شاید عنوان کردن این موضوع که ایرانی ها مهارت و استعدادی در یادگیری زبانهای خارجی ندارند, خیلی از خوانندگان این سطور را عصبانی کند.در همینسایت برخی ترجیح میدهند حتی در مورد مطالبی که به فارسی نوشته شده , اظهار نظرهائی به انگلیسی ارائه کنند. ظاهراً این امر نشان دهنده آن است که تسلط آنها به زبان انگلیسی خیلی بیشتر از فارسی است.
اگر معیار یادگیری زبان خارجی را تنها نمرات امتحانات رسمی نظیرTOEFL,IELTS وDELF,DALF و CIPLE ,DEPLEوCELU,DELE بدانیم احتمالاً ایرانی ها زیادی هستند که با همین استانداردها توانسته اند نمرات عالی گرفته و در رشته های مختلف دانشگاهی تحصیل کنند. هم وطنانی هم هستند که در دانشگاه های انگلیسی و یا فرانسه و احتمالاً اسپانیائی و پرتغالی زبان به تدریس و پژوهش مشغولند. با همه این توصیفات باز هم میتوان این سئوال را مطرح که آیا ما ایرانی ها به زبان های خارجی مسلط هستيم ؟ و یا آن را در حد رفع نیازهای روزمره و کاری بلدیم.
داستان طنزی در مورد یادگیری زبان رایج است که حقیقت بزرگی را بیان میکند. میگویند یک نفر خارجی به قصد یادگیری زبان فارسی وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد و همزمان فردی را استخدام کرد تا بتواند با وی تمرین مکالمه داشته و برخی اصطلاحات رایج کوچه بازاری را یاد بگیرد. روزی از دوست ایرانی خود پرسید , من چه زمانی میتوانم ادعا کنم که زبان فارسی را خوب یاد گرفته ام؟ دوستش قاطعانه جواب داد : وقتی یک ایرانی تو را به صرف نهار دعوت کند و تو از طرز بیانش تشخیص بدهی که آیا این دعوت واقعی و یا تنها یک تعارف است !!! آیا ما هم زبانهای خارجی را در همین حد بلدیم ؟ يعني تنها با شنيدن گفتار هر فردي قادریم به نيت اصليش از بيان واژه ها پي ببريم. با وجود آنکه درکشورهای غربی خیلی نمی توان چیزی را معادل تعارفات ما سراغ گرفت ولی آیا منظور دقیق گوینده را از انتخاب کلمات خاص در گفتارش میتوان درک ميكنيم؟
احتمالاً مهاجرت وسيع ایرانی ها به خارج از زمان حاجی واشنگتن شروع شده باشد. در حال حاضر شاید بیش از 5 میلیون نفر ایرانی مهاجر در سرزمین های مختلف از گرینلندGreenland در شمال کانادا تا جزایر کارگلئنCargelan در نزدیکی قطب جنوب زندگی میکنند. آنها زبان خارجی را در حد گذران زندگی روزانه بلدند و بس. نمیدانم وقتی براداران شرلی به دربار شاه عباس آمده بودند , آیا در دربار مترجم انگلیسی حضور داشت و یا این فرستادگان چنان فارسی را خوب بلد بودند که دیگر نیازی به دانستن انگلیسی درباریان نبود.
اهمیت یادگیری زبان خارجی در انتقال دانش هائی که بعد از رنسانس در اروپا به وجود آمدند خیلی مهم حیاتی است. در حقیقت میتوان موضوع را این گونه بیان کرد كه ما هیچ گاه پرومته Prometheusایرانی نداشته ایم. پرومته از اساطیر یونانی است و موظف بود که به دستور زئوس همه چیزهای خوب را به انسان یاد بدهد و فنون زندگی را به وی بیاموزد ولی آتش را به میان آدميان نبرد و فن آتش افروزی را به آنها یاد ندهد. پرومته نقض عهد کرد و چون انسانها را بسیار دوست داشت آتش را به آدم ها معرفی کرد. بقیه داستان مربوط می شود به مجازات بی رحمانه و ظالمانه پرومته توسط زئوس به خاطر این خطا.
