رد صلاحیت کسانی که خود را نامزد مقامی در جمهوری اسلامی می کنند چیز تازه ای نیست. در سالهای پیش – و در واقع از آغاز انقلاب –  این امر رایج بوده و هر کس بر مسند قدرت نشسته، نه دگراندیشان - بلکه حتی دوستانی را که با آنان اندک اختلافی داشته و نمی توانسته تحمل کند -  با شیوه حذف از میدان به در کرده است، اما به نظرم رد صلاحیت هاشمی از لونی دیگر است. آقای هاشمی – اعم از آن که با وی و نظراتش و خدمات – یا خیانتهایش – در تاریخ معاصر مخالف یا موافق باشیم، یکی از ستونهای اصلی نظام اسلامی بوده. شاید هیچ جنبه ای از جمهوری اسلامی را نتوان یافت  که رد پایی از وی در آن نباشد. از تشکیل دولت موقت تا گروگان گیری، از جنگ با عراق تا صلح با آن، از سرکوب های خیابانی دهه 1360 خورشیدی تا اعدامهای دسته جمعی تابستان 68، از تعیین جانشینی برای آیت الله خمینی، تا انتقال ایران از دورۀ جنگ به دوران به اصطلاح «بازسازی»، از نوشتن قانون اساسی ولایت فقیه تا مطلقه کردن آن،  از سرکوبهای داخلی تا کشتار مخالفان در خارج از کشور، و از گشودن اجباری راه برای «اصلاحات» و...

رد صلاحیت مردی که در تمام سی و چند سال اخیر نقشهای مهم و کلیدی در مناصب مختلف در جمهوری اسلامی بازی کرده، فقط یک معنی می تواند داشته باشد، نظام جمهوری اسلامی – و در واقع رهبر آن - به جایی رسیده که هیچ کس و هیچ اندیشه و هیچ عقلی را در حد خود نمی داند. می دانم که در زمانی که او را «آسیدعلی آقا» خطاب می کردند، و هنوز خداوند نماینده او در عرش نبود، می گفتند حضرتش با ادبیات فارسی مأنوس بوده، نمی دانم این بیت مولانا را خوانده بودند یا یادشان  می آید که:

نردبان خلق این ما و منی است / عاقبت این نردبان افتادنی است

هر که بالاتر رود ابله تر است /  کاستخوان او بتر خواهد شکست

به هر جهت الان دیدم خبرگزاری فارس که بسیار معتبر است و تا کنون هیچ خبر خلافی منتشر نکرده، نوشته است که  آیت الله هاشمی  ابراز امیدواری  کرده که حماسه مورد درخواست رهبر خلق شود. اما آنچه از طریق رسانه های غیر رسمی منتشر شده، کاملاٌ خلاف گزارش خبرگزاری فارس است، و در واقع آنچه در این جلسه گذشته تکان دهنده است و هشدار دهنده، برای همه کسانی که امیدوارند دست کم در زمان حیاتشان تلاشی ایران را تجربه نکنند. این است برخی از آنچه هاشمی و یارانش در جلسه گفته اند، بدون هیچ تفسیری:

هاشمی:

* من خود می دانم نباید می آمدم و در جلسات خصوصی هم گفتم که اینها را از هرکس بهتر می  شناسم.  

* با این کوه مشکلات هرکس که راضی به پذیرفتن مسوولیت باشد باید ابتدا قصدش را پرسید که با این بودجه بدون منابع چگونه می خواهد 25 درصد حقوق کارمندان را افزایش دهد؟ دولتی که بیش از 500 هزار میلیارد تومان به بانک ها و پیمانکاران بدهکار است را چگونه می خواهد اداره کند؟

* پولی نمانده و اگر هم باشد قابل انتقال به داخل نیست. پول های خارجی را خوش بینانه به چین دادیم و آنها با دریافت هزینه ای آن را به یوآن تبدیل کردند و بعد هم گفتند به جای پول کالا می دهیم و بعد از آن هم گفتند نه هر کالایی، بلکه آنچه خودمان تعیین می کنیم می دهیم. هند هم آمده نفت ما را با قیمتی خیلی ارزان می خرد اما حاضر نیست حتی روپیه بپردازد....

* ما کشاورزی کوچکی داریم. با سم های چینی محصولات پارسال و امسال را از دست دادیم حالا ببینید مردمی که داروی چینی می خورند چه می کشند. چند سال پیش با یک تمام بهترین داروهای دنیا را می خریدیم. وضع دارو و غذا این شده و هیچکس نمی داند فردا چه می شود

* کاسب وقتی جنس می دهد باید جایگزین آن را بخرد اما نمی داند فردا باید به چه قیمتی جایگزین کند و ناچار آن را نگه می دارد

* افتخاراتی که ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب داشت کتمان شدنی نیست و ایران کشوری عزیز بود. من خودم با ماشین همه کشورهای اروپایی را گشتم و رانندگی کردم. از این کشور به آن کشور می خواستم بروم فقط پاسپورت را نشان می دادم. حالا به جایی رسیدیم که مردم امروز می ترسند زن خودشان را با خود به سفر خارجی ببرند چون بی اهانتی می شود

* نمی خواهم وارد فضای اظهارات و تبلیغات آنها شوم اما نادانی انسان را اذیت می کند. اینها نمی فهمند دارند چه می کنند؟ حتی اگر دشمنی و رقابت هم داشته باشند عقل می گوید که بگذارید بیاید و بعد رسوا کنید. می گذاشتید مردم با امید پای صندوق می آمدند و بعد از 6 ماه متوجه می شدند که همه چیز دارد گرانتر می شود. نمی دانند کسی بود که خود را قربانی کند و سپس راه را برای دیگران باز کند. همانطور که پس از جنگ خیلی از نمایندگان به من می گفتند از مقام مطالبه به مقام پاسخگویی نقل مکان نکن اما به خدا توکل کردم 

همان تجربه پس از جنگ را با مقداری تغییرات یک فرمول قابل حل است. خارجی ها آن دوره به من می گفتند easy man چون خیلی کم طول کشید که درهای خارج به روی ما باز شد. الان هم می شود آن تجربه را به آسانی انجام داد اما با این تفاوت که مردم آن موقع دلسوز بودند. این همه خصومت و افتراق در جامعه وجود نداشت.

* مایوس نشوید. در هیچ حالتی انسان نباید دچار یاس شود. برای ما هم این حالت قابل تصور نبود. ممکن است اندکی با تاخیر ضررها ادامه یابد اما روزی می رسد آنها که باید می آیند. اگر نگرانی باشد تنها از طرف دشمنان خارجی است که البته جدی است

* نباید ضربه ای متوجه نظام شود. یکی از ضروری ترین کارها این بود که حماسه سیاسی رهبری محقق شود که نشد و مقدمه حماسه اقتصادی بود ....

جالب است که آقای هاشمی - به مانند آقای خاتمی و آقای موسوی و آقای کروبی و دیگر اصلاح طلبان - هنوز هم معتقد است که نباید ضربه ای متوجه نظام شود.

اگر رهبر چنین کسانی  را نتواند تحمل کند، باید پذیرفت به جایی رسیده است که خداوند افتخار کند نمایندۀ او در آسمانهاست!

 

به قول قدیمی ها: کسی که با مادر خود زنا کند، با دگری چه ها کند!؟