۱۳ مارچ ۲۰۱۳

ادای احترام به حقوق بشر در المپیک 1968 مکزیکوسیتی

       سال 1968 میلادی (1347 هجری شمسی) آبستن حوادث بسیاری در حوزه کسب آزادی ها و تساوی های مدنی در گوشه و کنار دنیا بود. اگر این حوادث را هر سال بصورت نقطه هایی کنار هم قرار دهیم متوجه می شویم سال 1968 سال بسیار پر نقطه ای بود. هر بار از مطالبات حقوق اجتماعی طبقات و اقشار مختلف هر کشوری بخوانیم و مطالعه کنیم بی اختیار وارد مقوله سیاست می شویم، زیرا که این سیاست کشورها و دولت های حکمران آنان و رابطه ها و ضابطه های سازمان های در سطح ملی و بین المللی است که خط و مشی و حدود و ثغور این تقاضاهای مدنی را تعیین می کند و متاسفانه در بسیاری موارد راه برخورد دول و سازمان ها بر عکس و مخالف اهداف خیرخواهانه آزادی طلبان و تساوی خواهان جوامع مدنی است.

سال 1968 در مقوله ورزش نیز بسیار پر حادثه بود زیرا که مهمترین رویداد ورزشی یعنی مسابقات المپیک در این سال برگزار می شد و این بار کشور مکزیک در امریکای مرکزی مهماندار این المپیک و ورزشکاران رش از سراسر دنیا بود.

در این نوشتار کوتاه به گزارش حادثه مهم در پس از فینال دوی 200 متر در رشته دو میدانی می پردازیم که پس از اهدای دیپلم افتخار و مدال های طلا و نقره و برنز و در آغاز سرود ملی ایالات متحده آمریکا دو سیاهپوست آمریکایی در بالای سکوی مدال دستان خود را بعنوان ادای احترام به حقوق بشر و در حقیقیت پایمال کردن این حقوق در آسمان ورزشگاه آزتک مکزیکوسیتی بالا بردند و بدین سان و به همین سادگی و بنا به ادعای بزرگان ورزش پراثرترین و خاطره انگیزترین صحنه اوج طلب تساوی حقوق مدنی در صحنه ورزشی تاریخ بشری به ثبت رسید. تماشای عکسی که امروزه از این حرکت انسانی بجا مانده هنوز و هنوز موی بر اندام این انسان، این موجودی که خود را اشرف مخلوقات می نامد سیخ می شود و اشک وی را سرازیر می کند.  امروزه کارشناسان ورزش و بخصوص مفسران المپیک این صحنه را جزو یادگارترین عکس های تاریخ المپیک بجا می آورند. این ادای احترام به تساوی حقوق بشر چندین جنبه دارد که در اینجا بدان می پردازیم.

 

  1. تحلیل ورزشی مسابقه فینال

   روز مسابقه 6 اکتبر 1968 (24 مهرماه 1347) بود. روزی مطبوع با هوایی مطبوع. فینال دوی 200 متر اهمیت بسزائی داشت زیرا که بهترین و چابک ترین و سریع ترین دوندگان دنیا در آن حضور داشتند. وقتی در کمتر از 20 ثانیه این مسابقه پایان یافت، تامی اسمیت سیاهپوست 24 ساله آمریکائی با رکورد 83/19 ثانیه اولین انسان روی زمین شد که دوی 200 متر را زیر 20 ثانیه دوید و رکوردی باقی گذاشت که هنوز پس از گذشت بیش از 44 سال با اینکه شکسته شده است ولی در میان بهترین پنج رکورد تاریخ دوی 200 متر بجا مانده است.

تامی اسمیت سیاهپوست: مدال طلا

پشت سر تامی اسمیت، پیر نورس دونده 26 ساله استرالیایی با رکورد 06/20 ثانیه، یعنی کمی بیش از فقط دو دهم ثانیه، از خط پایانی گذشت.

این رکورد تا به امروز بهترین رکورد 200 متر تاریخ دو و میدانی کشور استرالیا محسوب می شود و این رکورد هنوز بسان ستاره ای درخشان در آسمان پرستاره دو و میدانی استرالیا بدرشتی و وضوح می تابد. پیتر نورمن قهرمان بلامانع دوی 200 متر استرالیا بود. هیچ دونده ای نتوانسته است به گرد وی برسد. در دوی فینال پیتر نورمن از پشت پنج دونده با چنان سرعتی آمد که جان کارلوس آمریکائی را رد کرد.