احتمالاً آتش تجسمی از فنی ضروری و اساسی است. یعنی زئوس آتش را معادل همه امتیازاتی می دانست که قرار بود به بندگانش اعطاء کند. حالا عرض بنده این است که در پانصد و یا چند هزار سال گذشته زبان های اروپائی حکم همین آتش را داشتند و به هر حال ما هم اکنون فاقد چنین مهارتی هستیم. زئوس هیچ علاقه اس به راز گشائی از فن آتش به ما ندارد. در این میان جای پرومته هایی خالی است که این مهم رابه انجام برسانند. یعنی با یادگیری زبانهای خارجی کاری کنند که همه میراث 500 سال اخیر اروپا برای ما قابل استفاده باشد. البته لازم هم نیست همه ایرانی ها به زبان خارجی مسلط باشند , کافیست از هر چند میلیون نفر دو یا سه نفر اینکاره باشند. آنها میتوانند مثل کسانی باشند که به داخل قلعه ای رسوخ کرده و در بازگشت و خروج از قلعه میخواهند به همه آنهائی که در بیرون به سر می برند رازهای درون قلعه را بازگو نمايند. مترجمان دقیق و وارد همین افراد هستند. به نظر بنده ما ایرانی ها حتی به تعداد انگشتان دو دست هم از این گونه افراد نداریم و نداشته ایم. ممکن است قبولش برای شما سخت و دشوار باشد. اجازه بدهید توضیح بدهم.
انتقال میراث رنسانس تنها از طریق ترجمه کتب گرانسنگ و بنیادی رشته های مختلف علوم و کتب ادبی صورت میگیرد که نمادی از تمدن غرب هستند و هیچ جایگزینی برای این کار جز ترجمه دقیق وجود ندارد. مترجم باید نه تنها به زبانهای مبداء و مقصد کاملاً احاطه داشته بلکه باید به شرایط تاریخی واجتماعی نگارش کتب یاد شده نیز وارد و مسلط باشد تابتواند معنی دقیق برخی اصطلاحات را دریافته و آنها را درست برگرداند.
البته یک مانع عمده در راه ترجمه کتابهای مهم دوره رنسانس به فارسی آن است که آن کتابها به زبان لاتین ( زبان علمی آن دوره) نوشته شده اند و ایرانی ها هیچ علاقه ای به یادگیری لاتین و یونانی ندارند. حتی اگر زبان معیار انگلیسی باشد تغییرات وسیعی که در این زبان در چهارصد سال گذشته صورت گرفته کار را برای نسل حاضر که با لغت های قدیمی آشنا نیستند سخت دشوار میکند.. چنین اتفاقاتی در زبان فارسی روی نداده است. غزلیات حافظ متعلق به قرن هفتم هجری است یعنی هم اکنون حدود هفتصد سال از تحریرشان میگذرد با اینحال ما می توانیم راحت آنها را خوانده و درک کنیم. زبان انگلیسی در 500 سال گذشته دچار تحولات عمیقی شده است که ایرانی ها علاقه ای به گشتن در کتابخانه های قدیمی و کشف صور کهن زبان انگلیسی و یا فرانسه و اسپانیائی را ندارند. به هر حال اینها نباید مشکلات بزرگی برای کسی باشد که میخواهد زبان انگلیسی امروزی را خوب یاد بگیرد. همه زبانها چنین وضعیتی دارند. کسی که میخواهد واقعاً زبان فارسی را یاد بگیرد باید عربی را خوب بداند و از سانسکریت و روسی و سایر زبانهای کشورهای همسایه که در طول سالیان دراز از زبان فارسی تاثیر گرفته و همزمان بر آن تاثیر گذارده اند سر در بیاورد.
در اینجا تنها نمونه هائی ارائه می شوند تا عین قله کوه یخی مشخص شود که چقدر کار بر زمین مانده وجود دارد که تاکنون کسی برای انجامشان اقدامی نکرده است. نکته تاثر انگیز این است که هیچ نشانه ای از اینکه در آینده نزدیک این طلسم شکسته شود و کتاب های دوران ساز غربی به فارسی ترجمه شوند وجود ندارند. البته این نکته باید روشن شود که برخی محتوای این کتب از روی منابع دست چندم به فارسی ترجمه شده اند ولی خود کتابها در 500 سال گذشته به فارسی برگردانده نشده اند. اگر کسی اطلاعی دارد ,اعلام کند تا از مشخصات ناشر و مترجم مطلع بشویم.
