پدیده داعش یا «دولت اسلامی» سیاستگذاران غربی را سخت به بازنگری سیاستهای خود در خاور میانه واداشته است. از این پدیده در آغاز تحت عنوان یک گروه تروریستی اسلامگرا یاد میشد و سازمانهای امنیتی غرب آن را در ردیف گروههای مشابه دیگر که در سرزمینهای مسلمان نشین از پاکستان و فیلیپین و عراق و سوریه گرفته تا سومالی و نیجریه در یکی دو دهه اخیر مانند قارچ روییدهاند فهرست میکردند و خطر آنها را عموما «محلی» میپنداشتند. خطرناکترین این گروهها القاعده بود که یک شبکه تروریستی جهانی ایجاد کرد و در دو دهه گذشته به عملیات تروریستی مرگباری در کشورهای غربی - و یا به هدفهای غربی در کشورهای دیگر - دست زد. عملیات القاعده زمینه حمله غرب به رهبری آمریکا به افغانستان - و بهانه حمله به عراق - را فراهم آورد و به دگرگونگی بزرگی در نقشه سیاسی خاورمیانه منجر شد. تمرکز غرب بر از بین بردن شبکه القاعده که با کشتن اسامه بن لادن به اوج خود رسید، همراه با تدابیر امنیتی وسیع، به ایجاد نوعی احساس «امنیت» از گروههای تروریستی در غرب منجر گردید. القاعده تضعیف یا محدود شده بود، غرب تدابیر امنیتی شدیدی را به کار گرفته بود و اکنون خطر تروریستهای رنگارنگ اسلام گرا به «مناطق محلی» و «ورای مرزهای اروپا و آمریکای شمالی» محدود میشد.
با حمله ناگهانی نیروهای داعش به موصل و سقوط سریع و بدون مقاومت این شهر، همه این محاسبات به هم ریخت. اکنون جهان نه با یک سازمان تروریستی و بلکه با یک «دولت» تازه تأسیس روبرو شده بود که قلمرو حکومت خود در موصل را درروزها و هفتههای بعد با حمله به شهرها و دهات و قصبههای دیگری به سرعت گسترش داد. این پیروزیها همچنین به داعش امکان داد که غنایم جنگی بسیاری، از میلیاردها پول نقد بانکها گرفته تا سلاحهای مدرن و سنگین زرادخانهها، را به چنگ آورد و توان و امکانات خود را برای گسترش قلمرو «دولت اسلامی»اش به اضعاف بالا ببرد. پیروزیهای برق آسا و پیاپی داعش نه فقط عراق و سوریه (میدان فعالیت داعش) و کشورهای همسایه را دچار وحشت کرد و بلکه زنگهای خطر جدیدی را در غرب به صدا در آورد و سیاستگذاران این کشورها را واداشت تا مفروضات و ارزیابیهای خود در باره این گروه و وضعیت سیاسی کشورهای منطقه خاورمیانه را مورد بازبینی قرار دهد.
آن چه که برای غرب بیش از هر مسئله دیگری حساسیت ایجاد کرد، تنها این نبود که یک سازمان تروریستی موفق شده در منطقهای از خاور میانه حکومتی ایجاد کند و با خشونت تمام به جان مردمانی بیفتد که روایت خشن بنیادگرانه داعش از اسلام سنی را نمیپسندند و اندیشه یا آیین دیگری دارند. این نگرانی نیز که داعش چشم طمع به منابع نفتی خاورمیانه دوخته و بر آن است که کنترل بسیاری از این منابع را در دست بگیرد و از این راه نه فقط درآمد سرشار مادی هنگفتی را نصیب خود کند و بلکه شریان حیاتی انرژی و اقتصاد جهان صنعتی را به خطر اندازد برای غرب زنگ خطر بزرگی را به صدا در آورد. علاوه بر اینها، کشف این واقعیت که هزاران شهروند اروپایی و شمال آمریکا به صفوف پیکارگران داعش جلب شده و در آن با خشونت وصف ناپذیری به کشتار وحشیانه نظامیان و غیر نظامیان، و از جمله اتباع غربی مشغولند و از علنی کردن این جنایات و پخش تصاویر وحشتناک آن در اینترنت نیز ابایی ندارند کشورهای غربی را سخت به وحشت انداخت. این وحشت به خصوص با توجه به بریدن سر دو خبرنگار آمریکایی در فاصله یک هفته در برابر دوربین ویدئو، آن هم به دست فردی که به زبان انگلیسی با لهجه بریتانیایی سخن میگفت شکل ملموس و عینی پیدا کرد با این سؤال که این اتباع غربی پس از بازگشت به کشور خود به چه کشتارها و جنایتها که دست نخواهند زد.
