعمال شود. هیچ کس (و به خصوص دولت مجهز به نیروی قهریه) نباید با اعمال قدرت و عامدانه و عالمانه یک اسیر تحت کنترل خود را با خونسردی کامل بکشد. اعدام قتل است، قتلی که به عمد با خونسردی و آگاهی و نقشه و تدارک قبلی علیه فردی دست و پا بسته به دست حکومت که توان کنترل کامل فرد محکوم را دارد صورت می‌گیرد. هیچ انسانی آگاهانه و به عمد نباید دست به کشتن انسانی دیگر بزند - به خصوص اگر این انسان دیگر اسیر و دست بسته و بی‌دفاع باشد. این که فرد به چه دلیل جنایی، سیاسی، عقیدتی یا هر دلیل دیگر، دستانش بسته است تغییری در ماهیت امر نمی‌دهد. 

قتل و جنایت در همه جوامع رخ میدهد، و تعقیب و مجازات مجرمان و جلوگیری از تکرار جرم از مهمترین وظایف هر جامعه است. ولی درجه انسانیت یک جامعه به این بر می‌گردد که در برابر قتل و جنایت چه واکنشی از خود نشان دهد. جامعهای انسانی است که در اعمال مجازات، خود دست به خشونت نزند و در آن جامعه جلاد و میرغضب و اعدام کننده وجود نداشته باشد. قاتل و جنایتکار برای قتل از جامعه جواز نگرفتهاند، ولی جلاد و میرغضب برای کار خود از جامعه نه فقط جواز در دست دارند و بلکه حقوق هم میگیرند. همه کسانی که جواز و حقوق به جلاد و میرغضب میدهند عملا در کار او شریکند. جامعهای پر از جلادها و میرغضبها.

حیات اعدامی، همراه با احساس و عمل و اندیشه و رفتار بد و خوب او، و رنج و ترس و درد او، با اعدام به پایان می‌رسد. او دیگر نیست. كان لم یكن شده است.

او اكنون كالبدی ‌بی‌جان است. نه دردی ‌دارد و نه احساسی، و نه نیاز به ترحمی یا كمكی. ولی اعدام‌كننده میماند، و جامعهای كه باید عواقب اعدام را تحمل كند - اعدام‌كنندگان یا جلادانی که با سهولت و خونسردی تمام آدم کشتهاند و آمادهاند که باز هم بکشند، بذر خشونت را در جامعه میپراکنند و "کشتن" را به امری عادی تبدیل کردهاند. جنایتکار را میتوان به بند کشید تا خطری برای جامعه نباشد، ولی میرغضب و اعدام کننده آزادانه در جامعه میگردند - و باز هم میکشند. 

مسئله اعدام، وجود اعدام کننده است. باید حربه اعدام را از دست اعدام کننده گرفت، و به جای بازتولید خشونت، با مجرمان و جانیان و قاتلان همانند جوامع انسانی رفتار کرد که دهها سال است از وجود اعدام کننده پاک شده اند.

کُردپا: بحث اشاره و گنجاندن نقض حقوق‌بشر در مذاکرات غرب با حکومت اسلامی آیا اهرمی در دستان طرفین برای امتیازات سیاسی محسوب می‌شود و یا اینکه موضوع یک وجه استراتژی در تعاملات فیمابین است؟
حسین باقرزاده: نهادهای حقوق بشری ایرانی و جهانی متعددی از کشورهای دخیل در مذاکرات اتمی جمهوری اسلامی خواستهاند که در گفتگوهای خود نقض فاحش حقوق‌بشر در ایران را مورد توجه قرار دهند و آن ر ا به فراموشی نسپارند. شواهد حاکی از آن است که این خواست تا حدی مورد توجه قرار گرفته است و در مقابل، حکومت ایران تلاش زیادی میکند که موضوع حقوق‌بشر را از دستور مذاکرات خارج کند. شواهد دیگری نیز وجود دارد که نشان میدهد فشارهای جامعه جهانی، هم از طریق این مذاکرات و هم تعاملهای دیگر رژیم با جامعه بینالمللی و به خصوص انتقاد شدید کشورهای مختلف جهان از وضع رقتبار حقوق‌بشر در ایران در نشست اخیر شورای حقوق‌بشر سازمان ملل، و گزارشهای مستند و مشروح احمد شهید، گزارشگر مخصوص سازمان ملل در مورد وضع حقوق‌بشر در ایران، به تدریج تأثیر خود را بر رفتار رژیم میگذارند، و از جمله اخیرا اعلام شده که تلاشهایی برای کاهش مجازات اعدام در مورد برخی از جرایم مواد مخدر در جریان است که اگر به نتیجه برسد به گفته جواد لاریجانی (معاون برادرش، رییس قوه قضاییه)، ٨٠% از تعداد اعدامها کم خواهد شد.