1- کتاب اصول رياضي فلسفه طبيعي Philosophiæ Naturalis Principia Mathematica برای اولین بار در تاریخ 5 ژوئیه 1687 در لندن منتشر شد. این کتب به خاطر عنوان طولانی اصول ریاضی فلسفه طبیعی , بعدها تنها با عنوان اصول بین دانشگاهیان معروف گردید. نویسنده این کتاب Newton (1642-1727) Sir Issac بود که تقریباً در همه رشته های مختلف فیزیک فعال بود.البته سالها بعد در سال های 1910 و1912 و 1913 مجموعه سه جلدی اصول ریاضی Principia Mathematica ,Foundations of Mathematics توسط برتراند راسل و آلفرد نورث وایتهد منتشر گردید که به نوبه خود کتاب مهم و آغاز عصر جدیدی بود. در اینجا منظور من دقیقاً کتابی است که توسط نیوتون نوشته شده و در آن برای اولین بار در تاریخ تمدن بشری نوعی مطالعه سیستماتیک بر پایه ریاضی در باره حرکت و شتاب و سرعت صورت گرفته است. نیوتون این کتاب را به رسم آن روزگار به زبان لاتین نوشته است. نسخه PDF لاتین را می.توانید در آدرس زیر بینیدhttp://files.libertyfund.org/files/1254/0741_Bk.pdf.
اولین ترجمه انگلیسی کتاب نیوتون در سال 1729 توسط Andrew Motteصورت گرفت که به عقیده نیوتون شناسان هنوز میتوان آن را معتبرترین ترجمه انگلسی از کتاب اصول ریاضی فلسفه طبیعی نیوتون دانست. قوانین حرکت نیوتون برای نخستین بار دراین کتاب توضیح داده شده ست. بازهم تاکید بر اين نکته را ضروری می بینم که این کتاب در چهارصد سالی که از انتشارش گذشته به فاری ترجمه نشده است. هیچ کوششی هم براي ترجمه آن صورت نگرفته. کتب موجود درفارسی ترجمه های ناقصی است که نویسندگان مختلف انگلیسی زبان به بيان ساده در شرح کتب نیوتون نوشته اند. ترجمه این کتاب دانش زبان انگلیسی بالائی میخواهد که در 400 سال گذشته هیچ ایرانی نداشته است.ضمناً ترجمه ین کتاب جایگزین ناپذیر است. اگر هزار کتاب درباره اصول حرکت هم به فارسی ترجمه بشوند جایگزین این يکی نخواهد شد. ترجمه این کتاب هیچگونه بار سیاسی و یا بد آموزی اخلاقی ندارد و صرفاً به علت عدم تسلط ایرانی ها به زبان انگلیسی به فارسی ترجمه نشده است. این کتاب سالهاست که به زبان های چینی و ژاپنی ترجمه شده اند. اين كتاب جانشين پذير نيست. يعني شما نميتوانيد چند كتاب ديگر از انگليسي به فارسي ترجمه و ادعا كنيد كه اينها معادل كتاب اصول رياضي فلسفه طبيعي نيويتون هستند.
2- "A Dynamical Theory of the Electromagnetic Field" و یا به عبارتی نظریه دینامیک میدان الکترومغناطیسی کتابی است تعیین کننده و مهم از فیزیکدان نظری اسکاتلندی جیمز کلارک ماکسول James Clerk Maxwell(1831-1879) که در سال 1865 منتشر گردید. این کتابی است درست مثل یک کتاب مقدس براي همه آنهائی که در حوزه های الکتریستیه و مغناطیس به فعالیت مشغولند. هم اکنون حدود 160 سال از زمان انتشار آن میگذرد و دراین مدت شاید چند صد هزار نفر ایرانی چهار فرمول معروف کتاب را خوانده و مهندس برق و الکترونیک و یا شاید فیزیکدان شده اند و لی هیچ ایرانی در 150 سال گذشته به فکر ترجمه کتاب به فارسی نیفتاده است چون واقعاً سخت است من چندين بار امتحان كرده و جا زده ام.. در اهميت اين كتاب همين بس كه در 160 سال گذشته دانش و علم بشر در حوزه الكترومغاطيس از محدوده آن فراتر نرفته است.