پیتر نورمن سفید پوست: مدال نقره

جدال برای کسب مدال برنز بسیار پر التهاب بود و در آخرین صدم های ثانیه این جان کارلوس سیاهپوست آمریکایی 23 ساله از دانشگاه ایالتی سان خوزه در کالیفرنیا از خط پایان رد شد. رکورد وی 10/20 ثانیه بود. یعنی فقط چهارصدم ثانیه از پیتر نورمن عقب افتاد.

جالب اینکه در چند ده متر آخر مرتب چپش را که تامی اسمیت بود و با هم پهلو به پهلو می دویدند می پایید در حالیکه این پیتر نورمن بود که از فاصله دور و با سرعت برق آسا از کنار راست جان کارلوس رد شد و جان کارلوس متوجه نشد چون بخیال خودش مراقب تامی اسمیت بود.

  1. پیش زمینه المپیک 1968

چشم انداز تساوی جامعه مدنی و ایالات متحده آمریکا از بابت تبعیضات نژادی بر علیه شهروندان سیاهپوست در خون و آتش بسر می برد. دهه 1960 شاهد حوادث دردناک این تعصبات و تبعیضات بود که حالا صفحه هایش بخاطر برد تلویزیون براحتی به دنیا مخابره می شد. در آپریل 1968 مصلح جامعه مدنی مارتین لوتر کینگ در شهر ممفیس (Memphis) در ایالت تنسی ترور شد. این سیاهپوست در سال 1964 جایزه صلح نوبل را بخاطر مبارزات صلح جویانه اش در اسلو پایتخت نروژ دریافت کرده بود.

دو ماه بعد رابرت کندی کاندیدای رئیس جمهوری امریکا در هتلی در شهر لس آنجلس در ایالت کالیفرنیا ترور شد. وی قول داده بود اگر رئیس جمهور شود اولین کاغذی که امضا می کند پایان رسمی جنگ ویتنام و برگرداندن سربازان آمریکایی به خانه و کاشانه خویش باشد.

با شروع سال 1968 جنگ خانمانسوز ویتنام حسابی جا افتاده بود و هر روز صدها سرباز آمریکایی و صدها سرباز و شهروند ویتنامی کشته می شدند.

در داخل آمریکا شهرهای ایالات جنوبی طرفدار تبعیض نژادی حادثه ساز برخوردهای وحشیانه و کشنده بر علیه شهروندان سیاهپوست شده بودند. سفید پوستان متعصب و بر مسند قدرت نشسته در این ایالات حاضر نبودند تساوی حقوق مدنی سیاهپوستان را قائل شوند.

در کوران این حوادث و یکسال قبل از آغاز مسابقات المپیک مکزیکوسیتی ورزشکاران سیاهپوست و سفید پوست تیم های المپیک آمریکا گروهی تشکیل دادند بنام (پروژه المپیک برای حقوق بشر"  (Olympic Project for Human Rights). هدف این گروه این بود که المپیک را تحریم کنند.

این گروه توسط تامی اسمیت، جان کارلوس و هاری ادواردز و چندین نفر دیگر بطور خودجوش بوجود آمده بود. هدف غائی این گروه این بود که عدم تساوی حقوق مدنی و بی عدالتی هایی که در آمریکا اعمال می شود را نمایان سازد.

هاری ادواردز استاد جامعه شناسی دانشگاه کرنل بود. خودش بعنوان یک ورزشکار سیاهپوست در رشته پرتاب دیسک در همان دانشگاه ایالتی سان خوزه فعالیت داشت که بزودی ورزش را رها کرد و تصمیم گرفت از طریق علم و دانش به طبقه محروم سیاهپوست آمریکا خدمت کند. در حقیقت هاری ادواردز آرشیتکت اصلی پروژه المپیک برای حقوق بشر محسوب می شود. وی همچنین معتقد بود باید سیاهپوستان واجد شرایط و تحثیل کرده بیشتری در پست های مدیریتی ورزش کشور بکار گرفته شوند.