در هر صورت، تردیدی نیست که کشورهای درگیر در مذاکره منافع خود را دنبال می‌کنند، ولی فشار نهادهای حقوق‌بشری و وخامت شدید وضع حقوق‌بشر در ایران مانع از آن شده که آنان بتوانند فارغ از وضعیت وحشتناک حقوق‌بشر در ایران به این مذاکرات ادامه دهند. علاوه بر این، این نظریه نیز در برخی از محافل غرب تا حدی مقبولیت یافته است که با یک ایران دموکراتیک و جامعه باز بهتر میتوان تعامل کرد، و از این رو، این بخش از سیاستمداران غربی گذار ایران به سوی دموکراسی را به نفع مصالح درازمدت ملی خود ارزیابی میکنند و آمادگی بیشتری برای گنجاندن مسئله نقض حقوق‌بشر در مذاکرات با جمهوری اسلامی از خود نشان میدهند.

کُردپا: از وعده‌های آقای حسن روحانی در قبل از انتخابات، بهبود حقوق‌بشر و بازگرداندن شأن و منزلت شهروندی بود. وعده‌ها آیا در حد استارتی روبه جلو نمایان گشته و یا به محاق پیش می‌رود؟
حسین باقرزاده: شواهد حاکی است که آقای روحانی میخواسته که در مورد حقوق بشر و حقوق شهروندی در ایران اقداماتی را انجام دهد. ولی او در اجرای این وعدههای خود آن قدر جرأت و شهامت نداشته که در برابر نیروهایی که با این اقدامات مخالفند و به خصوص شخص علی خامنهای ایستادگی کند. او هنوز هم تأکید دارد که به وعده‌های خود وفا دار است، غافل از این که ظرف زمانی یک عمل بخشی از وعده است. وعدهای که کسی به دیگری بگوید من این کمک را به تو خواهم کرد و بعد مرتباً آن را به آینده موکول کند چه ارزشی دارد؟ به هر حال، نیروهایی که در برابر او ایستاده‌اند قویتر از روحانی عمل میکنند، و طرفه این که آقای روحانی که تقریباً تمامی عمر سیاسی خود را در درون حکومت گذرانده و به نیروهای فعال در صحنه سیاسی ایران اشراف امنیتی داشته بایستی ارزیابی بهتری بیش از هر کس دیگر از این نیروها داشته باشد و نمیتواند اکنون مدعی شود که من از وجود و قدرت آنان اطلاعی نداشتم!

کُردپا: چندی قبل ایران به بهانه‌ی اینکه "ممنوعیت، نتیجه عکس می‌دهد" کنوانسیون منع ازدواج کودکان زیر ١٨ سال را امضاء نکرد. آیا با توجه به افزایش سن ازدواج و روند صعودی ازدواج سفید، چنین رویکردی چه تأثیری در وضعیت کودکان به ویژه دختران خواهد داشت؟
حسین باقرزاده: این بهانه البته یک شوخی است. اگر واقعاً مقامات جمهوری اسلامی معتقد بودند که "ممنوعیت، نتیجه عکس می‌دهد" نظام خود را بر ممنوعیت شهروندان از حقوق و آزادیها و شادیها بنا نمیکردند. در هر صورت، در ایران فروش کودکان به نام ازدواج قانوناً مجاز است و تلاش فعالان حقوق کودک برای منع ادواج کودکان تا به حال اثرات بسیار محدودی داشته است. 

افزایش سن ازدواج و روند صعودی ازدواج سفید معلول عوامل مختلفی از جمله شرایط اقتصادی افراد و تحولات فرهنگی جامعه است و تا حدی با روند جهانی همآهنگ دارد. ولی فقدان چارچوبها و حمایتهای لازم قانونی و مدنی از این تحول فرهنگی و ساختار جدید خانواده میتواند عواقب ناگواری هم برای افراد (و به خصوص زنان)ی داشته باشد که حقوق آنان در ازدواج سفید تضمین نشده (و بلکه حتی ممکن است تحت تعقیب و سرکوب قرار بگیرند) و هم برای کودکان محصول این ازدواجها که با تبعیضات شدید موجود در قوانین جمهوری اسلامی از بسیاری از حقوق قانونی خود محروم خواهند ماند.