3- در زمینه تفکرات کمونیستی وضع از همه بد تر است. به عنوان مثال مانیفست کمونیست برای اولین بار در سال 1848 منتشر گردید. همه ترجمه ها فارسی که هم اکنون در دسترس هستند و برخی هم دراینترنت به صورت مجانی قابل داونلود می باشند , ترجمه های مستقلی نیستند. اولین ترجمه قابل دسترس در سال 1951 توسط روسها و در اداره نشریات به زبان های خارجی مسکو انجام گرفت. هم اکنون ترجمه قابل دسترسی از حزب توده هم وجود دارد ولی همه اینها حزبی هستند. ترجمه ای که مستقل بوده و گرایشات سیاسی و تبلیغاتی در آن ملحوظ نشده باشد , در 150 سال گذشته صورت نگرفته است. نکته مهم این است که هم اکنون اغلب ایرانی های مقیم خارج طبق آمارهای موجود تحصیل کرده هستند و هیچ کشوری در جهان برای انتشار ترجمه مانیفست مشکلی ایجاد نمیکند, با اینحال حتی فرهیختگان ایرانی در خارج هم ضرورتی براي ترجمه این اثر احساس نمی کنند. ايراني هايي كه در سراسر دنيا رشته هاي علوم سياسي و يا حتي اقتصاد و تاريخ خوانده اند هنوز هم فكر ميكنند كه ترجمه اين كتاب نوعي طرفداري از رژيم هاي كمونيستي لست. حتی با وجود فروپاشی شوروی و سقوط كمونيسم در اغلب نقاط جهان این کتاب ارزش خواندن را دارد, با اینحال ایرانی ها رغبتی به ترجمه مستقل و مورد اعتماد آن نشان نمیدهند. وضعیت در باره کتاب سرمایه از این هم بدتر است. این کتاب اول به صورت پراکنده و با ترجمه ایرج اسکندری منتشر گردید. در سال 1351 متن کامل آن توسط حزب توده منتشر شد. لازم به گفتن نیست که ملاحظات حزبی و شوروی خواهی در این ترجمه رعایت شده بود و سرانجام در سال 1387 , حدود 150 سال بعد از انتشار نسخه اصلی کتاب به زبانهای آلمانی و انگلیسی و فرانسه , ترجمه قابل اعتنائی به زبان فارسی و توسط حسن مرتضوی را انتشارات آگه منتشر كرد. همه این حقایق هرهری بودن روشنفکران ایرانی را نشان میدهد. به تاریخ های انتشار ترجمه های این کتب توجه کنید. در سال 1332 مقارن کودتای 28 مرداد , حزب توده ایران بنا بر تخمینی بیش از 100 هزار نفر عضو وطرفدار داشته است. بعد از کودتا خیلی از رهبران و اعضای سازمان نظامی بازداشت و اعدام شدند , آن هم به جرم عضویت در حزبی با مرام اشتراکی و به قولی کمونیستی. حالا این سئوال مطرح است که آیا واقعاً این آدم ها کمونیست بودند؟ با خواندن چه منابعی آنها به این فرقه گرویده بودند. کاش محاکمه کندگان آنها قبلاً تست های مربوط به کتب کلاسیک کمونیستی را از آنها می گرفتند تا معلوم بشود که آنها الکی خود را کمونیست جا زده بودند. هم اکنون که رژیم های کمونیستی در اغلب کشور سرنگون شده , بازهم ادبیات تفکرات کمونیستی در زبان فارسی ضعیف و فقیر و یتیم است. همه گروه های به اصطلاح چپ مقیم خارج هم هیچ اعتناء و علاقه ای به ترجمه کلاسیک های کمونیستی ندارند. آنها بيشتر وقت خود را به دادن شعارهاي توخالي گذرانده و در روياي گذشته اي موهوم در فكر آينده اي نا معلومند.
4- در زمینه های دیگر فکری هم برداشت مااز تمدن غرب به اندازه سه مثال بالا ضعیف بوده و قابل اعتناء نیستند. این کمبود بیشتر درزمینه فلسفه و ادبیات مشهود است.کتب انتخاب شده به اصطلاح رندوم و الله بختکی هستند. در این میان ایرانی های مقیم خارج به دلیل آنکه به این گونه فعالیتهای فرهنگی اصلاً علاقه ای ندارند و هیچ کمکی به بهبود این روند نمی کنند.
