بی تو اما میروم
سخت میلرزد صدایم
قدرتی نیست به پایم
بغض و حسرت در نوایم
بی تو اما میروم
گر که با تو شادِ شادم
غم نمیماند به یادم
میدهد رفتن به بادم
بی تو اما میروم
آسمان رنگ ببازد
نغمه ی اندوه، سازد
روح, در صحرا بتازد
بی تو اما میروم
بغض باشد سرنوشتم
خط زند, آنچه نوشتم
گر که با تو در بهشتم
بی تو اما میروم
بودنت, خورشید باشد
بر رخم, نور بپاشد
عشق, کوهی بتراشد
بی تو اما میروم
از تو باشد, هستی من
بوسههایت, مستی من
یا فراغت, پستی من
بی تو اما میروم
گر که با عشق, بیایی
خاک روحم, بزدایی
وصف من, شعر سرایی
بی تو اما میروم
گر که خاموش, بمانم
آتشی افتد به جانم
پاشد از هم, این جهانم
بی تو اما میروم
بابک کاتوزی
سانفرانسیسکو
زمستانِ ١٣٩١
Yet I go without you
My voice trembles desperately
no strength in my feet
sadness and regret in my tune
Yet I go without you
Even though, with you, I am happier than happy
sadness won’t stay in my mind
leaving you blows me away in the wind
Yet I go without you
Sky loses its color
sings a sorrowful song
ghosts gallop in the desert
Yet I go without you
Sadness is my fate
Whatever I wrote, it eliminated
Even though I am in heaven with you
yet I go without you
You are the sun
pouring light on my face
Love can carve a mountain
Yet I go without you
My life is because of you
Your kisses, my delight
Your separation, my degradation
Yet I go without you
When you come to me with love
You wash away the dust from my spirit
Singing poems in my account
Yet I go without you
If I stay, silent
a fire begets my heart
my world falls apart
Yet I go without you
Babak Katouzi
San Francisco
Winter on 2013
Translation by MPD © 2013
بسیار زیبا!!!! آهنگ هم براش ساختی؟
مرسی،،، بابک کاتوزی خودش آهنگسازه، مطمئن هستم آهنگشو ساخته ولی بعد ازش میپرسم، لطفاً برای اطلاعِ بیشتر اینجا را ببینید
http://iroon.com/irtn/blog/149/