اکنون در خاورمیانه و برای کشورهای این منطقه، داعش به عنوان بزرگترین خطری مطرح شده که پس از جنگهای جهانی اول و دوم ثبات و جغرافیای سیاسی این منطقه را به هم ریخته است. جنایات هولناک و گستردهای که داعش در عمر کوتاه خود علیه اقلیتهای غیر سنی و همه کسانی که راه و روش آن را نپسندند مرتکب شده خصومتها فرقهای در این منطقه را تشدید کرده و میرود که تمامی خاورمیانه را به درگیریهای مذهبی بکشاند. علاوه بر این، جهان ماورای خاورمیانه نیز از خطرات استراتژیک سیاسی و اقتصادی و جنایات وحشیانه داعش در امان نمانده و کشتن گروگانهای غربی و پخش ویدئوهای آن در اینترنت همراه با تهدید به ادامه این جنایات، خطرات داعش را برای غرب عینی و ملموس و عاجل کرده است. پدیدهای به غایت وحشتناک و خطری هولناک برای جهان و جامعه جهانی. چنین پدیدهای طبیعتا پاسخ متناسب خود را میطلبد: اجماع و ائتلافی جهانی برای مبارزه و از بین بردن این خطر مشترک - و این یعنی به هم ریختن سامانههای دیگری از نظم موجود جهان، به کنار نهادن اختلافات و خصومتهای پیشین و دست همکاری به سوی دشمنان دیروز خود دراز کردن و با آنان همپیمان شدن - و هر چه سریعتر.
غرب به این نتیجه رسیده است (و سران کشورهای عضو ناتو در نشست خود در ولز بریتانیا بر آن تأکید کردند) که در این ائتلاف جهانی، دولتهای منطقه و به خصوص آنهایی که در معرض خطر مستقیم داعش در قلمرو خود و یا در همسایگی آن هستند باید شرکت داشته باشند. در غیر این صورت، هر گونه دخالت نظامی غرب در سرزمینی که داعش در آن فعال است بدون رضایت و همکاری این کشورها و متحدان آنها نه فقط به لحاظ حقوقی ممکن است مسئلهآفرین باشد و بلکه عملا نیز ممکن است بینتیجه بماند و یا به عواقب پیچیده و وحشتناک نامنتظرهای منجر گردد. اگر حمله آمریکا به عراق در سال 2003 عواقب شوم و خونباری در پی داشت و به عراق از هم پاشیده امروز و استقرار داعش در بخشی از آن منجر شد، میتوان تصور کرد که عواقب دخالت یک طرفه غرب و بدون همکاری و رضایت حکومتهای موجود درآن در منطقهای پر از گسلهای خصومتآمیز مذهبی و قومی و صحنه خشونتها و خونریزیهای مستمر چه وحشتناک خواهد بود. و این یعنی که در ائتلاف یاد شده نه فقط کشورهای عربی نزدیک به غرب و بلکه رژیمهایی مانند جمهوری اسلامی ایران و حافظ اسد سوریه نیز باید حضور داشته باشند.