5- البته هميشه هم نميتوان تقصير را به گردن ايراني ها انداخت و آنها را متهم ساخت كه به ظرايف و نكات باريك زبان انگليسي و يا فرانسه وارد نيستند. برخي اوقات موانعي كه دولتهاي وقت بر سر ترجمه ايجاد ميكنند همه انگيزه ها رامي خشكاند. به عنوان مثال كتاب منشاء انواع داروين The origin of species اثر چارلز داروين Charles Darwin( در سال 1859 منتشر گرديد ولي نخستين ترجمه فارسي آن 110 سال بعد در سال 1351 يعني 1970 توسط عباس شوقي منتشر گرديد. در افواه عوام اين نتيجه گيري جاري بود كه داروين گفته بني آدم از سلاله ميمون است و اين بر خلاف گفته هاي كتاب مقدي تعبير ميشد. عنوان فارسي كتاب اندكي طولاني بود " بنياد انواع به وسيله انتخاب طبيعي يا كشمكش و نبرد براي زيست" ولي در سال 1357 ترجمه مقبول تري به قلم دكتر نورالدين فرهيخته از كتاب داروين به زبان فارسي منتشر گرديد. ترجمه دكتر فرهيخته با وجود آنكه به دليل پانوشت هاي ويژه خيلي غني به نظر ميرسد ( نسخه PDF اين ترجمه در اينترنت قابل دسترسي و داونلود است) ولي به دليل آنكه اولاً ديباچه و مقدمه مفيدي را كه داروين در كتاب اصلي نوشته به فارسي برگردانده نشده و همچنين تمايلات توده اي مترجم باعث گرديده كه تا حدودي اعتبار علمي ترجمه زير سئوال برود. به هر حال در حدود 150 سالي كه از تاليف و انتشار كتاب منشاء انواع به زبان انگليسي گذشته تنها دو ترجمه از آن با تاخير 110 ساله به بازار عرضه شده اند كه خيلي هم همانگونه كه عرض كردم قابل اعتناء نيستند.
6- در زمینه ترجمه متون فارسی به زبانهای خارجی وضع از این بدتر است. تقريباً اغلب کلاسیک هاي فارسی را اروپائیان به زبان مادری خود ترجمه کرده اند. برای اولین بار سر ویلیام جونز Sir William Jones(1746-1794) زبانشناس و ادیب انگلیسی در سال 1771 نخستین کتاب دستور یاد گیري زبان فارسی را براي استفاده هم وطنان انگليسی خود وساير مشتاقان یادگیری زبان فارسی نوشت. در طول عمر کوتاهش 13 غزل سروده حافظ را به انگليسی ترجمه کرد.به عبارت ساده تر انگلسی ها 242 سال قبل مصمم شدند که زبان فارسی را به صورت کاملاً ریشه ای و آکادمیک یاد بگیرند. تا بتوانند از منابع ادبی ما استفاده کنند. در حال حاضر تا جائی که بنده مطلع هستم اغلب کتابهائی که ایرانی ها ادعا میکنند در خصوص گرامر زبان انگليسی نوشته اند هیچ گونه نو آوری ندارد و همه آنها ترجمه هایی هستند پر اعوجاج و غلط از کتبی که خود انگليسی ها درباره زبانشان نوشته اند. گرفتید چی شد ؟
Edward FitzGerald(1809-1883) برای اولين بار حدود170 سال قبل رباعیات عمر خیام را به انگلیسی برگرداند که هنوز هم معتبرترین ترجمه در این زبان شناخته می شود. در مورد شاهنامه اوضاع خیلی وخیم و خجالت آور است. ما ایرانی ها که ادعا میکنیم شاهنامه شناسنامه ملی و سند هویت ماست خودمان درباره استخراج نسخه اصیل آن هیچ تلاشی نکرده ایم و شاهنامه روسی نسخه مسکو معتبرترین شاهنامه موجود است به طوریکه در کاتالوگ کتابخانه ملی ایران با افتخار تمام از این شاهنامه به عنوان اصیل ترین نسخه شاهنامه یاد می شود. این کار روسها درست مثل این است که مجموعه آثار پوشکین را چند ادیب ایرانی فراهم کرده باشد. یعنی این چند ایرانی چنان بر زبان و ادبیات روسی مسلط باشند که خیلی بهتر از خود روسها بتوانند کلاسیک های ادبی آنها را استخراج و به خودشان عرضه کنند. خلاصه عدم تسلط ما به زبانهای بیگانه اینجا هم کار دستمان داده و باعث شده که آنها ( یعنی غربیان) انگار مطمئن شده باشند که از این کنده دودی بلند نمی شود خودشان دست به کار شده و کتاب های کلاسیک ادبیات ما را به زبانهای خودشان برگرداندند.
