نمادی دیگر از دوران نوجوانیم رخ در نقاب خاک کشید. عطا بهمنش, مردی که نامش برای همیشه با ورزش ایران گره خورده است.  دیگران درباره وی و سابقه ورزشکاری, خبرنگاری, گزارشگری رادیو و تلویزیون, تدریس و مسئولیت های اداریش از جمله نایب ریئسی فدراسیون کشتی نوشته اند که علاقمندان میتوانند برای آگاهی بیشتر به آنها رجوع نمایند. عده معدودی اشخاص در زندگی یکایک ما بوده اند که مهمتر از کارنامه فردیشان و اینکه چه کرده اند, نقش دکل هایی را دارند که اینجا و آنجا از دریای زندگیمان سر برافراشته اند و ما گذشته مان را با آن دکلها محک میزنیم. بهمنش برای من نماد دوره ای چهار, پنج ساله است که با نخستین جرقه ها ی بلوغ آغاز شد و با ترک ایران پایان یافت. دوران نوجوانی, رشد شتاب زده فیزیکی, علاقه به ورزش از فوتبال و کشتی و شنا تا...... به خاطر دارم که در برنامه تلویزیونی کشاورز که شش روز در هفته, غروبها پخش میشد او بهمراه یک مربی و دو کشتی گیر بصورت عملی کشتی تدریس میکردند, هنوز که هنوزه ربط کشتی و برنامه کشاورز را نمیدانم, فقط یادم هست که اکثر روزها بهمراه برادرم حی و حاضر در مقابل تلویزیون,  منتظر آغاز برنامه بودیم که با ناشیانه ترین روش ممکن آن فنون را تمرین کنیم.  بارانداز, سگگ سر پا, عقربک, کنده استامبولی,.........
آخرین خاطره ام از بهمنش برمیگرده به چند هفته ای قبل از خروجم از ایران. بازی تیمهای ملی فوتبال ایران, استرالیا, انتخابی جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین در ورزشگاه آریامهر آن زمان و آزادی کنونی. رادیو ترانزیستوری به دست, طبقه اول, رو به روی جایگاه. سانتر علی پروین, ضربه غفور جهانی, صدای جاودانه بهمنش, گل, گل, غفور جهانی, جام جهانی....
روحش شاد, یادش گرامی.