یعنی آن چه که تا چند ماه پیش کاملا تصورناپذیر مینمود اکنون در حال تحقق است. رژیم جمهوری اسلامی با سابقه آمریکاستیزی در تمامی عمر 35 ساله خود و با شعار «مرگ بر آمریکا»یش که حتی در حین مذاکرات با آمریکا آن را کنار نگذاشته است، و آمریکا که هنوز و حتی تحت حکومت اوبامای «صلحدوست» برنده جایزه صلح نوبل گزینه نظامی خود علیه ایران را برای جلوگیری از دستیابی آن به سلاح هستهای از روی میز بر نداشته است، با توافق ضمنی متقابل، در جنگ با داعش در عراق به اتحادی عملی دست زدهاند و نیروهای آنها در خاک عراق مشترکا علیه داعش میجنگند. و بلافاصله در غرب، زمزمههای لزوم نزدیکی به دولت اسد و همکاری با او در مبارزه علیه داعش در سوریه نیز شروع شده است - رژیمی که در طول چند سال گذشته سدها هزار سوری را در جنگی داخلی کشته و زخمی کرده و میلیونها تن از آنان را بیخانمان کرده است و از سوی نهادهای حقوق بشری و سازمان ملل به ارتکاب جنایات جنگی متهم شده و بسیاری از کشورهای غربی برای سقوط و برکناری او از قدرت به مخالفانش کمکهای مالی و نظامی کردهاند.
اکنون و در برابر تهدیدهای داعش، غرب لحن خود را در باره این دو رژیم تغییر داده و به همکاری آنهاا دل بسته است. بسیاری به درستی خاطرنشان میکنند که جنایات اسد در سوریه و جمهوری اسلامی در ایران دست کمی از جنایات داعش نداشته است. به لحاظ کمی، داعش به رغم عطشی که در عمر کوتاه خود برای کشتن و قتل عام داشته به سختی توانسته است در عدد و رقم تعداد قربانیان خود را حتی به کسری از قربانیان این دو رژیم برساند. به لحاظ کیفی نیز چگونه میتوان ادعا کرد که سر بریدنهای داعش از حملات شیمیایی رژیم اسد علیه شهروندان سوری هولناکتر و فجیعتر است، و یا قتل عامهای اقلیتهای مذهبی از سوی داعش از قتل عامهای بیشمار رژیم جمهوی اسلامی که تنها در همین روزها در سال 1367 هزاران تن از اقلیتهای سیاسی و عقیدتی را به کام مرگ فرستاد، علاوه بر قتل عام سدها تن از اقلیت بهایی در سالهای دهه اول انقلاب، خشنتر و مخوفتر بوده است؟ محمد نوری زاد با کنار هم گذاشتن این دو تصویر به خوبی و بدون شرح شباهتهای عملکرد داعش و جمهوری اسلامی را به نمایش گذاشته است. (این جنایات به تاریخ نپیوسته است - مرتکبان آن هنوز مصدر کارند و مشغول به جنایت.)
تفاوتی که وجود دارد، یکی اصرار داعش بر به نمایش گذاشتن جنایات خود در برابر چشمان جامعه جهانی از طریق اینترنت و اذعان و افتخار به آنها است (جمهوری اسلامی و رژیم اسد سعی داشتهاند که بر جنایات مشابه خود سرپوش بگذارند و یا مسئولیت آن را نپذیرند) و دیگری قربانیان آنها است. رژیمهای اسد و جمهوری اسلامی جنایات خود را بر مردم خود اعمال کرده و میکنند و تهدیدی جدی به ارتکاب عملیات تروریستی علیه غرب بشمار نمیآیند، ولی داعش از خود «مردم»ی ندارد و این جنایات را علیه دیگر مردمان مرتکب میشود و به خصوص اصرار زیادی دارد که غرب را به تروریسم تهدید کند و غربیانی را که به چنگ میآورد در برابر دوربین سلاخی کند. این جنایات و انعکاس آن در رسانههای جهانی، همراه با تهدیدهای پیاپی برای اجرای جنایات مشابه دیگر یا کاربرد حربه تروریسم علیه غرب و غربیان (آن هم از زبان و با اجرای کسانی که با گذرنامههای کشورهای غربی به منطقه آمده و به داعش پیوستهاند) افکار عمومی غرب را به شدت تحت تأثیر قرار داده و دولتهای غربی را واداشته تا از هر وسیله ممکن برای از بین بردن این خطر بالفعل چارهای بیندیشند. و غرب به این نتیجه رسیده است که بدون همکاری کشورهای منطقه و به خصوص دولتهای عراق و سوریه و قدرت منطقهای حامی آنان یعنی جمهوری اسلامی امکان ضربه زدن به «دولت اسلامی» و نابودی آن وجود ندارد.