این گروه چهار شرط داشتند:

اول: کشورهای رودزیا و آفریقای جنوبی که رسما سیستم آپارتاید داشتند باید از المپیک اخراج شوند.

دوم: مقام قهرمانی جهانی محمد علی در ورزش بوکس باید به وی بازگردانده شود. محمد علی پس از گرویدن به دین اسلام از سربازی اجباری بخاطر جنگ ویتنام سر باز زد و با اینکه کمیته بوکس حرفه ای امریکا بوی اخطار کرده بود مقامش را از دست می دهد، شجاعانه به اداره نظام وظیفه محل مراجعه کرده و روقه سربازی را امضا نکرد و قانون را زیر پا گذاشت. وی اعلام کرد عقاید دینی اش اجازه نمی دهد آدم بکشد.

سوم: آقای آوری براندج آمریکایی باید از سمت ریاست کمیته جهانی المپیک (International Olympic Committee) استعفا دهد. وی همچنین ریاست و اداره کمیته ملی المپیک آمریکا را بعهده داشت. آوری براندج یکی از لجوج ترین چهره های مدیریتی ورزشی جهان محسوب می شود و شدیداً مخالف درگیر کردن ورزش در مقوله سیاست بود.

چهارم: استخدام بیشتر کمک مربی های سیاهپوست در ارکان مدیریت تیم های مختلف ورزشی آمریکا.

شعله این گروه و اصولاً هدف های آن قبل از اینکه المپیک شروع شود خاموش شد ولی جان کارلوس و تامی اسمیت پین های معروف پروژه را با خود به مکزیکوسیتی آوردند. این پین هاشکل یک دایره کوچک به اندازه یک سکه ساخته شده بود. روی آن مخفف پروژه یعنی OPHR حک شده بود. جان کارلوس و تامی اسمیت بفکر فرصتی بودند که حرف خودشان را بزنند.

 

  1. در رختکن

حالا که جان کارلوس و تامی اسمیت برنده مدال های طلا و برنز شده بودند و بالا رفتن آنان بر سکوی مدال حتمی شده بود از فرصت بدست آمده استفاده کردند و تصمیم گرفتند پیام اعمال بی عدالتی ها در حق سیاهپوستان آمریکائی را به دنیا خبر دهند.

در این میان پیتر نورمن در رختکن حضور داشت و از تصمیم آنان خبردار شد. وی در استرالیا از شرکت ندادن طبقه سیاهپوست استرالیایی در رشته های ورزشی خرده گیری هائی کرده بود و آنروز می خواست بنا به عقیده انسانی خویش کاری انجام دهد. پس به جان کارلوس و تامی اسمیت نزدیک شد و بر حرکت آنان لبیک گفت و پرسید وی چکار می تواند بکند. پس از اینکه جان کارلوس و تامی اسمیت سعی کردند وی را منصرف کنند و دلیل آورند این حرکت برای وی در استرالیا مشکل ساز خواهد شد. ولی چون دیدند پیتر نورمن مومن است و مصمم قبول کردند. وی یک پین آرم OPHR را از ورزشکار دیگری گرفت و آن را بالای آرم کمیته ملی المپیک استرالیا بر روی ژاکتش پین کرد.

لازم به ذکر است جان کارلوس و تامی اسمیت فقط یک جفت دستکش سیاه داشتند چون اول روز جان کارلوس فراموش کرد دستکش خودش را همراه بیاورد. در اینجا پیتر نورمن بود که پیشنهاد کرد هر کدام یکی از دستکش ها را در دست کنند و همینطور هم شد. این اولین بدعت پیتر نورمن بود. سال ها بعد وی یک بدعت دیگر به جان کارلوس و تامی اسمیت هدیه می کند که در قیمت دیگر این نوشتار به آن اشاره خواهد شد.

  1. سکوی مدال

و لحظه تاریخی سر رسید. درست در لحظه ای که سرود ملی ایالات متحده امریکا نواخته شد، جان کارلوس و تامی اسمیت دستان دستکش پوش خود را بالا بردند و سر به زمین دوختند. پیتر نورمن هیچ حرکتی از خود نشان نداد و فقط به صعود پرچم های دو کشور مدال آور خیره شد، ولی آن پین در عکس ها به خوبی نمایان بود و از چشم مقامات کمیته ملی المپیک استرالیا دور نماند. عکسی که گرفته شده  اکنون در گوشه و کنار هر وب سایت اجتماعی- ورزشی که در مقوله حقوق بشر فعالیت می کند دیده می شود. این بود ادای احترام به حقوق بشر.