خيلي از خوانندگان اين سطور ممكن است اين سئوال برايشان پيش بيايد كه چرا ما ايرانيها اينگونه رفتار ميكنيم و هيچ علاقه به سردرآوردن از رموز رنسانس و به طور كلي تمدن غرب نداريم. به ويژه آنكه هم اكنون براي ايراني هاي كه در خارج اقامت دارند شناخت زير بناي فكري تمدني كه در آن زندگي مي كنند امري است واجب.
به نظر ينده دو عامل اصلي در اين ميان تعيين كننده مي باشند. اول اينكه ما ايراني ها به طور كلي آن كنجكاوي آزار دهنده اي را كه غربيان در امور علمي دارند، نداريم. به عنوان مثال براي ترجمه كتاب اصول رياضي فلسفه طبيعي يك نفر هم بايد دكتر رياضي و فلسفه داشته و به لاتین و انگلیسی را هم در سطح بالائي تبحرداشته و مسلط باشد علاوه بر اينها حداقل 20 سال از بهترين سالهاي زندگي خود را به صورت تمام وقت به اين كار اختصاص دهد.البته راه دیگر اين است که چند ایرانی که هر کدام در زمينه ای مثلاً زبان انگلیسی و لاتین و ریاضیات و فیزیك و مکانیک متبحر هستند همکاری کرده و این مهم پيش برده و بعد از 400 سال کتاب اصول را به فارسی ترجمه کنند. در حل حاضر اینترنت و ایمیل ابزاری را برای تبادل اطلاعات دانشمندان ایرانی فراهم ساخته. به عبارت دیگر لزومی ندارد این متخصصین در یک شهر ساکن باشند آنها میتوانند به کارهای عادی خود برسند و در این ترجمه همکاری کنند.
با كمال تاسف بايد عرض كنم كه ايراني ها چنين همتي را ندارند. ايراني ها ترجيح ميدهند بيشتر اوقاتشان را صرف امور روزانه كنند در حالي كه كسي كه ترجمه كتاب نيوتون را شروع كرده ديگر هيچ وفتي براي خانواده و تفريح برايش باقي نخواهد ماند ( نيوتون تا آخر عمر چنان سرگرم رياضي و فيزيك بود كه يادش رفت ازدواج كند !!!) منظور دقيقم اين است كه چنين شخصي بايد چنان عاشق و شيداي ترجمه كتاب بشود كه همه چيز را فراموش كند. بنده فكر نميكنم در شرايط فعلي نه تنها در كره زمين بلكه در كهكشان شيري هم چنين ايراني هائي را بتوان پيدا كرد. چنانكه ملاحظه فرموديد بهترين و شاخص ترين كتب ادبي ما را هم همان خود غربي ها به زبان انگليسي و فرانسه و آلماني برگرداندند و ما هيچ نقشي نداشتيم.
نكته دوم در اين زمينه عدم همكاري ايراني ها در سراسر جهان به ويژه خارج از ايران در امور علمي است. مثلاً اگر بنيادي غير انتفاعي بين اساتيد ايراني دانشگاه هاي خارج از كشور تشكيل و به ترجمه چنين كتبي همت بگمارد با توجه به نعمت بزرگ اينترنت خيلي راحت ميتوان نتايج كار آنها را دراختيار همه فارسي زبانان سراسر دنيا قرا رداد. همه ما ميدانيم كه حتي دو استاد و فرهيخه ايراني را نمي توان زير يك سقف براي تحقق امري جمع كرد. هرايراني صد درصد خود را خيلي بالاتر از ديگران ميداند و حاضر به همكاري نيست مگر اينكه رئيس پروژه باشد !!!!. ايراني هايي هم هستند كه بلافاصله سراغ اسپانسر را مي گيرند و هر چقدر قسم آيه بياري كه كاري است صلواتي و بدون مزد و منت ، به موضوع مشكوك شده و حاضر به همكاري نخواهند شد.
