پس از فروپاشی ی کمونیسم ِ روسی کسانی در آمریکا کوشیدند تا با سرودن ِ نغمه ی "پایان ِ تاریخ" واپسین سنگ را بر گذشته ی کمونیستی روسیه بگذارند. از آن پس دیگر کسی در روسیه نمی باید گرفتار خواب های مشوش خود بزرگ بینانه و مالیخولیایی ی دوران ِ استالین و دیگر رفقا می شد. ولی اینک پوتین می آمد تا آن بازی ی آمریکایی را به هم زند و از زبان خود ِ غربی ها وام گرفته و بر ضد خود ِ ایشان به کار برده و به آنان بفهماند تاریخ پایان نگرفته ولی زمان آن رسیده است تا به برداشت تازه تری از تاریخ دست یابیم. میهن گرایی (ناسیونالیسم) روسی که برای سال ها و دهه ها خود را زیر پوست ِ جعلی ی کمونیسم پنهان کرده بود اکنون زمان را مناسب می دید که آن پوسته ی گول زننده را کنار بگذارد. آن روز که پوتین شکست ِ امپراتوری ی برتری خواه ِ روسیه در سال های پایانی سده ی بیستم را بزرگترین فاجعه ی آن سده خواند، غرب به خوبی دریافت که بازی ی کهنه پایان نیافته است و پس باید هشیارانه رفتار روسیه را پایید.
آقای باراک اوباما در چند روز گذشته کوشیده است با زبانی تند و تهدید آمیز بر علیه پوتین و رفتار و کنش اشغالگرانه ی دولت او موضع گیری کند تا شاید با به کار گیری ی چنان زبانی این خرس کوتوله ی روسی را بر سر ِ عقل آورد. ولی به باور روزنامه های غربی، در پشت انتقاد تند باراک اوباما از روسیه چیزی نهفته نیست. اوباما باد در هاون می کوبد و تهدیدیش توخالی است و سرزنش اَش از روسیه وغ وغ بی هوده ی سگ را ماند پس از حمله ی گرگ.
در این میان روزنامه ی "لوموند" روز چهارشنبه، تیزتر و جدی تر به اوباما تاخته است. لوموند نه از خود می پرسد و نه به کسی می گوید که اوباما در این شرایط چه می تواند بکند؟ آیا آمریکا باید بر سر ِ کریمه ی اوکراین به جنگ با روسیه برخیزد؟ لوموند در این دور برداشتن اَش صادق نیست. پشت ِ انتقاد ِ به ظاهر چپ گرایانه ی آن روزنامه کینه ورزی ی رشگ ورزانه ی کهنه ی فرانسوی نسبت به آمریکا نهفته است، کینه ای که هنوز برخی از ساده اندیشان ایرانی آن را و شاخ به شاخی ی رسانه های فرانسوی با آمریکا را نشانه ی استقلال آن کشور از سیاست های آمریکا می دانند. لوموند خود به نیکی می داند که از آمریکا کاری در این شرایط برای اوکراین ساخته نیست، زیرا یکی از مشکل های آمریکا در برابر روسیه همین کشور فرانسه است.
اکنون روسیه بزرگترین سفارش دهنده و خریدار ناوهای جنگی و کشتی های ساخت فرانسه است و فرانسه حاضر نیست لقمه ی چرب روسی و بازار خوب روسیه را از برای از دست رفتن کریمه به دیگران واگذار کند.
آلمان هم سرمایه گذاری کلان و سودآوری در روسیه کرده و آن کشور بازار خوبی برای کالاها و فرآورده های ساخت آلمان است. آلمان نمی تواند بازاری را که با کوشش فراوان و از پی سال ها کار سخت به چنگ آورده به دیگر رقیبان پیشکش کند.
آنچه از امپراتوری ی بریتانیا به جای مانده است قدرت جهانی ی بی مانند بانک های اوست. پترو دلارهای نفتی روسیه به بانک های انگلستان سرازیر می شوند. خرد سوداگرانه ی سرمایه داری این پروانه را به انگلستان نمی دهد که بر سر ِ تنش میان اوکراین و روسیه به اقتصاد نابسامان خود ضربه وارد سازد. حتا کشورهای کوچک بالتیک و لهستان و جمهوری ی چک هم حاضر نیستند با زبانی تند به انتقاد رفیق پیشین، تواریش پوتین بپردازند. از دست دادن کریمه بهایی بود که مردم اوکراین ناچار بودند برای پیوستن به جهان غرب و یک آینده ی شاید بهتر بپردازند. اوکراین در سال ١٩٩٤ دلبخواهانه از حق داشتن جنگ ابزار اتمی چشم پوشید. اکنون تنش اش با روسیه آن کشور را ناچار خواهد ساخت تا در حق داشتن بمب اتمی بازنگری کند. تنها دست یافتن به جنگ ابزار اتمی است که می تواند نقشی بازدارنده در برابر زیاده خواهی ها و تهدیدهای آینده روسیه برای اوکراین به انجام رساند. دو دوزه بازی کشورهای بزرگ غربی که وابسته به نفت و گاز و پترودلارهای روسیه هستند کمکی به اوکراین و هر کشور دیگری در موقعیت اوکراین نخواهد کرد. شاید هدف غرب هم در این میان سر برآوردن یک اوکراین اتمی ی نیرومند پیش از پیوستن اَش به ناتو در سال های آینده باشد.
پ. مهرکوهی
26.03 -2014
نظرات