میگویند در قعر جهنم عقربهای جراری وجود دارند که جهنمیان از شرّ آنها به مار غاشیه پناه میبرند. رژیمهای تهران و دمشق جنایات بزرگ و وحشتناکی را مرتکب شدهاند و بارها در معرض محکومیتهای جهانی قرار گرفته و یا هر کدام به دلایلی، از قبیل کاربرد سلاحهای شیمیایی به وسیله رژیم سوریه و یا عملیات تروریستی و برنامه مشکوک اتمی رژیم ایران، از سوی غرب به حمله نظامی تهدید شدهاند. آمریکا رژیم ایران را در ردیف عراق و کره شمالی، «اهریمنی» نامیده بود، و شعار «مرگ بر آمریکا» هم چون ورد مقدسی روز و شب بر دهان سردمداران رژیم تا هم اکنون جاری بوده است. رژیم بشار اسد منفورترین و منزویترین رژیم در جهان از دید کشورهای غربی بوده است و حمله نظامی به آن دست کم یک بار (پس ازانتشار تصاویر مربوط به کاربرد سلاحهای شیمیایی) به صورت جدی در دستور کار دولتهای غربی قرار گرفت، ولی به گفته رییس جمهور فرانسه ضعف و سستی دولتهای آمریکا و بریتانیا این برنامه را به هم ریخت. در هر صورت، امکان این که این دو رژیم در عملیات مشترکی با آمریکا در یک جبهه قرار گیرند، تا همین چند ماه پیش هم تصورپذیر نبود. ولی عقرب جراری در منطقه به نام داعش سر برآورده است که غرب احساس میکند برای دفع آن به همکاری رژیمهای ایران و سوریه نیاز دارد و اکنون به سوی آنها دست همکاری دراز کرده است.
این همکاری البته ممکن است حالت رسمی به خود نگیرد و همان طور که سخنگویان دولتهای غربی ادعا میکنند «برنامه»ای هم برای این کار در دست نباشد. ولی بدون تردید همکاری عملا شروع شده و از جمله (همان طور که بیبیسی از قول منابع نزدیک به خامنهای نقل کرده است) تماسهای پشت پرده برای همآهنگیهای نظامی بین فرماندهان آمریکا و نیروی سپاه قدس در عراق در جریان است. وزیر خارجه سوریه هم با شعف از امکان همکاری با غرب علیه داعش استقبال کرده و در عین حال کسب رضایت از رژیم سوریه را برای اجرای عملیات از سوی غرب علیه مواضع داعش در سوریه لازم دانسته است. پدید داعش اگر یک درد سر بزرگ بینالمللی برای جهانیان ایجاد کرده، دست کم برای رژیمهای سوریه و ایران نعمتی است که از آسمان نازل شده است. رژیم سوریه بزرگترین بهره را از درگیری غرب با داعش میبرد و رژیم ایران از زیر فشارهای دیپلماتیک غرب تا حدی آزاد میشود و به ازای همکاری خود با غرب ممکن است بتواند امتیازهایی بگیرد. عقرب جرار داعش، به مارهای غاشیه منطقه خاورمیانه چهرهای بخشیده که برای غرب پذیرفتنیتر است و (دست کم، تا داعش سر کار است) میتوان با آنها کنار آمد...
https://www.facebook.com/HosseinBagherZadeh
نظرات