 

  1. مشخصه های ادای احترام

عکسی که امروزه در سراسر جهان این لحظه را ثبت کرده است و با پیشرفت تکنولوژی و گسترده اینترنت همه جا پخش شده است بعنوان یکی از پر بیننده ترین عکس های تاریخ ورزش جهان محسوب می شود. حرکت جان کارلوس و این عکس دارای مشخصه های ذیل می باشد:

اول: بالا بردن دست ها به خاطر شعار (قدرت سیاه) (Black Power) نیست. این نظریه اشتباهاً در میان خبرنگاران ورزشی کم سواد و ناآشنا به اهداف جان کارلوس و تامی اسمیت جا گرفت. تامی اسمیت در کتاب زندگانیش به نام "حرکت سکوت: تامی اسمیت" (Silent Salute : Tommie Smith) می گوید: " این حرکت برای شعار قدرت سیاه نبود، بلکه ادای احترام به حقوق بشر بود." برا همین حرف نویسنده این نوشتار عنوان مقاله را خواسته و هدف تامی اسمیت انتخاب کرده است.

قدرت سیاه شعاری است که لازم به مطالعه و تحقیق و تحلیل مخصوص به خودش را  دارد، ولی درعمل به آن لایه از جنبش های ضد تبعیض نژادی بر می گردد که خواهان کسب قدرت سیاسی و اجتماعی برای سیاهان بودند. یکی از آنها جنبش رادیکال و خشونت دعوت کن گروه "پلنگان سیاه" (Black Panthers) بود. در حقیقت در سال 1966 استوکلی کارمایکل یکی از بدعت گذاران پلنگان سیاه این عبارت را تبدیلر به شعار کرد، با اینکه استفاده آن برای اولین بار در سال 1954 و در نوشتار نویسنده ادبی سیاهپوستی بنام ریچارد رایت (Richard Wright) بر می گردد و در کتابش تحت همین عنوان "قدرت سیاه".

دوم: پابرهنه و جوراب ها روی شلوار کشیده شده: این پیام فقر طبقه سیاهپوست بود. جان کارلوس و تامی اسمیت با مهارت کفش هایشان را بر روی سکو در آورده و روی سکو گذاشته و پابرهنه شدند. از قبل جوراب سیاه را بر روی شلوار ورزشی خود کشیده بودند.

سوم: شال سیاه تامی اسمیت: تامی اسمیت شال سیاهی دور گردن بسته بود و ژاکت ورزشی اش را روی آن پوشیده بود. بنا به گفته تامی اسمیت این شال نشان غرور و افتخار یک سیاهپوست است.

 

چهارم: ژاکت زیب نشده جان کارلوس:

جان کارلوس زیپ ژاکتش را از قصد باز نگاه داشت و به این طریق پیام هم زبانی و هم فکری با طبقه زحمتکش کارگران کارخانه ها در امریکا را صادر کرد.

پنجم: تسبیح دور گردن جان کارلوس:

جان کارلوس گردن بند تسبیح گونه ای از گردن آویزان کرده بود. وی می گوید هر دانه این گردن بند معرف سیاهپوستی بود که ناعدالت وارانه در ایالات جنوبی آمریکا زنده زنده سوخته می شد و کسی نمی دانست این شخص کی بود و نام و نشانش چه بود.

ششم: پین پروژه المپیک برای حقوق بشر

هر سه ورزشگار این پین را به سینه خویش دوخته بودند. این پین با مخفف OPHR معرف گروه پروژه المپیک برای حقوق بشر بود.

هفتم: سر به پائین

این هم یکی از مهم ترین مشخصه های ادای احترام حقوق بشر محسوب می شود. جان کارلوس و تامی اسمیت گردن خم کرده و سر به زمین انداختند تا پیام آور حرکت صلح جویانه شوند و در حقیقت ندای مظلومیت و عصمت بی عدالتی که در حق سیاهپوستان اعمال می شد به دیده جهانیان برسانند.