کُردپا: تفاوت‌ها و شباهت‌های یک فعال حقوق‌بشر و کنشگر سیاسی برای شرایط کنونی ایران چه می‌توانند باشد؟
حسین باقرزاده: در مورد "شباهت"های این دو میتوان گفت که هر دو میتوانند حکومت را مورد خطاب قرار دهند. ولی با این تفاوت که کنشگر سیاسی شرکت در یا تصرف قدرت سیاسی را هدف خود قرار داده است، در صورتی که فعال حقوق‌بشر هدفش تغییر رفتار حکومت (در زمینه حقوق‌بشر است) و از حزب، جریان، گرایش یا سازمان سیاسی خاصی حمایت نمیکند و در پی کسب قدرت نیست. اصولاً فعالیت حقوق‌بشری نباید با ملاحظات، برنامهها و اهداف سیاسی آغشته شود. هرگونه جهت‌گیری له یا علیه یک جریان خاص سیاسی، فعالیت حقوق‌بشری را از اعتبار می‌اندازد، و هرگونه ملاحظه سیاسی در این فعالیت، دید جانبدارانه در مورد نقض حقوق‌بشر را تقویت میکند و اصالت و بیطرفی این فعالیت را که لازمه تعهد به جهانشمولی حقوق‌بشر است خدشهدار میسازد.

کُردپا: در حداقل یک دهه‌ی گذشته گفتمان حقوق‌بشری در ایران به پارادایم فکری مبدل گشته اما می‌بینیم که روند نقض فاحش حقوق‌بشر همچنان شتابان است. تعریف و مستندسازی ما با مشکل بنیادی مواجه است و یا نقض‌ها از جانب حاکمیت معنا می‌بخشند؟
حسین باقرزاده: روند نقض فاحش حقوق‌بشر به این دلیل همچنان در ایران "شتابان" است که حاکمان نه فقط به "گفتمان حقوق‌بشری در ایران" نپیوستهاند و بلکه علیه آن تبلیغ میکنند و فعالان حقوق‌بشر را سرکوب میکنند. البته حکومت سعی میکند که نقض حقوق‌بشر را منکر شود و گزارشهای نهادهای مختلف حقوق‌بشری ملی و بین‌المللی را مغرضانه، نادرست، یک سویه و تبلیغاتی بخواند و یا با پناه بردن به پشت سپر اسلام و تفاوتهای فرهنگی، آنها را توجیه کند. تعریف و مستندسازی "ما" البته در مواردی ممکن است با مشکل مواجه باشد، ولی نهادهای شناخته شده و معتبر حقوق‌بشری ملی و بینالمللی دقت و توجه خاصی دارند که کار خود را به صورت حرفه‌ای و در چهارچوب هنجارهای تعیین شده حقوق‌بشری عمل کنند و کمتر با این مشکلات روبرو هستند.

کُردپا: شما به این سخن رایج در محافل سیاسی و حقوقی اعتقاد و توجه دارید که بحث نقض حقوق‌بشر در میان اقلیت‌های اتنیکی به ویژه کُردها با نوعی اهمال و سیاسیکاری مواجه گشته و گفتمان مرکزگرایی به حقوق انسان‌ها در ایران نفوذ پیدا کرده؟
حسین باقرزاده: متأسفانه، این نوع اهمال نه فقط در مورد اقلیت‌های اتنیکی یا به ویژه کُردها، و بلکه در مورد بسیاری از گروههای اجتماعی (مثلا بهاییان یا دگرباشان جنسی) دیده میشود. البته نباید اجازه داد که گفتمانهای سیاسی یا اختلافات عقیدتی مسایل مربوط به حقوق‌بشر را تحت‌الشعاع خود قرار دهد. یک انسان، صرف نظر از عقاید سیاسی و مذهبی و تعلقات گروهی و خصوصیات شخصی خود از حقوق‌بشری برابر با همه انسانهای دیگر برخوردار است، و هیچ یک از خصوصیات او نباید ما را در دفاع از حقوق‌بشری او دچار تردید یا یکجانبهگری کند. همانطور که باید با مجازات اعدام حتی در مورد بزرگترین جنایتکاران روی زمین مخالف بود، در مورد حقوق بشر نیز باید از همه افراد جامعه، حتی کسانی که مواضع سیاسی سد در سد مخالف ما را دارند حمایت کرد و اجازه نداد که اختلافات سیاسی به حقوق نابرابر انسانی منجر شود. از سوی دیگر دیده میشود که برخی از گروههایی که از فشارها و تبعیضهای خاصی رنج میبرند همّ خود در مسایل حقوق‌بشری را بیشتر به همنوعان خود اختصاص میدهند. این امر تا حدی طبیعی است، ولی تنها با گسترش دید جامع و همهجانبه حقوق بشری در بین تمامی اقشار جامعه است که میتوان به یک گفتمان مشترک ملی دست یافت و زمینه‌های یک همبستگی ملی برای مبارزه در راه تحقق این حقوق و ارزشها را فراهم آورد.

آژانس خبری کردستان (کُردپا)