ايرانيها شايد از فرداي قرارداد گلستان و از سالهاي 1812 به بعد بناي مهاجرت از ايران را گذاشتند و به كشورهاي مختلف اروپائي نظير فرانسه و انگليس و روسيه و آلمان و ساير كشورها رفتند . در سالهاي ابتدائي قرن بيستم مهاجرت به آمريكا متداوال تر گرديد با اينحال نسل هاي متعدد ايراني نتوانستند انگليسي و يا فرانسه و آلماني را به خوبي ياد گرفته و و در حوزه هاي ادبي اين كشورها جوايزي را بيرند. روسها و لهستانيها و آلماني ها در اين زمينه خيلي بهتر از ايراني ها عمل كرده و انگليسي را بهتر از ما ياد گرفتند و داستان ها رومانهاي موفقي را منتشر ساختند. نمونه های زیادی را می توان از قابلیت های مهاجران کشورهای دیگر به آمریکا در یادگیری زبان انگلیسی ذکر کرد.
ويلاديمير ناباكوف(1977-1899) Vladimir Nabokov نويسنده آمريكائي روس تبار است كه كتاب معروف خود لوليتا Lolita را در سال 1955 به زبان انگليسي نوشت. وي تا 18 سالگي در روسيه زندگي ميكرد و آثار خود را تا آن تاريخ به زبان روسي منتشر مي ساخت. مهاجران زیادی از اروپای شرقی به ویژه لهستان را میتوان ذکر کرد که استعداد زیادی در یادگیری زبان انگلسی داشته اند و توانسته اند آنقدر در این فن مهارت پیدا کنند که آثاری را به زبان انگليسی خلق کرده و حوایزی را به دست آورند. Anne Elizabeth Applebaum نويسنده آمركيائي لهستاني تبار است ( متولد سال 1964) كه توانسته جايزه پوليتزررا به دست آورد. هيچ ايراني تاكنون اين جايزه را نبرده است.
Joseph Brodsky(1940-1996) روس در سنت پطرزبورگ به دنیا آمد.در سال 1972 به آمریکا مهاجرت کرد. وی جایزه ادبیات نوبل را در سال 1987 و همچنین بزرگترین جایزه شعر آمریکا را در سال 1991 از آن خود ساخت. به هر دو زبان انگلیس و روسی شعر میگفت. ايراني ها بيشتر به دنبال كسب مظاهر يك زندگي خوب و راحت و احتمالاً لوكس در آمريكا و اروپا هستند. آنها به داشتن اتومبيل هاي گران قيمت و خانه هاي بزرگ و قصر آسا مي نازند و اصلاً معيارهاي فرهنگي برايشان مهم نيست.
به سبک فیلم های فارسی میتوان این مقاله را هم پایان خوشی بخشید. اگر چند ایرانی پراکنده در جهان و یا مجتمع در یک جا بتوانند بعد از حدود 400 سال کتاب اصول ریاضی فلسفه طبیعی را به فارسی برگردانند. کاری کرده اند کارستان و پیکاری نموده اند در حد رستم دستان. آنها حتی اگر در طول ده سال این پروژه را به پایان ببرند باز برنده اند و یادگاری خوبی برای نسل های بعدی ایرانی خواهند گذاشت. در صورت موفقیت این پروژه میتوان کارهای بر زمین مانده زیادی را هم سرو صورت داد. ستون فقرات و حلقه اتصال همه این فعالیتها کسانی هستند که در وهله اول به زبان انگليسی و در مراحل بعدی به لاتین و یونانی وارد باشند. ایرانی متخصص در زمین های ریاضیات و مکانیک و فلسفه کم نیستند. متخصصان زیان میتوانند این افرالد را هماهنگ کرده و گرد هم بیاورند. چه بسا سایتی هم طراحی کرده و نتایج کار را فصل به فصل براي استفاده عموم ارئه دهند. ببينيم و تعريف كنيم.
نظرات