وقتی این سه ورزشکار انسانی از سکو پایین آمدند با صدای هوی تماشاگران روبرو شدند. بعداً تامی اسمیت گفت: "اگر مسابقه را ببرم، قرار است من امریکائی باشم، نه یک سیاهپوست آمریکایی. ولی اگر من کار بدی انجام دهم، می گویند من کاکاه سیاه هستم. ما سیاهپوست هستیم و افتخار می کنیم سیاهپوست هستیم. جامعه سیاهپوست آمریکا خوب می داند امشب چه کردیم."

 

 

  1. پس از المپیک 1968

تامی اسمیت و جان کارلوس از دهکده المپیک خارج شدند و به آمریکا بازگشتند. تمام اسپانسرهای خود را از دست دادند. جان و خانواده آنان مرتب تهدید می شد. سالیان درازی را به سختی طی کردند.

تامی اسمیت با چند سال تاخیر به صحنه ورزشی بازگشت و از طرف ارگان های ورزشی مختلف جوایز ورزشی مختلفی را کسب کرد. در آگوست سال 2008 یکی از کفش های دوی 1968 خویش را به دونده سرعت اوسین بولت در المپیک 2008 چین بعنوان هدیه تولد داد.

در جولای 2008 تامی اسمیت و جان کارلوس جایزه مخصوص آرتور اش برای شجاعت را بخاطر ادای احترام به حقوق بشر در برنامه کانال تلویزیونی ای.اس. پی.ان دریافت کردند. آرتور اش دیگر ستاره تابناک سیاهپوست امریکا در ورزش تنیس است که شرکت در تظاهرات ضدتبعیض نژادی وی بر علیه دولت آپارتاید آفریقای جنوبی در صفحات تاریخ ثبت شده است.

جان کارلوس سرنوشت دیگری داشت. پس از دو و میدانی به فوتبال آمریکایی روی آورد ولی بخاطر صدمه زانو مجبور شد فوتبال را ترک کند.

وی در سال های بعد سخنگوی بسیاری سازمان ها و موسسات ورزشی بوده و هنوز فعال تساوی حقوق مدنی است.

سرنوشت پیتر نورمن از جان کارلوس و تامی اسمیت سخت تر و ناجوانمردانه تر بود. آمریکا عوض شد و مردم عنقریب به خلوص حرکت جان کارلوس و تامی اسمیت پی بردند، ولی روح سرکش تعصبات در استرالیا کماکان قدرتمند باقی ماند.

مقامات ورزش استرالیا وستر نورمن را توبیخ کردند و مطبوعات استرالیا وی را طرد کردند. با اینکه پیتر نورمن چندین بار در مسابقات 100 متر و 200 متر برنده شد، ولی تیم دو و میدانی المپیک استرالیا نه تنها پیتر نورمن را به المپیک 1972 مونیخ نفرستادند، بلکه هیچ دونده مردی در این دو رشته دوی سرعت اعزام نکردند. این تنها بازی است که کشور استرالیا در دوهای سرعت المپیک نماینده  نداشت.

از همه قبیح تر آنکه در مسابقات المپیک 2000 سیدنی، کمیته برگزار کننده مسابقات از وی استفاده نکرد و گوئی پیتر نورمن به فراموشی کامل سپرده شد. وی فقط به یک برنامه آمریکایی دعوت شد و آنهم پس از آنکه آمریکایی ها فهمیدند کشورش به وی اهمیت نداده است.

در اکتبر 2003 (درست 35 سال پس از المپیک مکزیکوسیتی) پیتر نورمن به دانشگاه ایالتی سان خوزه دعوت شد تا در برنامه پرده برداری از تنیس "ادای احترام به حقوق بشر" که قرار بود در صحن این دانشگاه انجام شود حضور یابد. در اینجا نیز پیتر نورمن بدعت کرد. جان کارلوس و تامی اسمیت در این سالیان با پیتر نورمن در تماس بودند و دستی از ساختن این مجسمه یادبود برایش گفتند، نورمن پیشنهاد کرد جای وی را در سکوی مدال خالی نگاه دارند. وی مخلصانه سکوی مقام دوم را به هزاران بازدید کننده این مجسمه تقدیم کرد که وقتی از آن مجسمه عکس می گیرند در جای خالی پیتر نورمن به ایستند و به احترام آن ادای احترام در المپیک 1968 دستان خود را در آسمان به بالا برند. این بود اسطوره اخلاقی این سفید پوست بزرگوار پیتر نورمن.

