بهنام (اسعد) ابراهیمزاده فعال کارگری , کارگر پارسیان لوله واقع در جاده قدیم تهران - قم و عضو «کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری» و فعال حقوق کودک و عضو «جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان» در تاریخ ۲۲ خرداد ۸۹ توسط ماموران امنیتی دستگیر شد و در دادگاه انقلاب ابتدا به ۲۰ سال زندان محکوم و حکم وی در دادگاه تجدید نظر به ۵ سال حبس تعزیری تقلیل یافت.
وي بارها مورد اهانت و بدرفتاري ماموران زندان و فشارهاي غير انساني قرار گرفته است منجمله زمانيكه وي جهت درمان مشکلات گردن خود به بیمارستان شهدای تجریش منتقل شده بود، هنگام بازگشت توسط نگهبانان زندان مورد بازرسی بیشرمانه قرار گرفت و کاملا برهنه شد. یک منبع مطلع در اين باره گفت: وی ابتدا در مقابل این خواست غیر معمول مقاومت میکند اما نگهبانان برای برهنه کردناش به زور متوسل میشوند. هنگامی که بهنام در مورد علت این برخورد از نگهبانان سئوال میکند به وی میگویند که این عمل بدستور «قبادی» رئیس حفاظت زندان اوین صورت گرفته است.
وي همچنين از هرگونه ملاقات حضوری، اعزام به مرخصی و اعزام به مراکز درمانی محروم شد
طبق گزارشات رسيده خدابخشی دادیار ناظر بر زندان به بهنام گفت است شما چون در رسانههای ضد انقلاب سر و صدا میکنید تا زمانی که سکوت نکنید اعزام به مراکز درمانی، هرگونه مرخصی و ملاقات حضوری به شما تعلق نمیگیرد.»
همچنين مسئولان زندان از وي خواستند که با توجه به اینکه یک سوم از دوره محکومیتش را در زندان گذرانده است از مسئولین قضائی تقاضای عفو مشروط نماید اما بهنام در پاسخ به مسئولین زندان گفت که من هیچ جرمی مرتکب نشده ام تا تقاضای عفو نمایم.
بهنام ابراهیمزاده كه از زندانيان بند ۳۵۰ زندان اوین نيز بوده است در دوران محكوميتش در حمایت از دراویش زندانی و عدم رسیدگی پزشکی و ادامه اذیت و آزار زندانیان توسط مسولان قضایی زنداندست به اعتصاب غذا زده بود.
قاضي پرونده خدابخشي است كه بعد از هر فعاليتي در زندان ملاقاتهاي بهنام باخانواده اش را قطع و او را به خاطر فعاليتهايش به انفرادي منتقل ميكند . او از فعالين برجسته كارگري و كودكان ميباشد ، به دنبال حمله ددمنشانه نیروهای ویژه امنیتی به بند ۳۵۰ زندان اوین در تاریخ بیست و هشتم فروردین ماه و ضرب و شتم بی سابقه زندانیان سیاسی در این بند، بهنام نيز همراه تعدادی از زندانیان سیاسی بند ٣٥٠ به انفرادی های ٢٤٠ منتقل شد. سپس در یازده اردیبهشت به ٣٥٠ بازگردانده شد و بعد از دو روز مجددا به سلول انفرادی ٢٠٩ منتقل شدو سپس ممنوع الملاقات شد.
عکس: بهنام در کنار پسرش نیما که بزرگترین آرزویش این است که "در این روزهای سرطان میخواهم پدرم پیشم باشد"
متاسفانه عکس در اینجا چاپ نشد. برای دیدن عکس و نامه نیما به اینجا مراجعه کنید.
https://tavaana.org/fa/content/%D8%B1%D9%86%D8%AC%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%A7-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85%E2%80%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%8C-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%B6-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85%E2%80%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-0
متشکرم که این فرد دوست داشتنی را معرفی نمودید. امیدوارم که سرطان فرزندشان مداوا شود و از آنجا که مبتلایان دیگری به سرطان خون را می شناسم که بهبود یافتند آرزو دارم که امیدی واهی نباشد. با آرزوی آزادی این انسان واقعی.