 جان کارلوس و تامی اسمیت با پیشنهاد پیتر نورمن موافقت کردند.

پیتر نورمن در 3 اکتبر 2006 در سن 64 سالگی در ملبورن استرالیا در گذشت. فدراسیون دو و میدانی ایالات متحده آمریکا روز 6 اکتبر را (روز تشییع جنازه پیتر نورمن) را روز "پیتر نورمن" اعلام کرد و هر ساله بیانیه ای برای آن زنده یاد انتشار می دهد.  38 سال پس از المپیک مکزیکوسیتی این سه نفر ورزشکار یکبار دیگر در کنار هم بودند. اینبار جان کارلوس و تامی اسمیت پیشاپیش دیگران تابوت جسد پیتر نورمن را بر دوش کشیدند و در مراسم ختم وی سخنانی مبنی بر اصالت وجدانی پیتر نورمن بیان کردند.

جان کارلوس در مصاحبه ای در سال 2012 گفت: دو هیچ استرالیایی به اندازه پیتر نورمن لایق افتخار، شناسائی و قدردانی نیست. فقط بخاطر تعلقات انسانیش، کاراکترش، مقاومتش، و رضایش در اینکه گوسفند قربانی عدالت شود.

لازمه به ذکر است آن پین که پیتر نورمن به سینه زد از پارو زن امریکایی پاول هافمن (Paul Hoffman) که سفید پوست امریکایی عضو گروه OPHR بود قرض گرفت پیتر نورمن پین را در خروج از رختکن و قبل از ورود به ورزشگاه از پاول هافمن گرفت.

پیتر دوکوبرتن فرانسوی بنیان گذار المپیک مدرن است پنج حلقه المپیک که نشان رویداد المپیک است سمبول پنج قاره روی زمین است. پیتر نورمن با حرکاتش چه در سال 1968 و چه سال ها بعد سر ماجرای سکوی خالیش در تندیس دانشگاه ایالتی سان خوزه اسطوره المپیک و پنج حلقه اش ثابت کرد.

وی زندگی سختی را گذراند ولی هرگز بخاطر شرکتش در ادای احترام حقوق بشر تامی اسمیت و جان کارلوس ابراز ندامت نکرد. پیتر نورمن کماکان برای  خودش می دوید تا اینکه در سال 1985 به بیماری گانگارین مبتلا شد و از دویدن افتاد. افسردگی، پناه به مشروبات الکی و عاقبت معتاد شدن به داروهای مسکن وی را از پا انداخت.

سال 1968 حوادث دیگر هم در مقوله مطالبات آزادی و تساوی حقوق مدنی بود. تظاهرات دانشجویان در لهستان. تظاهرات در چک اسلواکی که در انتها به اشغال نیروی نظامی اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفت. تظاهرات دانشجویان مکزیکی در بیرون ورزشگاه المپیک و یکی دو هفته قبل از آغاز المپیک که منجر به کشته شدن 44 نفر توسط پلیس مکزیک شد. در این ماجرا خبرنگار معروف اوریانا فالاچی هم حضور داشت و چندین بار زخمی شد و توسط پلیس کتک خورد ولی توانست گزارش کاملی از تظاهرات را انتشار دهد. دانشجویان بخاطر این اعتصاب کردند که کشور فقیری چون مکزیک بجای برگزاری المپیک بایدخرج مردم فقیر و بیچاره کشور کند. نهضت چپ و رادیکال آمریکا توسط آمریکایی هائی که در لهستان و چک اسلواکی بودند الهام گرفت منجر به تظاهرات آنان در کنواسیون حزب  دموکرات در شهر شیکاگو شد. همانطور که قبلا ذکر شد رهبر مصلح سیاهان مارتین لوتر کینگ و سناتور و کاندیدای رئیس جمهوری رابرت کندی در این سال و به فاصله دو ماه ترور شدند. تظاهرات جوانان فرانسه در این سال رخ داد و بسیاری حوادث و تظاهرات دیگر. برای اطلاع و مطالعه بیشتر در حوادث این سال لطفا به کتاب "1968" توسط نویسنده مارک کورلانسکی (Mark Kurlansky) مراجعه کنید.